موقعیت ناسیونالیسم کرد در منطقه
دورنمای تحولات و سیاست کمونیسم کارگری
فاتح شیخ، رحمان حسین زاده، عبه الله دارابی، همایون گدازگر، صالح سرداری
در این میزگرد سوالاتی مانند موقعیت عمومی ناسیونالیسم کرد در منطقه و مکان آن در معالات سیاسی، موقعیت این گرایش و جریانات آن در هر کشور معین، جایگاه نیروهای ناسیونالیستی و فدرالیست در آینده سیاسی این کشورها، رابطه این جریانات با سناریوی سیاه و تهاجم نظامی، افق و استراتژی بخشهای مختلف ناسیونالیسم کرد در قبال قدرت سیاسی، چشم انداز تقابلها و اتحادها میان جریانات ناسیونالیستی و ماهیت آن، نزدیکی بیش از پیش ناسیونالیسم کرد به جریانات اسلامی، سیاست کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست در قبال مجموعه تحرکات و دورنما و استراتژی ناسیونالیستها، راه حل ها برای ستم ملی و مسئله کرد، و … مورد بررسی قرار میگرد.
کمونیست ماهانه: تصویر عمومی شما از موقعیت ناسیونالیسم کرد در منطقه چیست؟ بطور مشخص تر موقعیت این گرایش و سنت سیاسی در کشورهای منطقه مانند عراق و ترکیه و سوریه و ایران چگونه است؟
فاتح شیخ: در بررسی موقعیت امروز جنبش ناسیونالیسم کرد در منطقه باید از چند فرض تاریخی حرکت کرد.
اول: ناسیونالیسم کرد جنبش عمومی بخشی از بورژوازی مناطق کردنشین منطقه است که در مقابل خود همیشه جنبشهای ناسیونالیستی متخاصمِ به قدرت رسیده، جاخوشکرده و بالادست داشته است. ناسیونالیسم ترک، ناسیونالیسم ایرانی و ناسیونالیسم عرب در ظرفیت دولتهای استبدادی تمام عیار، مدام فشار آورده اند تا بورژوازی کرد را در سطحی نازلتر از خود، زیردست خود و وابسته به خود نگه دارند. دولتهای ترکیه، ایران، عراق و سوریه اگر هم در شرایط متحول جهان و منطقه، مقاطعی در وضعی قرار گرفته اند که ناگزیر شده اند احزاب معینی از جنبش ناسیونالیسم کرد را درجه ای در قدرت شریک کنند و سهمی از ثروت جامعه را برایشان کنار بگذارند، باز برای بازتولید موقعیت درجه دو بورژوازی کرد و تحکیم و تحمیل آن بر احزاب سیاسی ناسیونالیست کرد تلاش کرده اند. این منطق رقابت بخشهای مختلف طبقات حاکم آن جوامع در طول چندین دهه بوده است. این گوشه ای از منطق جدالهای دیرینه ناسیونالیسمها در قرن گذشته بوده که در بالاترین سطح به شکل جنگهای جهانی دولتهای امپریالیست و جدال قدرت مداومشان بر سر تصاحب سهم بیشتر از حاصل استثمار طبقه کارگر و توده های محروم جهان جریان داشته است و امروز در پیچیده ترین، وحشیانه ترین و حادترین اشکال در جریان است.
دوم: جنبش ناسیونالیسم کرد از حدود صد سال پیش بر متن جنگها و جدالهای جهانی سرمایه داری در دل تحولات منطقه استراتژیک خاورمیانه نشوونما کرده و با تحولات جهان و منطقه، فراز و فرود داشته است. این ناسیونالیسم معین، چهارچوب جنبشی – عقیدتی بخشهایی از فئودالیته رو به انقراض و بورژوازی رو به عروج مناطق کردنشین خاورمیانه بوده که از دوره پس از جنگ جهانی اول با هدف شریک شدن در قدرت محلی و گرفتن سهم بیشتر از ثروت جامعه، دست به تلاشهای متنوع سیاسی و نظامی و دیپلماتیک زده اند و هر بار در تناسب قوای نابرابر، زیر فشار سرکوب دولتهای مرکزی عقب رانده شده اند. دولتهای پیروز جنگ جهانی اول در پروسه تقسیم قلمرو امپراتوری شکست خورده عثمانی چند بند پیمان سور (Treaty of Sèvre, 10 Agust 1920)را به اتونومی مناطق کردنشین جنوب و شرق عثمانی و فراتر از آن حق اهالی کردزبان آن مناطق به جدائی و تشکیل دولت مستقل از راه رفراندوم اختصاص دادند. ناسیونالیسم ترک علیه این پیمان و دولت عثمانی امضا کننده آن شورید و بنیاد آن را به هم ریخت. عروج ناسیونالیسم ترک به رهبری کمال آتاتورک و سقوط عثمانی، دولتهای امپریالیست را بر آن داشت که با هدف محاصره دولت کمونیستی شوروی برخاسته از انقلاب اکتبر، دولت جدید ترکیه را تقویت کنند. به این منظور آنها پیمان لوزان را جایگزین پیمان سور (Treaty of Lausanne, 24 July 1923) کردند و در جریان ساخت و پاخت با آتاتورک، هیچیک از بندهای پیمان سور در ارتباط با اتونومی و حق جدائی مناطق کردنشین را در پیمان لوزان نگنجاندند.
سوم: با تغییر تناسب قوای حاصل از این تحول مهم جهانی و منطقه ای، جنبش ناسیونالیسم کرد به موقعیت نامساعدتری افتاد و در مقاطع مختلف متحمل شکستهای پیاپی شد. این شکستها به موازات اعمال تبعیض ملی و سرکوب و ستم سیستماتیک در مناطق کردنشین توسط دولتهای ترکیه، عراق، ایران و سوریه گاه تا لشکرکشی و کشتار بی تبعیض اهالی، به جریانات مختلف جنبش ناسیونالیسم کرد، موقعیت حق به جانب، مجال بسیج مجدد سیاسی، امکان تجدید قوای نظامی و توان مانور دیپلماتیک داده است. این جریانات در شکاف دولتهای منطقه اهداف خود را پیش برده اند و مواردی هم بر اثر توافق دولتها دچار شکست سخت شده اند. بارزترین مورد شکست مارس 1975 در پی توافق شاه ایران و صدام حسین در الجزایر بود. دهها سال ستم مستمر و سرکوب وحشیانه شهروندان کردزبان توسط دولتهای حاکم بر این کشورها واقعیتی تاریخی است که موجب برانگیختن مقاومت و مبارزه همگانی مردم تحت ستم مناطق کردنشین گشته و ناسیونالیسم کرد همچون جنبش طبقات حاکمه فئودال- بورژوای این مناطق از آن تغذیه کرده و نیرو گرفته است.
چهارم “مساله ملی کرد” معضل سیاسی معینی است که بر زمینه ستم و سرکوبها و مبارزه و مقاومتها، در روند رویاروئی دولتهای مرکزی و جریانات ناسیونالیست کرد و دور مکرر جنگ و مذاکره میان آنها شکل گرفته و در هر کشوری تاریخ و مختصات سیاسی جداگانه داشته است. سابقه دارترین و برجسته ترین مورد مساله کرد در منطقه، مورد کردستان عراق است و مختصات تاریخی اجتماعی سیاسی آن، آرایش حزبی و صفبندی سیاسی و نظامی ویژه ای ایجاد کرده که از خیلی جهات با آرایش حزبی و صفبندی سیاسی حول مساله کرد در ترکیه و ایران و سوریه تفاوت دارد. همچنین است مساله کرد در ترکیه و ایران و اخیرا سوریه. این درست که چندین دهه ستم و سرکوب ملی دولتهای منطقه علیه اهالی کردنشین کشور تحت حاکمیتشان به ایجاد آتمسفر سیاسی و مبارزاتی مشابه و شکلگیری کشمکشهای نسبتا مشابه در آن چهار کشور انجامیده است، اما مساله کرد در هر یک از چهار کشور تاریخ خاص و آرایش سیاسی خاص خود را دارد که باید به طور کنکرت بررسی شود. برای مثال در مناطق کردنشین سوریه با اینکه دهها سال ستم و سرکوب شهروندان کردزبان توسط دولتهای پیاپی حاکم در دمشق جریان داشته و متقابلا هم مقاومتها و مبارزات گاه گسترده علیه ستم و سرکوب برپا شده است، اما “مساله کرد” در قامت یک فاکتور سیاسی برجسته در صحنه سیاست سوریه جدیدا و در همین سه سال جنگ سوریه شکل گرفته است. در سه کشور دیگر منطقه مساله کرد بر متن تاریخ اجتماعی و سیاسی هر کشور با ویژگی جداگانه، قدمت تاریخی دهها ساله داشته است.
با توجه به مفروضات تاریخی بالا، نمیتوان تصویر عمومی مشترکی از موقعیت ناسیونالیسم کرد در منطقه به دست داد. ناسیونالیسم کرد شامل شعبات و رگه های متعدد، احزاب رنگارنگ و سنتهای سیاسی مختلفی است که موقعیتشان نه تنها مشابه نیست، بلکه بسیار متنوع و گاهی زمین تا آسمان متفاوت است.
کردستان عراق تاریخا مرکز اصلی جنبش ناسیونالیسم کرد بوده است و احزاب سیاسی آن بیست و سه سال است در موقعیت دولت قرار دارند. در دوازده سال اول، از جنگ ۱۹۹۱ خلیج تا سقوط رژیم بعث با حمله آمریکا و بریتانیا، حکومت احزاب حاکم استقلال دوفاکتو داشت. اما در یازده سال اخیر با اینکه ابعاد قدرت سیاسی شان صدها بار بیشتر و امکانات اقتصادی و تجاریشان هزاران بار فراوانتر شده، از موقعیت استقلال دوفاکتو فراتر نرفته اند و هنوز در مناسبات بین المللی جهان متحول امروز به یک موقعیت پایدار (permanent status) دست نیافته اند. آنها حتی هنوز وارد پروسه مذاکره حول موقعیت پایدار (permanent status negotiation) نشده اند! دلیل اصلی این است که آن احزاب، تاریخا و سنتا افق سیاسی روشنی فراتر از سهمگیری از قدرت و ثروت، قبول موقعیت درجه دوم در برابر ناسیونالیسمهای بالادست و دولتهای مرکزی و برنامه عمل مستقلی فراتر از اینکه به دنبال تحولات منطقه و در شکاف میان دولتها روان شوند نداشته اند. هنوز هم ندارند. از اولین دیدار با پل برمر حاکم عراق بعد از اشغال آمریکا که در خاطراتش (My Year in Iraq – 2006) به آن اشاره کرده است تا دور باطل مذاکرات بیحاصل حکومت منطقه کردستان و دولت مرکزی عراق، آینده سیاسی جامعه کردستان مورد بحث آنها نبوده بلکه بحث اساسا حول چگونگی تقسیم سهم از قدرت و ثروت بوده است. این تصویر واقعی موقعیت ناسیونالیسم کرد و خلاصه کلام احزاب سیاسی آن جنبش در کردستان عراق است. در عراق دو دولت موجود است: دولت مرکزی در بغداد و دولت احزاب حاکم کردستان در اربیل. رابطه این دو دولت در قلمرو جغرافیای سیاسی کشور عراق یک رابطه متناقض و ناپایدار زیر نام غیرواقعی نظام “فدرال” است که نه دولت مرکزی آن را جدی گرفته است و نه حکومت منطقه کردستان از آن خوشنود و به آن ملتزم است. در سالهای اخیر گاه و بیگاه از جانب مسئولان بالای حکومت کردستان مبحث گزینه جدائی در صورت نرسیدن به توافق با دولت مرکزی طرح شده است و به تازگی هم مبحث عبور از نظام “فدراتیو” به نظام “کنفدراتیو” به میان آمده است. اما این مباحث دور از معضل اصلی تعیین تکلیف آینده سیاسی جامعه و دستیابی جامعه به یک موقعیت پایدار سیاسی است. این در حالی است که احزاب سیاسی حاکم در دهه اخیر عملا در موقعیت صاحبان دولت بوده اند. دوفاکتو در ردیف دولتهای منطقه به حساب آورده میشوند. مانند بقیه دولتهای بورژوایی، دارای قدرت سیاسی، نیروی نظامی، بوروکراسی و دستگاه قضائی متعلق به خود هستند و با اتکاء به آنها ثروت جامعه را در تصاحب خود دارند. حتی به جای یک دولت، در دو دولت نقش و سهم دارند: در “اقلیم کردستان” که بخش اعظم مناطق کردنشین شمال عراق را در بر میگیرد، صاحب انحصاری قدرت دولتی خود هستند، در سطح عراق هم با دولت ثروتمند بغداد شریک قدرت و ثروتند. دولت مرکزی بغداد در حاکمیت کردستان شریک نیست اما احزاب سیاسی کردستان در حاکمیت سیاسی و تصاحب ثروت جامعه عراق سهیمند. با این تصویر کلی، واضح است که ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق موقعیت پرغنیمتی دارد که با موقعیت شعبات گوناگون این جنبش در کشورهای همسایه، آسمان تا زمین تفاوت دارد. این موقعیت البته پرتناقض و بحرانزا است. با گذشت بیش از دو دهه حکومت، تناقضات موقعیت ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق بیشتر و بیشتر بروز کرده است: تناقض در ارتباط با نیازها و توقعات سیاسی و معیشتی شهروندان و در وهله اول کارگران، زنان و جوانان و توده های زحمتکش جامعه، در ارتباط با اختلافات درونی احزاب حاکم و سیستم دو اداره ای جانسخت آن، در ارتباط بغرنج با سیستم و ساختار سیاسی درهم برهم عراق در یازده سال گذشته که با صدور نفت کردستان عراق از بندر جیهان ترکیه به اروپا بازهم بغرنجتر و بحران آفرین تر شده، همچنین تناقضاتی در ارتباط با صفبندیهای متحول دول منطقه و به طور اخص در منگنه رقابتهای سیاسی و اقتصادی ترکیه و جمهوری اسلامی. با اینهمه احزاب حاکم در کردستان عراق در جنبش ناسیونالیسم کرد منطقه، موقعیت محوری دارند و هر تحول رو به جلو یا رو به عقب آنها در دل اوضاع متحول منطقه، بر موقعیت شعبات ناسیونالیسم کرد دیگر کشورها تاثیر خواهد گذاشت.
بعد از کردستان عراق، ناسیونالیسم کرد در ترکیه دارای موقعیت بانفوذ و موثر در صحنه سیاست کشور است. از دو سال پیش در ترکیه پروسه آشتی میان دولت اردوگان و احزاب ناسیونالیست کرد با محوریت پ.ک.ک. جریان دارد. این پروسه دوطرفه نیست. سه طرفه است. برای دولت و بورژوازی ترکیه، آشتی با ناسیونالیسم کرد آن کشور ضلع یک مثلث است که ضلع دیگر آن حکومت کردستان عراق و مشخصا حزب اول حاکم است. برای بورژوازی کرد و جنبش ناسیونالیسم کرد ازجمله برای پ.ک.ک. هم این پروسه سه ضلعی است. ارتباط اقتصادی- تجاری ترکیه شامل مناطق کردنشین ترکیه با کردستان عراق سال به سال گسترش یافته و سال گذشته به 17 میلیارد دلار رسیده است. ارتباط اقتصادی- تجاری جمهوری اسلامی با کردستان عراق در همین سال چهار میلیارد دلار بوده است. مقایسه سطح بالای پیشروی اقتصاد ترکیه در عمق حیات اقتصادی کردستان عراق، با سطح نازل پیشروی جمهوری اسلامی گویای این واقعیت است که پروسه آشتی مورد نظر اردوگان بخشی از استراتژی منطقه ای دولت و بورژوازی ترکیه برای ارتقای موقعیت اقتصادی و سیاسی در منطقه است. صدور نفت کردستان عراق از مسیر ترکیه و بندر جیهان به اروپا، یک فاکتور استراتژیک در رابطه اقتصادی- تجاری ترکیه با حکومت کردستان عراق است که وزن و اهمیت این رابطه را باز هم بیشتر کرده است. دولت ترکیه تا یکی دو ماه پیش اجازه صدور نفت کردستان از بندر جیهان را ولو لفظا به موافقت دولت عراق منوط میکرد، در حالیکه عملا در تدارک آن بود، اما امروز دیگر به اتهامات دولت مالکی در ارتباط با “قاچاق” نفت در همدستی با حکومت منطقه ای کردستان، وقعی نمیگذارد بلکه از رئیس جمهور ترکیه تا نخست وزیر و وزیر انرژی صراحتا از آن دفاع میکنند و از آن به عنوان “حق حکومت منطقه ای کردستان” نام میبرند. مساله قابل توجه در موقعیت ناسیونالیسم کرد در ترکیه این است که بورژوازی کرد ترکیه در این منافع اقتصادی و در چشم انداز رشد روزافزون آن، با دولت ترکیه شریک است. پروسه آشتی دولت ترکیه و ناسیونالیسم کرد، از این منطق سرمایه، از اشتراک منافع فوری و درازمدت اقتصادی – سیاسی بورژوازی و دولت ترکیه با بورژوازی کرد و احزاب سیاسی آن نشات گرفته و تبعیت میکند. اما طرفین طبیعتا از پوشش ایدئولوژیک ناسیونال اسلامی حزب اردوگان زیر عنوان مصالح ملی ترکیه و پوشش ایدئولوژیک ناسیونالیسم کرد زیر عنوان حل معضل دیرینه مساله ملی کرد در ترکیه، برای پیشبرد اهداف زمینی اقتصادی و سیاسی خود بهره برداری میکنند. هیچیک از طرفین ابزارهای انقیاد معنوی و سیاسی توده شهروندان را در دست خود بلا استفاده نمیگذارند. روشن است که جنبش ناسیونالیسم کرد در ترکیه که بازتاب منافع واقعی بورژوازی کرد است در شرایط کنونی و در آینده نزدیک با استراتژی دولت اردوگان که بازتاب منافع بورژوازی حاکم ترکیه است همخوانی دارد. ناسیونالیسم کرد در ترکیه که زمانی در افق و برنامه سیاسی خود به کمتر از استقلال رضایت نمیداد اکنون پس از دو دهه تلاش کنار آمدن با دولت ترکیه حتی خواهان تقسیم قدرت بر اساس ترتیبات سیاسی اداری اتونومی یا نظام سیاسی فدراتیو نیست. موقعیت ناسیونالیسم کرد در ترکیه از زاویه راه افتادن به دنبال استراتژی بورژوازی و دولت حاکم مشکل چندانی ندارد. میبینیم که رتوریکهای ناسیونالیستی، لحنهای تند، شعارها، آرمان پردازیها و بلندپروازیها جای خود را به توجیهات رئال پولیتیک آشتی جویانه داده است. احزاب ناسیونالیست کرد در اداره محلی شهرها و روستاهای مناطق کردنشین ترکیه در قیاس با حزب حاکم اردوگان دست بالا دارند، اما بالادستی غیر قابل قیاس حزب اردوگان در سطح سراسری باعث شده که در مناطق کردنشین هم نفوذ وسیعی بهم زند و در قامت شریک غیرقابل حذف احزاب ناسیونالیست کرد ظاهر شود. متقابلا اردوگان و حزبش هم در سطح سراسری تلاش میکنند موانع شرکت احزاب ناسیونالیست کرد در سیستم پارلمانی ترکیه در موقعیت شریک درجه دو را از سر راه بردارند. اما جنگ داخلی سوریه، دخالت قدرتهای بزرگ و دولتهای ترکیه و جمهوری اسلامی و عربستان سعودی وضعیت رابطه طرفین این پروسه را قدری پیچیده کرده است. پ.ک.ک. که در جدالش با دولت ترکیه علاوه بر ابزارهای سیاسی بسیج توده ای، از شاخه مسلح خود هم استفاده میکند، اکنون در دل جنگ داخلی سوریه و در پناه توافق نیمه علنی با دولت بشار اسد، شاخه مسلح دیگری در مناطق کردنشین سوریه ایجاد کرده که علاوه بر تاثیر مستقیم بر معادلات صحنه سیاسی سوریه، در رویاروئی با دولت ترکیه و همچنین در جدال قدرت با حزب اول حاکم کردستان عراق هم آن را به کار میگیرد. به این ترتیب در واقع موقعیت ناسیونالیسم کرد در سوریه اکنون تابعی از موقعیت ناسیونالیسم کرد در ترکیه و کردستان عراق است. شکاف آشکار و جدی موجود میان پ.ی.د. شاخه پ.ک.ک. در مناطق کردنشین سوریه و حزب جدید دمکرات کردستان سوریه (پارتی سوریه) که در ماههای اخیر از اتحاد چهار حزب نزدیک به حزب اول کردستان عراق تشکیل شده است، جلوه ای از تبعیت واقعی موقعیت ناسیونالیسم کرد در سوریه از موقعیت ناسیونالیسم کرد در ترکیه و کردستان عراق است.
موقعیت ناسیونالیسم کرد در ایران در قیاس با شعبات دیگر آن جنبش، ضعیفتر و تا حدودی پیچیده تر و مبهم تر است. مهمترین فاکتور این ضعف موقعیت این است که ایران انقلابی به خود دیده که علیرغم به خون کشیده شدن توسط جمهوری اسلامی، مبنای اجتماعی و تاریخی جدیدی به جامعه داده است. این مبنای اجتماعی تاریخی امکان آن را فراهم ساخت که در دل انقلاب و دوره انقلابی پس از آن یک کمونیسم انقلابی پرنفوذ در کردستان ایران در برابر ارتجاع اسلامی به قدرت رسیده بعد از سقوط رژیم شاه قد علم کند و با اتکاء به آن ایستادگی قاطع و انقلابی بتواند یکه تازی ناسیونالیسم کرد و حزب سیاسی آن حزب دمکرات کردستان ایران در صحنه سیاسی کردستان را بلوکه کند و جلو منش سیاسی مستبدانه و قلدری نظامی آن را بگیرد. آرایش قدرتمند کمونیسم اجتماعی دارای نفوذ سیاسی گسترده در برابر ناسیونالیسم کرد، یک ویژگی مهم صفبندی سیاسی و حزبی حول مساله ملی کرد در کردستان ایران است که با آرایش و صفبندی سیاسی تاریخا موجود در مناطق کردنشین عراق و ترکیه و سوریه تمایز و تفاوت روشنی دارد. در سه کشور دیگر شاهد چنین صف کمونیستی نیرومندی نیستیم که در قامت یک بازیگر اصلی صحنه سیاست جامعه، مانع یکه تازی و انحصارگری جریانات ناسیونالیسم کرد شود. تمایز روشن دو خط مشی کمونیسم و ناسیونالیسم کرد در دل انقلاب و دوره انقلابی در برابر ارتجاع اسلامی به قدرت رسیده نقش تعیین کننده ای در تعیین موقعیت این دو جنبش سیاسی و اجتماعی در کردستان ایران داشته است و همچنان دارد. درحالیکه کمونیسم انقلابی با نفوذ گسترده در اردوی کارگران و زحمتکشان جامعه انقلاب کرده کردستان با قاطعیت و رادیکالیسم و میلیتانسی بالا در برابر جمهوری اسلامی ایستادگی پایدار از خود نشان میداد، ناسیونالیسم کرد در قامت حزب دمکرات به خمینی لبیک گفت و بخصوص در دو سال اول دوره انقلاب از تلاش گسترده برای رسیدن به سازش با رژیم وحشی اسلامی باز نایستاد. دو جلد کتاب “تلاش در راه تفاهم” که در اسفند ۱۳٥۹ توسط حزب دمکرات چاپ و منتشر شد، کارنامه تلاشهای علنی آن حزب در راه سازش با جمهوری اسلامی بود، رژیمی که وحشیانه ترین تعرضات و دشمنی خود با مردم کردستان را در ظرف همان دو سال به نمایش گذاشته بود. مبنای تاریخی اجتماعی این موقعیت ضعیف ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران ظهور یک طبقه کارگر وسیع بود که پرچم کمونیسم در پیشاپیش صفوف آن در دل یک انقلاب بزرگ توده ای به حرکت در آمده بود. در شرایط امروز هم به رغم تحولات سیاسی مهمی که طی سه دهه گذشته در ایران و جهان و منطقه اتفاق افتاده است، جدال دو جنبش اجتماعی و سیاسی واقعی کمونیسم و ناسیونالیسم کرد و عملکرد احزاب سیاسی این دو جنبش فاکتور تعیین کننده موقعیت ضعیف ناسیونالیسم کرد در قیاس با شعبات دیگر جنبش ناسیونالیسم کرد در عراق و ترکیه و سوریه است. در عین حال باید توجه داشت که سازگاری و تعامل سیاسی فشرده جریانات ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق و ترکیه و سوریه با جمهوری اسلامی هم یک عامل مهم تضعیف موقعیت ناسیونالیسم کرد در ایران بوده است.
کمونیست ماهانه: ناسیونالیسم کرد امروز برخلاف گذشته که ظاهری از سکولاریسم داشت، نه فقط سکولار نیست بلکه رابطه نزدیک تری با جریانات اسلامی دارد. مورد پروژه شکست خورده “کنگره ملی کرد” و ترکیب آن موید این ادعاست. دلائل این نزدیکی و همزیستی بیش از پیش ناسیونالیسم و اسلام در شرایط امروز کدامند و چه وظایفی مشخص تری را در مقابل جنبش کمونیسم کارگری در منطقه قرار میدهد؟
فاتح شیخ: برای بررسی رابطه ناسیونالیسم کرد و سکولاریسم، ابتدا به رابطه ناسیونالیسمهای خاورمیانه با اسلام و اسلام سیاسی در دهه های اخیر نگاهی گذرا میاندازیم ببینیم چه دوره هایی از سر گذرانده اند و تا آنجا که مجال هست با روندهای عمومی و مشترک این معادله آشنا شویم. در این مسیر میتوانیم رابطه واقعی شعبات ناسیونالیسم کرد با اسلام و رابطه ظاهری و نحیفشان با سکولاریسم را بهتر بشناسیم و تفاوتها و بالا پایین شدنهای این رابطه را در بخشهای مختلف ناسیونالیسم کرد و دوره های مختلف دنبال کنیم ببینیم امروز وضع چطور است.
ناسیونالیسمهای خاورمیانه که در طول قرن بیستم ظهور کرده اند هرگز بند نافشان از اسلام بریده نشده است. آنها همیشه از اسلام به عنوان یک ایدئولوژی سیاسی دارای نفوذ در جوامع اسلامزده منطقه کم و زیاد تغذیه کرده اند. در هیچیک از این جوامع انقلاب بورژوایی که به شیوه انقلابات بورژوا دمکراتیک قرن نوزده اروپا سلطه و سیطره مذهب را عقب براند صورت نگرفته، نقد مذهب هرگز کامل نشده و تا همین اواخر اسلام زیر تیغ نقد جدی نرفته است. فاکتور شکست ناسیونالیسم عرب از اسرائیل در جنگ شش روزه ۱۹٦٧، موقعیت جنبشهای ناسیونالیستی در خاورمیانه را به نفع اسلام سیاسی تضعیف کرد. بعلاوه در شرایط امروز و در ادامه سه دهه روند رشد مذهب نه فقط در خاورمیانه و آفریقا بلکه در آمریکا و دیگر جوامع پیشرفته غربی، بورژوازی در سطح جهان به خاطر بحران اقتصادی بزرگی که دامنگیر آن است بیش از هر زمان به تقویت صنعت مذهب و استفاده دولتها از این ابزار انقیاد معنوی انسان نیاز دارد و روی آن سرمایه گذاری میکند. نزدیکی بیشتر جریانات ناسیونالیسم کرد به اسلام و دور شدن بیشتر آنها از سکولاریسم هم از این نیاز عمومی و موقعیت کلی بورژوازی جهان و منطقه سرچشمه گرفته است. بعلاوه عروج اسلام سیاسی در قامت رژیم استبداد سیاسی و تحجر فرهنگی جمهوری اسلامی، فاکتور مهمی در روند دوری گرفتن جریانات ناسیونالیسم کرد از سکولاریسم و پناه بردن بیشتر از پیش آنها به اسلام بوده است. در ایران حزب دمکرات کردستان در کنگره چهارم خود که به فاصله کوتاهی از روی کار آمدن رژیم اسلامی برگزار شد، علاوه بر لبیک مشهور به خمینی به عنوان “رهبر انقلاب”، با حذف بند مربوط به جدائی دین از دولت در اساسنامه اش، نزدیکی به اسلام و ترک سکولاریسم را رسما در ساختار حزبی خود وارد کرد. در کردستان عراق هم جریانات ناسیونالیسم کرد به تبعیت از دوز بالای ترکیب اسلامی در دولت مرکزی عراق بر یک قانون اساسی متکی به “شریعت” و مغایر با سکولاریسم برای عراق مهر زدند و آن را در پیشنویس قانون اساسی اقلیم هم (که هنوز رسما تایید نشده) وارد کرده اند.
کمونیست ماهانه: سیاست کمونیسم کارگری در قبال مسئله کرد در کشورهای عراق و ترکیه و سوریه و ایران چیست؟ با توجه به تحولات در جریان در این کشورها و سرنوشت بحث فدرالیسم در عراق، سازش موقتی بین دولت اسد و نیروهای ناسیونالیست کرد در سوریه، مذاکره و پروسه صلح بین دولت اردوغان و پ. ک. ک در ترکیه و ایجاد سازمان برای مذاکره با جمهوری اسلامی در ایران، آیا کمونیسم کارگری بر سیاست برنامه ای خویش در قبال مسئله کرد در این کشورها اصرار دارد؟ چرا؟
فاتح شیخ: سیاست کمونیسم کارگری در قبال مساله کرد تایید قاطع بر ضرورت حل فوری و عادلانه آن با مراجعه مستقیم به آراء مردم تحت ستم از راه رفراندوم آزاد و نظارت شده توسط نهادهای بین المللی است. ما حق جدایی و تشکیل دولت مستقل برای مردم ستمدیده مناطق کردنشین را به رسمیت شناخته ایم. سیاست توصیه به دادن رای به جدائی و تشکیل دولت مستقل یا ماندن در چارچوب کشوری موجود به عنوان شهروندان متساوی الحقوق را تابع آن میدانیم که کدامیک از این دو انتخاب، شرایط سیاسی و اقتصادی مساعدتر برای کارگران و زحمتکشان و مردم تحت ستم فراهم میکند. بر این اساس به طور مثال سیاست کمونیسم کارگری در قبال مساله کرد در کردستان عراق دفاع از خواست استقلال و توصیه رای دادن به آن بوده است. در حالیکه در مورد کردستان ایران سیاست رای دادن به ماندن به عنوان شهروندان متساوی الحقوق را توصیه کرده ایم. به نظر من این سیاست در قبال مساله کرد در ترکیه و سوریه هم صادق و مناسب است. مورد کردستان عراق از خیلی جهات متمایز است. هم در گذشته بیست سال پیش و هم امروز به نظر میرسد که جدائی و تشکیل دولت مستقل شرایط مساعدتری برای معیشت و مبارزه کارگران و زحمتکشان این جامعه فراهم میآورد. تجربه یازده سال الحاق مجدد کردستان دوفاکتو مستقل به دولت مرکزی عراق و تاثیر مخرب بحرانها و تناقضات موجود حاصل از آن الحاق بر حیات سیاسی و معیشتی امروز اکثریت آن جامعه هم موید درستی سیاست کمونیسم کارگری در قبال مساله کرد در کردستان عراق است. افکار عمومی جامعه هم به سیاست جدائی سمپاتی دارد و این سمپاتی در یک رفراندم غیر رسمی در جوار انتخابات پارلمان کردستان نشان داده شد که در آن نود و هشت درصد آراء به نفع جدائی و دولت مستقل بود.
کمونیست ماهانه: ناسیونالیسم کرد از کدام جایگاه سیاسی در استراتژیهای منطقه ای و کشوری بورژوازی در ایندوره معین برخوردار است؟ رابطه این جریانات با جامعه و سئوالات اساسی آنرا را چگونه ارزیابی میکنید؟
رحمان حسین زاده: ناسیونالیسم کرد، جنبش طبقه استثمارگر در کردستان است، که در مقاطعی از حیات سیاسی گذشته خود و اکنون در معادلات منطقه ای و کشورهای منطقه که مسئله کرد در آنجاها مطرح است، به عنوان بازیگر صحنه سیاسی نقش ایفا کرده است. سئوال شما بر موقعیت جنبش ناسیونالیستی کرد در این دوره معین متمرکز است، لذا از بررسی پیشینه و سابقه دورتر این جنبش در اینجا صرفنظر میکنم.
با آغاز دهه نود و از مقطع اشغال کویت توسط دولت وقت عراق و سپس لشکر کشی آمریکا و متحدانش به عراق، جنبش ناسیونالیسم کرد تا آن زمان ناکام مانده، از زاویه منافع خود به یکباره خود را با موقعیت مساعد ویژه ای در معادلات جهانی و منطقه ای و در کشور عراق یافت. آمریکا به بهانه اشغال کویت و در راستای هژمونی طلبی جهانی خود برای دنیای بعد از فروپاشی بلوک شرق، لشکر کشی نظامی بزرگی را به همراه متحدانش علیه دولت و ارتش وقت عراق تحت رهبری صدام حسین سازمان داد. در شرایطی که بشریت آزادیخواه و متمدن جهان علیه قلدری نظامی و جنگ آمریکا در منطقه خلیج و در عراق و پیامدهای زیانبار آن برای کل منطقه و جهان در صف اعتراضی وسیع به میدان کشانده بود، جنبش بورژوا ناسیونالیسم کرد، درست نقطه مقابل صف آزادیخواهی در کنار صف ارتجاع جهانی قرار گرفت. با شکست ارتش عراق در این جدال، احزاب ناسیونالیسم کرد، زیر چتر حمایت ارتش آمریکا، کنترل کردستان عراق را به دست آوردند و از آن دوره تاکنون، ناسیونالیسم کرد به قدرت حاکم در آن منطقه تبدیل شده است. این پدیده موقعیت ناسیونالیسم کرد را در کل منطقه و در چهار کشوری که مسئله کرد در آنجاها مطرح است به طور اساسی تغییر داد. جنبش ناسیونالیسم کرد به حاشیه رانده شده در اواخر دهه 80 میلادی به یک نیروی معادله جدی در معادلات منطقه ای تبدیل شد. نه تنها در کردستان عراق 23 سال است “دولت اقلیم کردستان” را تشکیل داده و قدرت اقتصادی و سیاسی گسترده ای را برای بورژوازی کرد تامین کرده اند، بلکه آنجا به پایگاهی برای تقویت ناسیونالیسم کرد در کردستان ترکیه و سوریه و ایران تبدیل شده است. اکنون جنبش بورژوا ناسیونالیسم کرد درمنطقه خاورمیانه یکی از نیروهای بورژوایی است که در هر تغییر و تحولی جایگاه جدی در استراتژی قدرتهای جهانی و به ویژه آمریکا و غرب و در معادلات منطقه و کشورهای عراق و سوریه و ترکیه و ایران پیدا کرده است. به طور کنکرت در عراق نه تنها حاکمیت منطقه کردستان را در اختیار دارند، به علاوه بخش مهمی از قدرت دولت مرکزی عراق هستند، در سوریه بعد از عقب نشینی ارتش بعث سوریه از مناطق کردستان و در توافق با دولت بشار اسد، حاکمیت “خود گردان” مناطق کردنشین سوریه را به عهده گرفته اند. در مناطق کردنشین ترکیه، عملا در محل و در شهرداریها قدرت عملی جریانات ناسیونالیست کرد در اداره امور محلی رسمیت یافته و به نمایندگی از این جنبش جریان پ.ک.ک و رهبر زندانی آن در حال توافق و مذاکره با دولت مرکزی هستند. در کردستان ایران اکنون از موقعیت عملی قدرتمند بهره مند نیستند و در دوره انتظار بسر میبرند. اما موقعیت سیاسی اجتماعی این جنبش ارتجاعی تقویت شده است. بر بطن این اوضاع تلاش بورژوازی کرد در هر یک از این کشورها برای شریک شدن در قدرت به همراه دولتهای مرکزی، تحت نام قدرت دولتی غیر متمرکز با عنوان “فدرالیسم و خود گردانی” و غیره بیشتر شده و مضافا سهم خواهی منطقه ای بورژوازی کرد هم تشدید شده است. پروژه “کنگره ملی کرد” که سال گذشته 39 جریان ملی و اسلامی میخواستند آن را سازمان دهند، بخشا ریشه در این سهم خواهی آنها از سهمشان در حاکمیت و استثمار طبقه کارگر در بخشهای مختلف کردستان دارد. در هر حال ناسیونالیسم کرد، در دوره حاضر جایگاه جدی در استراتژی سیاسی قدرتهای جهانی و مشخصا آمریکا و غرب و تحولات منطقه و چهار کشور در گیر در مسئله کرد دارد. این واقعیت را باید دید و برای منزوی کردن سیاسی و اجتماعی آن باید کوشید.
در مورد بخش دوم سئوالتان، ابتدا باید این واقعیت را یادآوری کرد که جنبشها و احزاب مختلف بر حسب منافع طبقاتی و سیاسی که دارند، مسائل گرهی جامعه را در کاتاگوریهای مختلف دسته بندی کرده و بر اساس آن ربط خود را توضیح میدهند. جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد، درست همانند تمامی جنبشهای ملی در دنیا، میخواهند گرهی ترین مسئله جامعه یعنی طبقاتی بودن جامعه را انکارکنند و یا به حاشیه برانند. همه چیز را بر حسب “منافع ملی” و اینکه گویا کل شهروندان جامعه پدیده یکدستی به نام “ملت ” هستند، که بود و نبود آنها و تحرک و فعالیت و زیست و مبارزه آنها حول خواست موهومی به نام “حقوق ملی” میچرخد، بیان میکنند. این پایه اول ضدیت ناسیونالیسم با حقیقت مسلم جامعه است. دور زدن منطق طبقاتی جامعه توسط ناسیونالیسم اتفاقا در خدمت این منفعت طبقاتی بورژوازی است که سلطه استثمارگرانه طبقه بورژوا بر مناسبات جامعه و طبقه کارگر و مردم کارکن تحت نام “حاکمیت ملی” تحمیل و تثبیت شود. در این مناسبات آنچه را که از زاویه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه مسائل گرهی است، از نظر ناسیونالیسم کرد گرهی نیست. پایان استثمار و ستم موجود، پایان نابرابری در میان انسانها، تامین حقوق برابری کامل انسان در همه شئون جامعه، تامین حقوق کارگران، زنان و شهروندان جامعه، تحقق آزادیهای بی قید و شرط سیاسی و مبارزه با همه ابعاد جهل و خرافه ملی و مذهبی حافظ نظم استثمارگر حاکم، تقابل با زن ستیزی و انسان ستیزی جریانات ارتجاعی در جامعه، مقابله با عقب ماندگی و ارتجاع در همه ابعاد که مسائل گرهی جامعه در کردستان هستند، در قاموس جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد گرهی نیست و تلاشی در این زمینه ها هم اهمیتی ندارد. بلکه بر عکس حفظ این پدید ه های زشت جامعه طبقاتی برای بورژوازی مسئله گرهی است. برای مقابله با این مسائل گرهی جامعه، خرافه های قوم پرستی و ملت و خاک و مذهب پرستی و توجیه استثمار و ستم و توجیه طبقاتی نبودن جامعه را به جلو صحنه میکشند. در نتیجه ناسیونالیسم کرد در ضدیت کامل با منافع واقعی کارگران و زنان و مردم آزادیخواه جامعه کردستان و به این اعتبار در تقابل با مسائل گرهی جامعه است. تجربه حاکمیت 23 ساله ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق همین ضدیت و بیگانگی جنبش ملی را با مسائل گرهی جامعه کردستان نشان داده است. در نتیجه از زاویه منفعت کارگر و مردم، جوابگویی واقعی و آزادیخواهانه به مسائل گرهی جامعه کردستان در گرو کنار زدن سلطه فکری وسیاسی و عملی و اجتماعی و حاکمیتی ناسیونالیسم کرد است.
کمونیست ماهانه: موقعیت مسئله کرد در کشورهای مختلف عراق و ترکیه و سوریه و ایران چگونه است؟ به نظر میرسد راه حلهای مختلف و استراتژیهای مختلفی وجود دارند. ماهیت عام این استراتژیها در قبال مردم کارگر و زحمتکش در مناطق کرد زبان این کشورها چیست؟ شیوه برخورد کمونیسم کارگری به موارد مشخص مطرح چیست؟
رحمان حسین زاده: بنا به شرایط مختلف در هر یک از این کشورها و موقعیت متفاوت جنبشهای سیاسی و اجتماعی و موقعیت متفاوت ناسیونالیسم کرد در هر کشوری، طبیعی است که استراتژی و سیاستهای مختلفی مطرح باشند. اما بدوا باید در مورد فصل مشترکهای اساسی مسئله صحبت کرد و بعدا به تفاوتها و راه حل های متفاوت رسید. اولین مسئله اینست که ستم ملی و تبعیض بر اساس ملیت توسط دولتهای ناسیونالیست و شوونیست و مذهبی در این کشورها طی سالیان طولانی اعمال شده و در تقابل با آن مقاومت و حرکت اعتراضی از جانب مردم وجود داشته است. ناسیونالیسم کرد بر اعتراض موجود سرمایه گذاری کرده و آن را در جهت اهداف طبقاتی و جنبشی خود کانالیزه کرده است. سرکوب توسط دولتها و مقاومت مردم و نیروهای سیاسی به کشمکشهای خونین نظامی چند دهه در کردستان ایران و عراق و ترکیه و در 3 سال اخیر در سوریه تبدیل شده است. منظورم اینست که مسئله صرفا در سطح اعمال ستم سیاسی و فرهنگی در زندگی و مناسبات روزمره شهروندان محدود نمانده، بلکه به یک معضل سیاسی و نظامی خونبار تبدیل شده و راه حل اساسی میخواهد. در این چهارچوب یک فصل مشترک جدی بورژوازی کرد و همه احزابش تلاششان برای شریک شدن در قدرت سیاسی با دولت بورژوایی مرکزی سرکوبگر و ارتجاعی است. به سادگی مسئله بورژوارزی کرد اینست در این دوره عمدتا تحت نام “فدرالیسم” و دوره های قبل تحت نام “اتونومی و خودمختاری و خودگردانی” اداره امور مناطق کردنشین هر کشور به همان احزاب ناسیونالیست واگذار شده و در استثمار طبقه کارگر و اعمال ستم و تبعیض طبقاتی در آن جامعه شریک عملی دولت بورژوایی و سرکوبگر مرکزی باشند. همین الان در کردستان عراق این اتفاق افتاده است. احزاب ناسیونالیست کرد با دولت اسلامی ملی مرکزی در قدرت هستند. همه طرفهای درگیر دولت مرکزی عراق واضح است ماهیت ارتجاعی دارند و اکنون اگر منازعه ای دارند کوچکترین ربطی به منفعت کارگر و مردم ندارد، بلکه جدال آنها برسر سهمشان از قدرت اقتصادی و سیاسی بیشتر و لاجرم بردن سهم بیشتر از استثمار طبقه کارگر و ثروت جامعه است. یک جنبه دیگر فصل مشترک جریانات ناسیونالیست، دور زدن اراده مردم و شکل دادن به ترتیبات سیاسی از بالای سر مردم کردستان با همدستی جریانات بورژوایی سراسری و مشخصا دولتهای ارتجاعی در مرکز است.
اما علاوه بر چارچوبهای مشترک تفاوتهای قابل توجه شرایط سیاسی اجتماعی این کشورها و نحوه بروز مسئله کرد در هر کدام از آنها، بر استراتژی و تاکتیک و منازعات جنبشهای مختلف، بر تفاوت پلاتفرم و سیاست قطب چپ و راست جامعه و حتی در میان خود احزاب ناسیونالیست کرد تاثیر دارد. تا آنجا که به جنبش بورژوا ناسیونالیسم کرد و احزاب اصلی آنها مربوط است، هیچکدام از آنها مسئله واقعی شان حل قطعی مسئله کرد و پایان گرفتن این معضل سیاسی اجتماعی به نفع جامعه نیست. گفتم مسئله آنها گرفتن سهم طبقه سرمایه دار کرد از قدرت اقتصادی و سیاسی است. در این راستا و با محاسباتی که دارند، در هر چهار کشور مورد بحث خواستاراین هستند که دولتهای مرتجع و سرکوبگر این جریانات را به بازی گرفته و اداره امور مناطق کردنشین را به آنها واگذار کنند. فرمول فدرالیسم که بیشتر آنها مشخصا در کردستان عراق و ایران به آن گرویده اند و یا با اندک تفاوتی فرمول “کنفدرالیسم” که جریان پ.ک.ک در کردستان ترکیه و سوریه آن را علم کرده، راه همکاری و ائتلاف بورژوازی محلی و سراسری و جریانات ناسیونالیست را با دولتهای مرتجع و سرکوبگر هموار میکند. اما نهایتا آلترناتیو و تاکتیک جریانات بورژوا ناسیونالیست کرد علیرغم اندک تفاوتهایشان به دلایل زیراز زاویه طبقه کارگر و مردم آزادیخواه مردود و ارتجاعی اند. اولا، به قدرت رسیدن این جریانات تحت هر نامی یعنی تامین حاکمیت استثمارگر و سرکوبگر بورژوازی کرد و در ضدیت کامل با منافع کارگران و مردم و شهروندان جامعه کردستان است. دوما، به قدرت رسیدن این جریانات متکی به نهادینه کردن شکاف و دسته بندی ملی و قومی و تشدید تخاصمات قومی و مانع حل قطعی مسئله کرد و پایان دادن تبعیض بر اساس هویت ملی و تامین مناسبات برابر حقوقی انسانها است. سوما، این جریانات با سلب اراده مردم و در همدستی با دولتهای ارتجاعی مرکزی، ترتیبات سیاسی و حاکمیتی از بالای سر مردم کردستان را شکل میدهند. در نتیجه روشن است کل راه حل این جریانات را باید کنار زد و ایزوله کرد و راه حل آزادیخواهانه و راهگشا را ارائه کرد. این راه حلی است که دو دهه است کمونیسم کارگری آن را ارائه کرده است . کمونیسم کارگری در ارائه راه حل خود بر مشخصه های زیر تاکید میکند.
ستم ملی به طور کلی و در این مورد مشخص در بخشهای مختلف کردستان یک پدیده زشت دنیای معاصر و بازتولید شده توسط نظام منحط سرمایه داری برای ایجاد تفرقه در صفوف مردم و ابزاری برای انقیاد طبقاتی و سیاسی شهروندان جامعه است. لذا به طور قطع باید به ستم ملی باید پایان داده شود. کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست در برنامه یک دنیای بهتر سیاست بسیار اصولی و شفافی را برای رفع ستم ملی اعلام کرده، که لازم میدانم عین آن را در اینجا نقل کنم.
“حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست براى رفع کامل هر نوع ستم ملى و هر نوع تبعيض برحسب مليت در قوانين کشور و عملکردهاى دولت مبارزه ميکند. حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست هويت ملى، عرق ملى و ناسيوناليسم را افکار و تمايلاتى بسيار عقب مانده، مخرب، و مغاير با اصالت انسان و آزادى و برابرى انسان ها ميداند و با هر نوع تقسيم بندى ملى ساکنين کشور و هر نوع تعريف هويت ملى براى مردم قاطعانه مخالف است. حزب کمونيست کارگرى خواهان برقرارى نظامى است که در آن کليه ساکنين کشور مستقل از مليت يا احساس تعلق ملى خويش، اعضاى متساوى الحقوق جامعه باشند و هيچ نوع تبعيضى چه مثبت و چه منفى در قبال مردم منتسب به مليت هاى خاص معمول داشته نشود. حزب کمونيست کارگرى تلاش براى جايگزين کردن هويت طبقاتى و انسانى عام و جهانى کارگران بجاى هويت ملى را يک وظيفه حياتى خود ميداند.
بعنوان يک اصل عمومى، حزب کمونيست کارگرى خواهان زندگى مردم منتسب به مليت هاى مختلف بعنوان شهروندان آزاد و متساوى الحقوق در چهارچوب هاى کشورى بزرگتر است که سازمانيابى صف هاى قدرتمند کارگرى را در عرصه مبارزه طبقاتى تسهيل ميکند. با اين حال در مواردى که پيشينه ستم ملى و تخاصمات ميان مردم منتسب به مليت هاى مختلف همزيستى ميان آنها را در چهارچوب هاى کشورى موجود دشوار و مشقت بار ساخته باشد، حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست حق جدايى ملل تحت ستم و تشکيل دولت مستقل از طريق مراجعه مستقيم به آراء خود آن مردم را، به رسميت ميشناسد.” به نقل از دنیای بهتر، برنامه حزب کمونیست کارگری – حکمتیست
بر اساس همین دیدگاه اساسی از نظر کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست، ستم ملی در بخشهای مختلف کردستان به تقابل خونبار سیاسی و نظامی کشیده شده است و راه حل عملی و عاجل میخواهد. راه حل ما بر این مختصات متکی است. اولا: متکی به اراده و توافق مردم است. ایجاد ترتیبات سیاسی از بالای سر مردم کاملا مردود است. دوما: ویژگیهای قابل توجه هر یک از بخشهای کردستان را در نظر میگیرد.ا ز جمله در کردستان ایران، خوشبختانه شکاف ملی در بین مردم چنان غلیظ و قوی نیست که همبستگی و همگرایی واقعی بین مردم ساکن منطقه کردستان و سراسر ایران را با مشکل جدی روبرو کند. در کردستان ترکیه علیرغم سرکوب بسیار خشن چند دهه دولت شوونیست مرکزی و متقابلا عکس العمل خشن و افراطی ناسیونالیسم مسلح کرد که کینه قومی و ملی را تشدید کرده اند، اما واقعیات پایه ای تر درهم تنیدگی اقتصادی و اجتماعی و مضافا منفعتهای جدی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و مدنی در نتیجه وصل بودن ترکیه به اروپا برای شهروندان آن جامعه، چه از زوایه راه حل بورژوازی و چه از زوایه راه حل طبقه کارگر و کمونیسم کارگری مسیر ماندن و انتگره بودن در چارچوب کشوری ترکیه مطلوبیت دارد. به همین دلیل جریان پ.ک.ک که زمانی پرچم استقلال را برافراشته بود، زیر فشار این واقعیت و تغییر معادلات جهانی و منطقه ای دو دهه اخیر این استراتژی را تغییر داد. اکنون راه توافق با بورژوازی سراسری در ترکیه را در پی گرفته است. در کردستان عراق وضع فرق میکند. بنا به سابقه دیرینه جدالهای سیاسی و نظامی و مشخصا بیش از دو دهه است که کردستان عراق در بیشتر عرصه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و اداره جامعه مسیر جدا از روندهای سراسری عراق را طی کرده است. اینجا شکافها عمیق تر است. چشم انداز همبستگی و همگرایی این دو بخش جامعه و آن هم در شرایط حاکمیت دولت مرکزی ارتجاعی اسلامی ملی بسیار سخت است. از نظر من کماکان مسئله استقلال کردستان عراق و تشکیل دولت در آنجا که دو دهه است کمونیسم کارگری و احزاب این جنبش در آنجا مطرح کرده اند، راه حل منطبق بر واقعیت است. مسئله کرد در کردستان سوریه در سه سال اخیر عروج پیدا کرده و عقب نشینی دولت مرکزی بشاراسد از آن مناطق به قدرت گیری ناسیونالیسم کرد انجامیده است. وضعیت هنوز بی ثبات و پیچیده است. اکنون در یک موقعیت ترانزیتی و دوفاکتو، منطقه کردنشین سوریه عملا مستقل و به قول جریانات ناسیونالیست “حاکمیت خود گردان” دارد. ارائه یک راه حل قطعی و درازمدت هنوز دشوار است. آینده تحولات در کل سوریه میتواند، موقعیتهای متفاوت و راه حل های متفاوت را ایجاب کند. یک چیز مسلم است، قطعا مردم مناطق کردنشین سوریه حق دارند، تحت حاکمیت یک دولت مرکزی ارتجاعی و سرکوبگر و مستبد ناسیونالیستی و یا اسلامی نباشند.
با در نظر گرفتن مجموعه این فاکتورها و اگر نظرم را نتیجه گیری کنم، به نظر من راه حل کمونیسم کارگری در قبال مسئله کرد در هریک از این بخشهای کردستان میتواند بر این چهارچوب متکی باشد.
1- ستم ملی و مهمتر پایان دادن به تبعیض بر اساس هویت ملی در همه بخشهای کردستان باید پایان یابد. 2 – از نظر ما پایان دادن به ستم ملی باید مترادف باشد با پایان دادن به هویت ملی و دسته بندی ملی. در جامعه عاری از تبعیض و ستم ملی، در جامعه آزاد غیر قومی و غیر مذهبی دیگر در هیچ سطحی از زندگی اجتماعی و فعل و انفعالات جامعه یادآوری هویت ملی و دسته بندی ملی از جمله در شناسنامه و برگه های هویتی موضوعیت ندارد. 3- راه حلهای “فدرالیستی، کنفدرالیستی، خودگردانی و خودمختاری” ارائه شده احزاب بورژوا ناسیونالیست کرد در بخشهای مختلف از نظر ما مردودند. چون نه تنها گامی به پیش در امر حل مسئله ملی نیستند، بلکه نسخه ای برای دائمی کردن هویت های ملی کرد و غیرکرد در چهار چوب کشوری واحد، ابدی کردن و قانونیت بخشیدن به جدایی های ملی و زمینه ای برای تداوم تخاصمات و جدالهای قومی در آینده است. 4- از نظر ما هرنوع ترتیبات سیاسی از بالای سر مردم مردود است. در این رابطه به آرای مستقیم مردم باید مراجعه شود. لذا در همه بخشهای کردستان برگزاری رفراندم زیر نظر مراجع رسمی بین المللی از جمله سازمان ملل میتواند برگزار شود. نتایج آن برای طرفین درگیر و توسط مراجع بین المللی باید پذیرفته شود. در چنین رفراندمی پرسش گرهی اینست: ماندن در چهار چوب کشوری و نظام سیاسی غیر قومی و غیر مذهبی که شهروندان جامعه در همه جوانب و شئونات جامعه متساوی الحقوق اند و یا جدا شدن و تشکیل کشور مستقل. ما به مثابه کمونیسم کارگری در صورتی به جدایی رای میدهیم که قویا محتمل باشد چنین مسیری کارگران و زحمتکشان و شهروندان جامعه را از حقوق مدنی پیشروتر و موقعیت اقتصادی و مناسبات اجتماعی برابرتر و ایمن تری برخوردار خواهد ساخت. در حال حاضر به نظر من این در مورد کردستان عراق صدق میکند. برای کردستان ترکیه و ایران ماندن در چهارچوب کشوری موضوعیت جدیتری دارد. با وجود آن مداوما باید اوضاع در این دو کشور را زیر نظر داشت و بر مبنای بررسی مشخص اوضاع و تحولات و پیامدهای آن هر زمان که ضرورت پیدا کرد، تاکتیک سیاسی کنکرت را اعلام کرد. در مورد کردستان سوریه بالاتر گفتم، آینده تحولات در کل سوریه میتواند، موقعیتهای متفاوت و راه حل های متفاوت را به صحنه بکشد و با توجه به آن در مورد آنجا سیاست قطعی اعلام کرد. فعلا اوضاع در آنجا سیال است.
کمونیست ماهانه: خطوط سیاست کمونیسم کارگری در کردستان ایران در تقابل با جریانات ناسیونالیستی و پروژه های مختلف و اهداف سیاسی آنها چیست؟ حزب حکمتیست در تقابل با افق و اهداف ناسیونالیسم کرد کدام افق و سیاست را در مقابل جامعه و طبقه کارگر میگذارد؟
رحمان حسین زاده: در جواب به این پرسش شما دو سطح از مسئله را باید دید و به هر دو جواب داد. اول سیاست ما در قبال کل افق اجتماعی و سیاسی ناسیونالیسم کرد است و دوم و به طور کنکرت در قبال سیاست و تاکتیک آنها برای رفع ستم ملی است. از اولی شروع کنم. در جواب به سئوالهای بالاتر به سهم خود، بیگانگی و ضدیت افق و اهداف جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد را با منافع مردم و به ویژه کارگران، زنان، نسل جوان و همه شهروندان زحمتکش، با آزادیهای سیاسی و حقوق مدنی مردم، نشان دادم. آنچه بالاتر بیان کردم، فقط ادعاهای تحلیلی، تبلیغی ما کمونیستها نیست، بلکه ما در کردستان ایران و از مقطع انقلاب 57 تاکنون و در پراتیک اجتماعی بیگانگی و ضدیت این جنبش را در عرصه عمل اجتماعی در مقابل جامعه و کارگر و مردم تجربه کردیم. بر خلاف پروپاگاند عامدانه بورژوازی و ناسیونالیسم کرد، که دوست دارند فضای سیاسی را تنها با ابراز وجود اجتماعی یکدست “ملت کرد و حول مسئله کرد” توضیح بدهند، صحنه سیاسی جامعه کردستان ایران، به روشنی صحنه صف آرایی سیاسی نیروهای طبقاتی و اجتماعی متفاوت و لاجرم جنبشهای متفاوت سیاسی و اجتماعی آنها در قبال تمامی مسائل گرهی جامعه بوده است. دو جنبش متفاوت، سیاست و پراتیک متفاوت را در همه ابعاد سیاسی و اجتماعی از جمله در مبارزه و تقابل با رژیمهای سلطنتی و جمهوری اسلامی، در قبال آزادیهای سیاسی و اجتماعی و حقوق مردم، در قبال حقوق کارگر و زن و جوان و اقشار تحت ستم جامعه، در قبال مذهب و سنت و فرهنگ رایج، در قبال نحوه اداره جامعه و نهایتا در قبال مبارزه برای رفع ستم ملی و حل مسئله کرد نمایندگی کرده اند. بر سر این مسائل نه تنها جدالهای سیاسی و تبلیغی، بلکه در دوران معینی که در شهر و مناطق آزاد کردستان حضور داشتیم، تقابلهای اجتماعی و حتی نظامی بین ما به عنوان نیروی چپ و کمونیستها و ناسیونالیسم کرد و حزبش، حزب دمکرات کردستان ایران اتفاق افتاده است. این واقعیت، ریشه در منافع طبقاتی متفاوت شهروندان آن جامعه دارد، که قدم به قدم در حیات جامعه خود را ترجمه میکند. در تمامی این جدالها ناسیونالیسم کرد در قطب مقابل مردم و نقش ارتجاعی و مانع در مقابل آزادیخواهی و حقوق اولیه شهروندان جامعه را ایفا کرده است. در مقابل جنبش سوسیالیستی آن جامعه و کمونیسم کارگری به عنوان نماینده روشن بین آن در قطب دفاع ار منافع کارگران و مردم و دفاع از صف انقلابی و تحول رادیکال جامعه بوده است. در نتیجه از نظر ما کلیت جنبش ناسیونالیسم کرد باید کنار زده شود. اکنون کمونیسم کارگری و حزب ما با روشن بینی و آمادگی بیشتر کماکان کل افق و سیاست و تصویر و پراتیک ارتجاعی جنبش ناسیونالیستی کرد را به مصاف می طلبد و برای ایزوله کردن اجتماعی و سیاسی آن میکوشد. به ویژه در تحولات جهانی دو دهه و نیم اخیر ناسیونالیسم کرد از جمله در کردستان ایران هم بیش از پیش خود را در کمپ غرب و ارتجاع جهانی قرار داده و آمادگی ایفای نقش سناریوسیاهی در هر نوع طرح و پروژه ضد مردمی دارد. در نتیجه فراخوان ما به کارگران و مردم و صف آزادیخواه و برابری طلب جامعه کردستان ایران اینست که “نه” بی اما و اگری به کل موجودیت و افق و سیاست و پراتیک جنبش ملی و ناسیونالیستی کرد باید اعلام کنیم. این جنبش و جریانات آن مانع جدی در مقابل هر تغییر مثبت در جامعه هستند. اینها مانع مبارزه رادیکال مردم برای سرنگونی جمهوری اسلامی، مانع تحقق آزادی و برابری، مانع تامین حقوق کارگران و زنان و نسل جوان و حقوق کودک در آن جامعه، مانع تامین آزادیهای بی قید و شرط سیاسی، مانع اعمال اراده مردم در سرنوشت خویش و تضمین حاکمیت شورایی، مانع برچیدن بساط خرافه مذهبی و ملی و هر حرکت پیشرو خواهند بود. در نتیجه افق و سیاست آنها را با نیروی متحد و متشکل طبقه کارگر و مردم آزادیخواه آن جامعه باید کنار بزنیم. در مقابل و برای تحقق همه اهداف حق طلبانه و آزادیخواهانه، فراخوان ما اینست کارگران و مردم و کل صف خواستار تغییر و آزادیخواهی در آن جامعه حول افق و سیاستهای کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست گرد آیند.
در جواب به سطح دوم مسئله و به طور مشخص در عرصه رفع ستم ملی راه حل آنها هم فدرالیسم است که نسخه تباهی جامعه و عمیق کردن جدالهای قومی و کشتار و جنگ داخلی است، که نمونه های ضد مردمی آن را در جهان معاصر، در بالکان، افغانستان و عراق و اکنون سوریه دیده ایم. در این عرصه ناسیونالیسم در کردستان ایران، به غیر از وعده سناریوی سیاه و تباهی چیز دیگری ندارد. در مقابل کمونیسم کارگری و حزب حکمتیست بر اساس سیاست اصولی خود مندرج در برنامه دنیای بهتر دو دهه است طرح عملی راهگشا و آزادیخواهانه را برای پایان دادن به ستم ملی و حل قطعی مسئله کرد در کردستان ایران در قطعنامه زیر ارائه کرده است که اینجا بر آن تاکید میشود.
قطعنامه درباره حل مساله کرد در کردستان ايران
نظر به اين که:
مردم کردستان طى يک دوره طولانى در رژيم هاى سلطنتى و اسلامى و نيز در رژيم هاى مختلف در عراق و ترکيه بطور سيستماتيک تحت فشار و سرکوب و ستم ملى قرار داشته اند. مساله کرد به يک گره گاه سياسى مهم نه فقط در زندگى مردم کردستان، بلکه در روند اوضاع سياسى در ايران و منطقه بطور کلى تبديل شده است. اين مساله بايد هر چه سريعتر به شيوه اى اصولى و عادلانه پاسخ بگيرد.
از نظر حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست تنها پاسخ اصولى به مساله کرد در ايران، اعلام نظر مستقيم مردم کردستان از طريق يک رفراندم آزاد در مورد جدايى يا عدم جدايى از ايران است. حزب کمونيست کارگرى به اين منظور طرح زير را ارائه مى کند.
١- خروج کامل نيروهاى نظامى و انتظامى دولت مرکزى از کردستان براى يک دوره شش ماهه قبل از برگزارى رفراندم، به منظور تضمين آزادى فعاليت و تبليغات کليه احزاب سياسى در جهت آشنا کردن مردم با برنامه، سياست ها و مواضع خويش در رفراندم. نظارت سازمان ملل و مراجع رسمى بين المللى بر خروج نيروهاى دولت مرکزى و برقرارى آزادى و امنيت فعاليت سياسى در اين دوره شش ماهه. سازمان ملل همچنين بايد عدم دخالت، تهديد و يا تجاوز نظامى از جانب دولت هاى عراق و ترکيه در اين دوره را تضمين کند.
٢- برگزارى رفراندم در مناطق کردنشين غرب کشور زير نظارت سازمان ملل، که در آن مردم کردستان در مورد تشکيل يک کشور مستقل و يا باقى ماندن در چهارچوب ايران راى خواهند داد. نتيجه اين رفراندم رسمى و قانونى و لازم الاجرا خواهد بود.
٣- از نظر ما موضوع رفراندم جدايى و يا عدم جدايى است و نه خود مختارى، فدراليسم قومى و نظاير آنها. پرسشى که مردم کردستان در چنين رفراندمى با آن پاسخ مى دهند، عبارت است از «جدايى از ايران و تشکيل يک دولت مستقل، يا ماندن در چهارچوب ايران با تضمين برابرى کامل در کليه حقوق و آزادى ها بعنوان شهروندان آزاد و متساوى الحقوق کشور»
حزب کمونيست کارگرى – حکمتیست بعلاوه تاکيد بر نکات زير را ضرورى مى داند
١- برسميت شناختن حق جدايى از جانب ما به معناى توصيه اتوماتيک به جدايى نيست. حزب کمونيست کارگرى ايران – حکمتیست ، بر مبناى بررسى مشخص مجموعه شرايط سياسى و اجتماعى در مقطع آغاز عملى اين روند و با توجه به مصالح کل جنبش طبقه کارگر و آزادى و رفاه هر چه بيشتر مردم کارگر و زحمتکش در کردستان، موضع خود در رفراندم را تعيين و اعلام خواهد کرد.
٢- در عين برسميت شناختن حق جدايى، ما با هر گونه فدراليسم قومى و يا طرح هاى مختلف خودمختارى مخالفيم و آنها را نه راههايى براى حل مساله ملى بلکه نسخه هايى براى تداوم تخاصمات و کشمکش هاى ملى، برجسته کردن و ابديت بخشيدن به هويت هاى ملى و قانونى کردن جدايى هاى ملى در چهارچوب يک کشور واحد مى دانيم و رد مى کنيم.
کمونیست ماهانە: با فرض اختلاف موقعیت سیاسی در کشورهای مختلف و در چهارچوب موقعیت ملتهب منطقە، آیا شما موقعیت ناسیونالیسم کرد و جنبش و احزاب آنرا در حال عروج و رشد می بینید و یا در حال افول؟ دلایل شما کدامند؟
عبداللە دارابی: عروج و افول ناسیونالیسم کرد همواره به درجه تأثیر گذاری مبارزات نیروهای انقلابی و کارگری در تقابل با آن از یکسو، و ضعف مقطعی دولت های مرکزی و شکاف های منطقه ای از سوی دیگر گره خورده و سیر روند حرکت سیاسی هر یک از این نیروها بی تردید بر سرنوشت و مقدرات ناسیونالیسم کرد و جنبش و احزاب آنها در سطح منطقه نیز تاثیر گذار بوده است. ولی باید به این امر واقف بود که کارکرد سیاسی هر یک از کشورهای منطقه و نحوه تاثیر گذاری شان بر ناسیونالیسم کرد همواره در یک مقطع زمانی خاص و معین صورت نمیگیرد و بار مثبت یا منفی آن هم از پیش قابل تعریف نیستند. برعکس، در سیر روند هر مبارزاتیکه زمینه را برای رشد آگاهگری طبقه کارگر هموار سازد و به جذب نیرو و ایجاد محیط مساعد برای این طبقه منجر گردد، یا ضعف دولتهای مرکزی و شکافهای منطقه ای ناچیز بنظر آیند، آنگاه سیر نزولی ناسیونالیسم کرد نیز امری محرز و مسلم خواهد بود و هر ناظر خارجی نیز آنرا مشاهده میکند. ولی قدر مسلم این است که درجه تاثیر گذاری این تغییر و تحولات بر احزاب و جریانات ناسیونالیسم کرد عمدتا به مبارزە کردن آنها در پناه شکاف های منطقه ای برمیگردد که دوره ای آنها را شاد و دورە ای دیگر آنها را مستاصل و ناامید خواهد کرد. ولی امید بستن ناسیونالیسم کرد به شکاف و ضعف های مقطعی هر یک از کشورهای منطقه، چیزی غیر از تلاش برای دستیابی به اهداف بورژوایی خویش نیست. در نتیجه، این روند مشمئز کننده در طول حیات سیاسی احزاب ناسیونالیست مدعی قدرت همواره جریان دارد و پی در پی نیز تکرار میگردد. اکنون شرایط حاکم بر منطقه، مطلوب و مناسب حال احزاب و جریانات ناسیونالیسم کرد نیست و خواست و توقعات آنها چون دوره های گذشته بر وفق مرادشان پیش نمیرود. جنگ در سوریه، و بحران و بی ثباتی سیاسی در عراق و کل منطقە، و نقش و دخالتگری هر یک از اردوگاه های مختلف بین المللی در این منطقه (خاورمیانه و شمال ) و…، از جمله فاکتورهائی هستند کە روی عروج یا افول ناسیونالیسم کرد تاثیر می گذارند. در بطن این بحران، روند مذاکرات یک سال پیش احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد با حکومت ترکیه در هوا معلق ماند و نتایج تا کنونی آن نیز به کم تحرکی سیاسی مردم این بخش از کردستان در برابر سرنوشت کل جامعه ترکیه منجر گشته است. مضافا بر آن دامنه تنش های سیاسی بین احزاب طرفدار پ ک ک در سوریه با پارت دمکرات کردستان عراق را نیز گسترش داده است. بحران حکومتی در عراق و قطع بودجه اقلیم کردستان توسط حکومت مرکزی نیز فاکتور دیگری است که دامنه نارضایتی مردم کرد علیە احزاب حاکم در کردستان عراق را گسترش داده است.
مذاکرات ایران با ٥+١ نیز بخش دیگر این سناریو است که ماه ها است نگرانی بیش از پیش احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد در کردستان ایران را با خود بهمراه داشته است و میرود تا با تسلیم و خلع سلاح کردن “سازمان پژاک” این جریان دست ساز پ ک ک، اولین محصول ناشی از این شرایط برداشت شود. بی شک این شرایط صحنه را بر احزاب و جریانات ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران را نیز تنگ تر خواهد کرد. این تغییر و تحولات تمام و کمال محصول صرف این شرایط نیست و در یک جاده یکطرفه هم انجام نمی گیرد. سیاست و تمایلات خود احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان ایران و منطقه نیز پشت دیگر سکه ای است که در خلق این شرایط نقش بازی کرده است. رابطه نزدیک و دیرینه پ ک ک با جمهوری اسلامی ایران در مورد سرنوشت سیاسی امروز “سازمان پژاک” بر کسی پوشیده نیست. تغییر نام “پژاک” به “کودار”، بدون نقش و دخالتگری مستقیم پ ک ک و عبداله اوجلان، غیر ممکن است. فکر نکنم دفاع قاطع و بی چون و چرای حزب دمکرات کردستان ایران هم در دفاع از منافع بورژوازی کرد جای تردید کسی باشد. حزب دمکرات طی سالهای طولانی بعنوان یک جریان ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران فعالیت کرده و از لحاظ تعلق طبقاتی هم از هیچ تلاشی در حق بورژوازی کرد دریغ ننموده و در این راه تمام قد دین و تعهد خود را در قبال خدمت به سرمایه داری در کردستان ادا کرده است. به همین خاطر در همچون شرایطی سهم اضطراب و نگرانی این حزب بیش از سایر احزاب ناسیونالیستی کرد در کردستان ایران خواهد بود.
کمونیست ماهانە: موقعیت ناسیونالیسم چپ در متن بی افقی ناسیونالیسم کرد در ایران چیست؟ دامنە مانور و نزدیکی و تمایز ناسیونالیسم چپ با بستر اصلی ناسیونالیسم و سیاست های آن کدامند؟ به نظر شما آیندە ناسیونالیسم چپ در کردستان ایران چیست؟
عبداللە دارابی: اگر سیر نزولی شرایط کنونی احزاب و جریانات ناسیونالیسم کرد در سطح منطقه را بپذیریم، احتیاج چندانی برای درک موقعیت کنونی ناسیونالیسم چپ و آینده آن باقی نمی گذارد. بی افقی کنونی ناسیونالیسم کرد، آینده و افق ناسیونالیسم چپ را بیش از پیش تیره و تار خواهد کرد. با توجه به آن، ناسیونالیسم چپ در این میان بیش از خود ناسیونالیسم کرد متضرر میشود و بی افقی حاکم بر آنها آینده شان را به ورطه یأس و ناامیدی عمیق سوق خواهد داد. به نظر من در آینده کردستان ایران، ناسیونالیسم چپ از کوچک ترین شانس برای ادامه حیات سیاسی خود برخوردار نخواهد شد.
کمونیست ماهانه: در باره توهمات ناسیونالیسم کرد و جریانات معینی کە بدنبال مذاکرە با جمهوری اسلامی در دوره روحانی اند چگونە فکر میکنید؟ جمهوری اسلامی چه هدفی از سیگنال دادن به نیرو های ناسیونالیست دنبال میکند؟ منشا خوش بینی بخشهائی از ناسیونالیسیتها و قوم پرستان کدامند؟
عبدالله دارابی: سیاست مذاکره کردن احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد با دولت های مرکزی منجمله جمهوری اسلامی مختص و ویژه یک شرایط معین تاریخی نیست. ناسیونالیسم کرد در همه بخشهای کردستان از ابتدای فعالیتشان تاکنون این سیاست را به عنوان یک عرصه مهم کاری خویش دنبال کرده اند و در راه پیشبرد آن نیز بصورت نهان و آشکار تلفات سنگینی را در قبال انجام این سیاست متحمل شده اند. باید گفت ناسیونالیسم کرد با علم به اینکه هرگز تغییر و دگرگونی اقتصادی نظام را در دستور کار خود نداشته اند، در نتیجه به سیاست مذاکره با دولت مرکزی نیز بی ابهام برخورد و عمل کرده اند و در تمام دوران مختلف حاکمیت دولتها نیز بدون تعارف و حتی یکجانبه هم این سیاست را پیگیری کرده اند. با توجه به آن، احزاب ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران هیچوقت از سر توهم به سراغ مذاکره کردن با جمهوری اسلامی نرفته اند. برعکس، این حماقت و کودنی و درنده خویی بیش از حد جمهوری اسلامی را میرساند که از پذیرش و جلب و جذب و سهم دهی ناچیزی به آنها سر باز میزند. حماقت جمهوری اسلامی را نباید به حساب توهمات احزاب ناسیونالیستی در کرستان ایران قلمداد کرد. مگر طی ٣٥ سال اخیر بخش اعظم ناسیونالیست کرد در داخل ایران غیر از خیر و برکت و همکاری بیدریغ و مخلصانه برای جمهوری اسلامی، چه گلی را بر سر مردم کردستان ایران زده اند؟! اینها در راستای منافع مشترک طبقاتی خود با جمهوری اسلامی هیچ تعارف و توهمی را بخود راه نمیدهند. با توجه به نکات فوق، علیرغم سیاست تغییر ناپذیر جمهوری اسلامی در قبال مذاکره با احزاب ناسیونالیست، باز هم احزاب و جریانات ناسیونالیست کرد منجمله بخش قوم پرستان آن آماده هر نوع دیدار و مذاکره با این دولت جدید و آدمکش حسن روحانی هم هستند و با دادن یک سیگنال ضعیف و کم نور هم دوان دوان بسوی محضر آن سرازیر میشوند. چنانچه بالا اشاره کردم، شریک شدن با حکومت مرکزی بند ناف همه احزاب و جریانات ناسیونالیست را بهم گره زده و چون آرزوی دست نیافتنی و باور نکردنی رو دل تک تک رهبران و مسئولان ریز و درشت آنها باقی مانده است. با توجه به آن، ناسیونالیسم کرد برای دستیابی به اهداف خود از دیرباز تا کنون از واژه هایی چون “توهم و خوش باوری و امثالهم” عبور کرده اند و به آن اهمیت چندانی نمیدهند. از قرار معلوم کلید باز کردن قفل این دوئل کماکان در دست جمهوری اسلامی است و اگر در این میان توهمی برای ناسیونالیستها باقی مانده باشد شاید موقعیت ضعیف کنونی جمهوری اسلامی باشد که نمیتوان رو آنهم زیاد حساب کرد.
کمونیست ماهانه: کارکرد و ارزش مصرف شعار فدرالیسم برای جریانات ناسیونالیست کرد چیست؟ فدرالیسم بعنوان یک افق، امروز از کدام جایگاه واقعی در میان نیروهای ناسیونالیست کرد در کشورهای منطقه برخوردار است؟ شما چه رابطه ای بین افق ناسیونالیست ها و تمایلات عمومی مردم در جوامع امروز میبینید؟
همایون گدازگر: تاريخا ارزش مصرف اساسى همه مدلهاى طرح شده براى اين جريان اين است كه احزاب ناسيوناليست كرد را، بعنوان نماينده سياسى طبقه سرمايه دار در كردستان به استراتژى ديرينه اين طبقه، يعنى شركت در اقتدار سياسى دولتى در محل نزديك كند. و از اين طريق سهم خواهى بورژوازى كرد از حاصل رنج و استثمار طبقه كارگر در كردستان را به سر انجام برساند. اين شعار ابزار ديگرى است براى گرم نگهداشتن تنور ملى گرايی و بسيج احساسات ملى در جامعه. شعار فدراليسم در كنار مدلهاى خود مختارى، خودگردانى و غيره كه بنا به منفعت سياسى و تعادل قواى اجتماعى و بده بستان بين نيروهاى راست اپوزيسيون پيش كشيده مى شود، البته ارزش مصرفهاى جانبى ديگرى هم دارد. بالاخره هرچه باشد فدراليسم يعنى اداره سياسى و ادارى جامعه در داخل يك كشور، واين در وهله اول از طرف احزاب ناسيوناليست اين ارزش مصرف را دارد كه خيال احزاب شوينيست و عظمت طلب ايرانى را از بابت “تجزيه طلبى” اين احزاب آسوده مى كند و طرح اين شعار شرايط را براى مذاكره و بده و بستان بين اين احزاب آماده مى كند. شعار فدراليسم محور مشترك اين جريانات و اسباب لازم و مهم فرآهم آوردن انواع كنفرانسهاى مشهور چند سال گذشته بين احزاب ناسيوناليست كرد و جريانات عظمت طلب ايرانى بود. اين شعار البته در سالهاى اخير اساسا بوسيله احزاب ناسيوناليست كرد در ايران طرح شد و بهانه اى بود براى نشست و برخاست و رايزنى هاى اين جريانات با يكديگر و پايه اى براى اتحاد و ائتلاف كه به جايی نرسيد. با تمام اين احوال شعار فدراليسم در افق جريانات ناسيوناليست كرد داراى جايگاه مهمى نيست. اينها براى رسيدن به هدف و استراتژیشان حاضرند آن را كنار بگذارند و بنا به مصلحت روز شعار ديگر ى را پيش بكشند. اين نان به نرخ روز خوردن هايشان تنها ناشى از ابن الوقت بودن آنها نيست، در دنياى سياست اينها، براى رسيدن به هدف هر وسيله اى مى تواند توجيه شود، چرا كه هدفشان در چهارچوب همين نظام ماندگارى جمهورى اسلامی و نظم كنونى قابل تحقق است. لازم نيست حتما رژيمى سرنگون شود و يا تغييرى ريشه اى در مناسبات كنونى جامعه رخ بدهد.
شعار فدراليسم داراى هيچگونه ريشه و سابقه اى در تاريخ و فرهنگ مبارزاتى مردم منطقه كرد نشين نيست. نشانه تمايلات هيچ بخشى از جامعه و پرچم هيچ مقطعى از مبارزات مردم و حتى در سنت جريان ناسيوناليستى نبوده است. اين شعار دست ساز كه در سالهاى اخير بخصوص در بين احزاب ناسيوناليست كرد در ايران پرچم آن بالا رفته است، از هيچ اقبالى برخوردار نيست. آنچه امروز در كردستان عراق تحت نام “حكومت فدرال” در جريان است، هيچ ربطى به فدراليسم ندارد، بلكه در نتيجه تحولات جهانى و منطقه اى و در اثر گردنكشى بورژوازى جهانى براى احياى نظم نوين حاصل شد و به دامان ناسيوناليسم كرد افتاد .
کمونیست ماهانه: موقعیت ناسیونالیسم چپ در متن بی افقی ناسیونالیسم کرد در ایران چیست؟ دامنه مانور و نزدیکی و تمایز ناسیونالیسم چپ با بستر اصلی ناسیونالیسم و سیاستهای آن کدامند؟ به نظر شما آینده ناسیونالیسم چپ در کردستان ایران چیست؟
همايون گدازگر: در دنياى امروز، كه در آن صفوف طبقات متخاصم در جامعه با عريانى تمام در مقابل يكديگر ايستاده اند، فرجه و جاى زيادى براى بند بازى و زندگى در شكاف هاى سياسى وجود ندارد. زمان حاضر ديگر دهه ٦٠ و ٧٠ قرن گذشته نيست كه چپ در آن با ادعاى سوسياليست بتواند ركاب دار جنبش هاى بورژوائی باشد. در همين رابطه و بطور مشخص تر امروز جنبش ناسيوناليستى كرد، خواستها و مطالبات خود را از زبان راست ترين نمايندگان و احزابش بيان مى كند و در واقع احتياجى به تناقض گويی و لكنت زبان قطب چپ خودش ندارد. درنتيجه ناسيوناليسم چپ آينده اى ندارد. در كردستان ايران و در زمان عروج احزاب و جريانات سياسى در جريان انقلاب ٥٧ ايران، وجود ستم ملى در كردستان، آن بستر عمومى اى بود كه همه دور آن گرد آمدند. به غير از حزب دمكرات، حزب قديمى و صاحب سنت جنبش ناسيوناليستى، احزاب و جريانات مختلف هر كدام به نوعى به اين جنبش مرتبط شدند. از جريانات تازه تأسيس شده اسلامى و عشايری و تا سازمان خلقى و توده اى همچون كومه له همه عملا از اين جنبش ارتزاق مى كردند. حمله رژيم به كردستان عملا همه را وادار به مقاومت كرده بود و “جنبش مقاومت خلق كرد” ظرف مشترك اين مقاومت بود. گرچه كومه له جناح راديكال و سازش ناپذير اين مقاومت بود، اما نه اين خصوصيات و نه دفاع از دستاوردهاى انقلاب در كردستان و حتى مقابله با خوانين و مالكان، نشانه مرز بندى كومه له با جنبش ناسيوناليستى در كردستان نبود. البته به علت سرعت زياد تحولات اجتماعى، در آن شرايط انقلابى، اساسا فرصتى براى تبيين و تعريف مرزبندى هاى سياسى نبود، اما ناسيوناليسم و جنبش ناسيوناليستى، بخصوص پس از سركوب انقلاب در دهه ٦٠، يكى از پايه هاى اصلى و مشترك اين مقاومت بود. جنبش اجتماعى ديگرى كه قابل روئيت باشد در ميدان نبود. افكار سوسياليستى و ديد طبقاتى در رهبرى آنموقع كومه له، كه آنهم مورد اختلاف و دو دستگى در آن رهبرى بود، در مقابل جنبش حى و حاضر و داراى سنت ناسيوناليستى كه فعال شده بود كارى نمى توانست بكند و ناچار از دنباله روى از آن بود. اگرچه سالهاى بعد و بخصوص پس از تشكيل حزب كمونيست ايران، ابراز وجود طبقه كارگر كومه له را متوجه خود كرد، اما ناسيوناليسم و ملى گرايی هميشه همراه كومه له باقى ماند و مدام به شيوه نهان و آشكار مشغول مقابله با گرايش چپ بود. حتى در مقاطعى مانند حمله آمريكا به عراق و به قدرت رسيدن احزاب ناسيوناليست در كردستان عراق، وسوسه شده و قصد تصرف و مصادره كومه له را داشت. انشعابات بعدى از كومه له كه با برافراشتن تمام و كمال پرچم ناسيوناليستى صورت گرفت، نتيجه اين تعرض بود. اما همه اينها هنوز پايان كار نبود. چپ هيچوقت نتوانست ريشه ناسيوناليسم را در كومه له بخشكاند و هنوز به شيوه هاى مختلف قابل مشاهده است. آوانس دادن و توهم به ناسيوناليسم و بى موضعى در مقابل آن كه مدام از طرف كمونيستها مورد نقد قرار مى گيرد، و همچنين برخورد خودمانى به احزاب ناسيوناليست و كينه توزى در مقابل كمونيستها همگى شاهد اين ادعا هستند. اين تناقض براى جريانى كه مدعى چپ و كمونيست است كشنده است و در هر تحول اجتماعى در اثر قطب بندى هاى موجود طبقاتى در جامعه دچار تلاطم و مجبور به تعيين تكليف خواهد شد. در جناح چپ جنبش ناسيوناليستى ماندن هيچ آينده اى ندارد. خود جنبش ناسيوناليستى بخصوص در كردستان ايران در حال حاضر در بى افقى و سردرگمى بسر مى برد .
کمونیست ماهانه: در باره توهمات ناسیونالیسم کرد و جریانات معینی که بدنبال مذاکره با جمهوری اسلامی در دوره روحانی اند چگونه فکر میکنید؟ جمهوری اسلامی چه هدفی از سیگنال دادن به نیروهای ناسیونالیست دنبال میکند؟ منشا خوش بینی بخشهائی از ناسیونالیستها و قوم پرستان کدامست؟
همایون گدازگر: ميل به مذاكره احزاب ناسيوناليست كرد با جمهورى اسلامى را نمى توان توهم اسم گذاشت. اين يك ركن اصلى و تعريف شده سياست احزاب اصلى اين جنبش است كه هيچوقت آنرا پنهان نكرده اند. اين ناشى از همگونى طبقاتى اين احزاب با بورژوازى دولت مركزى و در اين مورد جمهورى اسلامى است. احزاب ناسيوناليست كرد هميشه معتقد بوده اند كه در چهار چوب جمهورى اسلامى مى توانند به خواستهايشان برسند. اما قيمت اين معامله را هميشه اوضاع سياسى و تعادل قواى وقت تعيين مى كند. در حال حاضر جريانات ناسيوناليست براى مذاكره هيچ برگ برنده اى در دست ندارند. و اين خود ربط پيدا مى كند به چند فاكتور: يكى اينكه افق جريان ناسيوناليسم كرد در تمام منطقه تاريك و مغشوش است. برخلاف ادعاهاى هميشگى احزاب ناسيوناليست، درحال حاضر هيچ افق و استراتژى مشتركى براى حل مسئله كرد بطور كلى در منطقه وجود ندارد. احزاب ناسيوناليست در كشورهاى مختلف هركدام در رقابت هاى منطقه اى دولتها، در كنار يكى از اين دولتها يارگيرى كرده و بهمين دليل بعضا در مقابل يكديگر قرار گرفته اند. از طرف ديگر شركت مردم در مضحكه انتخابات رياست جمهورى و در پى آن از سرگيرى مذاكرات غرب با جمهورى اسلامى احزاب ناسيوناليست را از دخالت نظامى غرب نااميد كرده است. جدا از اينها نارضايتى مردم عليه دولت اقليم كردستان عراق و وابستگى آن به دولتهاى سركوبگر منطقه، به وجهه و اعتبار ناسيوناليسم كرد و احزاب آن ضربه زده است. احزاب ناسيوناليست در ايران در چنين شرايط ضعيفى و از سر استيصال خواهان مذاكره با جمهورى اسلامى هستند. قولهاى روحانى و دل خوش كردن به آن، حلقه لولا و يا مناسبتى براى درخواست اين مذاكرات است. وگرنه خودشان مى دانند که روحانى هيچكاره است. من فكر مى كنم جمهورى اسلامى در شرايط كنونى به درخواست اينها وقعى نمى گذارد. زيرا آنها هم از ضعف و پراكندگى احزاب ناسيوناليست باخبرند، اتفاقا به همين دليل به آنها مخفيانه سيگنال مى دهند تا بينشان تفرقه بيندازند و در نهايت آنها را به تسليم بكشانند .
***