سیاوش دانشور -کمونیسم و آمادگی دفاع از جامعه تجربه داعش در سوریه و عراق

کمونیسم و آمادگی دفاع از جامعه
تجربه داعش در سوریه و عراق

سیاوش دانشور

مردم ایران از طریق رسانه ها اوضاع اینروزهای عراق و تهاجم خونین و جنایتکارانه جریان موسوم به “حکومت اسلامی شام و عراق”- داعش، را دیده اند. اینکه ارتش بازسازی شده عراق توسط آمریکا چرا نمیتواند چند ساعت دوام بیاورد و فرار را به قرار ترجیح میدهد، اینکه تحت چه شرایطی داعش میتواند در ظرف چند روز موصل، دومین شهر بزرگ عراق و استان نینوا و شهر تکریت را تصرف کند و همچنان به پیشروی خود ادامه میدهد، فعلا مورد نظر این یادداشت نیست. هدف تاکیدی بر شرایط جدیدی است که اردوی آزادی و برابری و جنبش کمونیستی طبقه کارگر در آن مبارزه و تلاش میکند و وظایفی که در مقابل هر نیروی جدی سیاسی مانند حزب حکمتیست وجود دارد.

تا قبل از بمباران بلگراد و تکه پاره کردن یوگسلاوی توسط ناتو، اصطلاح “سناریوی سیاه” در ادبیات اپوزیسیون ایران وجود نداشت. تصویر عمومی از تحولات سیاسی تصویری کلاسیک بود. منصور حکمت با بحث “سناریوی سیاه” وضعیتی را تصویر کرد که میتواند فردا در ایران رخ دهد و دیگر نمیتوان “تلویزیون را بست و روی خود را برگرداند”. آنروزها، بسیاری در میان چپ، این مسئله را در متن رقابتهای سکتاریستی فهمیدند و یا عدم مسئولیت اجتماعی شان حکم کرد که اینطور بفهمند. هرچه بود، اما متاسفانه سیاست در منطقه و جهان به سمتی رفت که مردم دنیا از شمال آفریقا تا کشورهای خاورمیانه و حتی قلب اروپا، برای سالها شاهد سناریوهای خونین و سیاهی بودند که زندگی نسلها را رقم زد. “صدور دمکراسی” به عراق و افغانستان، نه فقط مدنیت سابق را نابود کرد بلکه این جوامع را به گورستانی تبدیل کرد که تنها نیروهای خون آشام اسلامی و قومی، گانگسترهای سیاسی و نظامی حرف اول را میزدند. عمده این نیروها توسط دولتهای غربی ساخته شدند و بدون حمایت مالی و تسلیحاتی همین دولتها و ارتجاع منطقه نمیتوانند دوام بیاورند. چرا که این نیروها ریشه ای در تاریخ جامعه و در اقتصاد سیاسی یک جامعه سرمایه داری ندارند و صرفا بعنوان باند سیاهی و آکتورهای سناریوی سیاه میتوانند خودی نشان دهند. مردم جهان در قرن بیست و یکم با کمال ناباوری دیدند که ناگهان نیروهائی سر از گورستان تاریخ برآوردند که دختر بچه ها را در نیجریه و افغانستان و پاکستان می ربایند و آموزش و درس خواندن را “حرام” میدانند. مدرسه و کودکستان و دیسکوتک و اتوبوس را همراه با مردم عادی با بمب و موشک منفجر میکنند و با افتخار مسئولیت آنرا بعهده میگیرند. اینها اسلاف نیروهای اسلامی در حاکمیت ایران هستند. اختلافات خانوادگی و سکتی شان هرچه باشد، در اصول و اهداف ارتجاعی به یک صف واحد تعلق دارند و آبشخورشان نیز یکی است. نیروی تروریستی داعش و القاعده و دیگران محصولات مناسبات امروزند و اگر وجود دارند به همین مناسبات خدمت میکنند.

لیبی را نگاه کنید! سوریه را ببینید! افغانستان و عراق که امنیت در آنها کیمیاست! نیجریه و سومالی و سودان و لبنان و هرگوشه دنیا که به میدان تاخت و تاز ترویسم اسلامی تبدیل شده است. نیروهائی که بعنوان متحد و سگ شکاری آمریکا و دول غربی و ناتو وارد عمل شدند و وظیفه شان ایجاد کانونهای دائمی بحران است. شرایطی که مردم آواره و قتل عام شده و نابود شده این کشورها ناچارند برای زنده ماندن دست بدامن اربابان اینها دراز کنند تا بلکه لقمه نانی، چادری، کمی آب و دارو، و یا منطقه ای امن را در شکل اردوگاهی در اختیارشان قرار دهند. مردمی که نمیدانند چرا این وضعیت پیش آمده و چرا با همسایه دیروزی شان دشمن خونی شده اند! این سناریوی سیاه است. سناریوئی که با وجود نیروهای متفرقه مذهبی و قومی میتواند در ایران هم اتفاق بیافتد. باید به تصور امروز و پتانسیلهای آدمکشی نیروهای متفرقه اسلامی و قومی، بقایای جمهوری اسلامی بعد از سرنگونی را هم اضافه کنید تا تصویر کامل تر شود.

کمونیسم و مسئولیت اجتماعی
کسی که در ایران به انقلاب و تغییر بنیادی فکر میکند، نیروهائی که نفس وجود جامعه بعنوان صفحه ای که میتوانند در آن بازی کنند برایشان مهم است، نمیتوانند این اوضاع جدید و پیچیده را نبینند و سیاست روشنی در قبال آن نداشته باشند. تردیدی نیست که خیزش توده ای و انقلابی و کارگری، یعنی یک “سناریوی سفید”، میتواند بسیاری از این نیروها را حاشیه ای کند. اما توهم عمیق و خطرناکی خواهد بود که اینطور فکر کنیم که چون اوضاع انقلابی است دیگر “همه چیز بر وفق مراد است” و خطر این نیروها رفع شده است. خیر، همان نیروها و دولتهائی که در سناریوی سفید منفعت ندارند، تمام تلاش شان را میکنند که با دامن زدن به جنگ فرقه ای و نفرت پراکنی قومی و مذهبی اوضاع را بنفع خود برگردانند. باید برای این شرایط آگاهی گسترده و آمادگی سیاسی و عملی لازم را ایجاد کرد.

کمونیسمی که مسئولیت اجتماعی ندارد، کمونیسم نیست. کمونیسمی که آمادگی کامل برای طی کردن مسیر سرنگونی و استقرار یک جامعه آزاد و مرفه را ندارد و چاله چوله های این مسیر را نمیشناسد، کمونیسم نیست. در بهترین حالت جریان خوش باور و خوش قلبی است که در سیاست به جائی نمیرسد. مسئولیت اجتماعی یک ویژگی مهم کمونیسم کارگری است. کمونیسم کارگری در اوضاع فعلی دنیا نمیتواند نظاره گر باشد و سرنوشت خود و جامعه و طبقه کارگر را به دست شانس بسپارد. جامعه پشت نیروئی که نمیتواند خانه و بیمارستان و مدرسه اش را حفظ کند، تا چه رسد به اینکه نان و آزادی و حرمت فردی و اجتماعی را برایش به ارمغان آورد، نمیرود و حق دارد که نرود. کمونیستها نه کیش اسلحه دارند و نه تئوری کمونیسم ضرورت دست بردن به اسلحه را از اصول بنیادی جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر تعریف کرده است. مسئله بسیار ساده و عینی و واقعی است. هر نیروی جدی کمونیستی باید به الزامات مبارزه طبقاتی در هر دوره مشخص پاسخ دهد. در غیر اینصورت نیروی انقلابی و در راس آنها طبقه کارگر به مسلخ نیروهائی خواهد رفت که نهایتا میخواهند به هر قیمتی وضع موجود را حفظ کنند.

تجربه داعش در عراق یکبار دیگر بر این مسئله تاکید دارد که در مقابل چنین اوضاعی باید آماده بود. در مقابل روند مهر قومی و مذهبی و فرقه ای و عشیره ای کوبیدن به بخشهای مختلف شهروندان باید بشدت حساس بود. ادبیاتی که توسط بی بی سی و صدای آمریکا و نیروهای اپوزیسیون ناسیونالیست و اسلام زده ایران مثل نقل و نبات هر روز تولید میشود، “کرد” و “فارس” و “ترک” و “بختیاری” و “بلوچ” و “شیعه” و “سنی” و انواع هویتهای کاذبی که هر روز به شهروندان الصاق میشود، جاده صاف کن سناریوی سیاه در ایرانند. دستجاتی که با همین نامها سرهم شدند و بعنوان “نیروی سیاسی” وارد بازار سیاست میشوند، قرار است فردا نقش داعش ها و آرکان ها و توجمان ها و القاعده ای ها و حزب الله را در ایران بازی کنند. عادت دادن مردم و جامعه به این مفروضات، مقدمه جنگهائی است که فردا در هر گوشه ایران میتواند زندگی بسیاری را به خاک سیاه بنشاند.

به نظر من کمونیسم بی ابهام، کمونیسم کارگری، کمونیسمی که بی تعارف در جدال قدرت سیاسی درگیر میشود، نمیتواند صرفا تحلیل و موضع در قبال این اوضاع داشته باشد. کمونیسم کارگری و اینجا حزب حکمتیست، در درجه اول در سناریوی سفید و انقلابی ذینفع است و برای آن تلاش میکند. در عین حال مطلقا این توهم را ندارد که همین نیروهای سناریوی سیاهی وسیله ای نخواهند شد که وضعیتی را برای مردم ایجاد کنند که از هرچه عمل انقلابی پشیمانشان کنند. مضافا اینکه باید تاکید کرد که بدون خیزش انقلابی و توده ای امکان میدانداری این نیروهای سیاه بسیار بیشتر است. سناریوی تهاجم نظامی و جنگ، دستجات موجود در سیاست ایران را که امروز سکت هائی بیش نیستند و خودشان به شکست پروژه شان اذعان دارند، بسرعت به نیروهائی خطرناک و فاشیست مانند داعش تبدیل میکند. خود جمهوری اسلامی در متن استیصال و گسترش مبارزه مردم میتواند وضعیتی را خلق کند که با هدف ارعاب و انزوای مردم، سیاست را نظامی کند. دامن زدن به نفرت قومی و مذهبی که جمهوری اسلامی در آن استاد است در شرایطی که جمهوری اسلامی توان کنترل کشور را ندارد، میتواند به تقابل ناسیونالیستهای متفرقه قوم پرست و آریائی مسلک و دستجات متفرقه اسلامی تبدیل شود. سوال اینست که سیاست نیروی انقلابی و کمونیستی کارگری در چنین اوضاعی چیست؟ مسئولیت اجتماعی کمونیسم در این اوضاع چه سیاستی را الزامی میکند؟ چگونه باید از ایجاد چنین وضعیتی جلوگیری کرد و در صورت شروع چگونه باید به آن خاتمه داد؟ چگونه باید از جان و زندگی مردم و نفس بقای جامعه دفاع کرد و نگذاشت هر گوشه ایران به گورستانی دیگر تبدیل شود؟

باید روشن باشد که نیروی نظامی و تروریست را نمیتوان با افشاگری و تظاهرات و تومار کنار زد. نمیتوان خوشخیال بود و گفت “هنر نزد ایرانیان است و بس” و در ایران چنین اتفاقی ممکن نیست! نیروی نظامی تروریست و ضد جامعه را باید با نیروی نظامی اردوی انقلابی درهم کوبید. کمونیسم کارگری با توجه به دیدگاه روشن در قبال خطر چنین اوضاعی، و با توجه به این تجارب که بغل گوشش اتفاق می افتد و تحت شرایطهای متفاوتی میتواند به شهرهای ایران سرریز کند، باید نیروئی بدون ابهام و قدرتمند در دفاع از خود و در دفاع از جامعه ایجاد کند. نیروئی که میتواند قدرت دفاع مردم از خود را در محله و کارخانه و هر گوشه جامعه سازماندهی و رهبری کند. نیروئی که بعنوان گارد انقلاب و مبارزه برای آزادی و برابری در مقابل جریانات ضد انقلابی و سناریوی سیاهی، که تلاش دارند با جنگ فرقه ای و قومی و مذهبی کل جامعه را در خون غرق کنند، بایستد. نیروئی که قاطع و بی ابهام است و کرور کرور مردم و شهروندان را زیر پوشش امنیت میگیرد و این صلاحیت را دارد که جنبش انقلابی و کارگری را به مقصد نهائی اش برساند. هر کمونیستی که وضعیت امروز دنیا و منطقه را میبیند، اگر جزو کسانی نباشد که مشاعره فلسفی میکند و یا سیاست را جاده یکطرفه میداند، اگر جزو کسانی نباشد که بدلیل اعتقاد اساطیری اش به طبقه کارگر فکر میکند که این مسائل “فرعی” هستند، لابد نگاهی به وضعیت این کشورها میکند، موقعیت طبقه کارگر نابود شده را میبیند، و در ایران کمی جدی تر به سیاست و استراتژی پیروزی کمونیسم فکر خواهد کرد.

ما در حزب حکمتیست، قاطعانه اینرا اعلام میکنیم که تقابل قدرتمند سیاسی و نظامی با نیروهای سناریوی سیاهی یک رکن اساسی استراتژی پیروزی کمونیستی ماست. ما این اطمینان خاطر را به مردم و شهروندان جامعه ایران میدهیم که برخلاف کشورهائی که قربانی این باتلاق شدند، در ایران نیروئی بی ابهام وجود دارد که در تقابل با بقایای جمهوری اسلامی و اسلاف داعش، اعم از قومی و اسلامی، یک ارتش عظیم کارگری و انقلابی را خواهد گذاشت.

12 ژوئن 2014