جمهوری اسلامی وصله ناجوری بر تن جامعه مدرن ایران
علی مطهری
اوضاع سیاسی ایران به آرامش قبل از طوفان شبیه است. نشانه و دماسنج این اوضاع هنوز مبارزات وسیع کارگری، آمار رو به گسترش اعتصابات در مراکز تولیدی و حتی نشانه های از شروع اعتراضات خیابانی نیست، البته همه این موارد در بطن جامعه و در کش و قوس رویدادهای سیاسی در جولان است و به موقع و در فرصت مناسب فوران خواهد کرد. اما آنچه امروز دورنمای این شرایط را ترسیم میکند، بحران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مزمنی است که تمامی اندام و جوارح رژیم اسلامی را در بر گرفته و بیش از هر زمانی جمهوری اسلامی را در ارائه یک برنامه اقتصادی و راه حلی برای کاهش بحران اجتماعی، ناتوان و زمین گیر کرده است. رژیم قادر نیست به ابتدای ترین نیازهای اقتصادی، اجتماعی، سایسی و فرهنگی مردم پاسخ دهد. روز به روز وضعیت معشتی مردم بیشتر رو به وخامت میرود، بیکاری ابعاد انفجاری پیداکرده، سالانه یک میلیوم پانصد هزار دانشجو فارغ التحصیل میشوند که از این تعداد تنها بیست در صد جذب بازار کار میشوند و هشتاد در صد آن، یعنی یک میلیون دویست هزار نفر به صف بیکاران افزوده میشوند. اعتیاد، فحشا و کودک خیابانی چندین میلیون انسان را به تباهی کشانده است. تورم و گرانی قدرت خرید خانوده های کارگری مردم کم درآمد را به شدت کاهش داده است و گذران آنها را بامشکل جدی روبرو نموده است و… عاقبت سیاسی این روند رژیم را به وحشت انداخته است. رژیم در یک فلج اقتصادی و سیاسی گرفتار است. توافقات تا کنونی و روند بعدی مذاکرت جمهوری اسلامی با امریکا و غرب نیز به هر نتیجه ای برسد، تناقضات ذاتی و شکاف تاریخی و عمیق جمهوری اسلامی با دنیای مدرن امروز و بی ربطیش به مردم ایران سر جای خود باقی خواهد ماند و خطر انفجار اجتماعی را کاهش نخواهد داد. ریشه تناقضات جمهوری اسلامی به فاکتورهای بنیادی تری مربوط است که خارج از قلمرو اقتصاد ایران عمل میکند. بن بست سیاسی و اقتصادی رژیم نیز از این تناقض سرچشمه میگیرد، همچنانکه رفسنجانی و خاتمی قادر به حل این بحران نبودند، روحانی و هیچ یک از جنایتکارن هم طرازش نیز قادر به حل آن نیستند، کلید حل این تناقض سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی سی و پنج سال است در سطح ماکرو و در ابعاد وسیعی حقوق بشر را زیر پا گذاشته و کارگران، زنان و جوانان نه تنها از یک زندگی انسانی و آزادی های سیاسی و فرهنگی محروم هستند، بلکه زندگی خصوصی، نوع و انتخاب پوشش، تفریح و مرودات شان نیز تحت کنترول و دخالت هر روزه اوباشان اسلامی است، کودکان و سالمنده جزو بیحقوق ترین ها هستند. کشتار و اعدام جزو تفکیک ناپذیر ایدئولوژی و قوانین اسلامی این حکومت است. ماشین کشتارش طی چند دهه گذشته هیچ وقت متوقف نشده است. آزادی تشکل و تجمع در هیچ سطحی وجود نداشته و ندارد. مردم ایران علیه اوضاع، بارها جمهوری اسلامی را به چالش کشیده اند، به خیابان آمده اند،اعتراض کرده اند و جنگیده اند. جمهوری اسلامی نیز مردم را سرکوب کرده، کشته، بدون محاکمه تیرباران و اعدام نموده و طناب را در ملاء عام به کردن زندانیان انداخته است، سرکوب و اعدام در حکومت روحانی نیز بیش از اسلافش صورت گرفته است. فعالین کارگری، فعالین سیاسی در زندانهای جمهوری اسلامی با شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی روبرو هستند. این همه جنایت و کشتار تنها چند صباحی توانسته توقف در مبارزات و اعتراضات کارگران، جوانان و زنان ایجاد نماید، ولی هرگز نتوانسته مردم را مرعوب کند و از مبارزه باز دارد. مبارزه کارگران و مردم برای آزادی و رفاه، برای یک زندگی بهتر، برای خلاصی فرهنگی و مبارزه زنان علیه حجاب و رهایی از جهنم جمهوری اسلامی هیچ وقت متوقف نشده است، بلکه تنها ابعاد آن تغییر کرده است. ، نه روحانی قادر به فریب دادن است و نه حکومتش توان مرعوب کردن و مهار مبارزات و اعتراضات مردم را دارد. جمهوری اسلامی وصله ناجوری بر تن جامعه ایران است و مردم مجددا از هر کشایش سیاسی و از هر فرصتی برای مبارز و اعتراض استفاده مینمایند، این دوره نیز سپری میشود و تشدید مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی شروع خواهد شد.
مبارزه زنان علیه حجاب، تقابل مردم با اعدام، گسترش هر روزه موسیقی خیابانی و مقاومت جوانان، زنان در مقابل کنترل ماموران دولتی، روحانی و احمد خاتمی امام جمعه تهران و احمد علم الهدی امام جمعه مشهد را در مقابل هم قرار داده است. روحانی تلاش میکند، فشار و اعتراض زنان به حجاب و مبارز جوانان برای خلاصی فرهنگی را به نوعی از سر خود و دولتش دور کند و به سمت دیگری هدایت نماید، و از این طریق چند صباحی خوراک تبلیغاتی برای جریانات ملی اسلامی و روشنفکران طرفدار اصلاح جمهوری اسلامی فراهم نماید و همچنین میخواهد فضای جامعه را با خود همراه کند. خیلی از این روشنفکران ملی اسلامی که خواهان تعدیل رژیم هستند، این فرصت ها را بهانه ای خوبی برای ساپورت جناحی از رژیم و امروز روحانی محسوب میکنند. اینها بخشی های از طرفدارن جمهوری اسلامی هستند که در قالب ملی اسلامی های داخل کشور و خارج کشور سال ها است مشغول تقویت جناحی در مقابل جناح دیگر هستند و امروز نیز تلاش میکنند جامعه را به سمت بخش معتدل جمهوری اسلامی سوق دهند و متوهم نمایند، و مردم را به این باورمند کنند که رژیم بطور تدریجی قابل تغییر است. اینها با آمدن روحانی هل هله بپا کردند و قند تو دلشان آب شد و امروز نیز با صحبت های روحانی میتوانند مجالی برای ساپورت روحانی و دولتش بدست آورند و به جامعه القاء نمایند که این صحبت ها در جهت هموار کردن راه است تا در گام های بعدی لغو حجاب اجباری رسمیت پیدا کند و در زمینه حقوق زنان آصلاحاتی صورت گیرد، همین طیف برای توجیه و مبرا کردن روحانی و دولتش از اعدام ها ، این جنایت را تنها به بخش تندرو رژیم منتسب میکنند، و میگویند برای تضعیف دولت روحانی است و او را بی تقصیر به جامعه معرفی میکنند. و امروز روحانی میخواهد مبارزه زنان برای رهایی ازحجاب و مبارزه جوانان برای خلاصی فرهنگی را به سمت خود و جریانات ملی اسلامی جهت کنترول آن کانالیزه کند. اما نسل جوان جمهوری اسلامی را به رسمیت نمی شناست و برای قوانین و سنن اسلامی اش که فرسنگ ها از نرمهای مدرن و رایج در میان زنان و مردان جوان عقب تر است، تره هم خورد نمی کند و از هر روزنه ای برای مبارزه با جمهوری اسلامی و سنن کپک زده اسلامی استفاده میکند.
جمهوری اسلامی با زندگی مردم متمدن ایران بی ربط است، این بی ربطی در ابعاد مشخص سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی امروز برای اکثریت جامعه ایران روشن شده است. جمهوری اسلامی مسبب اصلی فقر، بیکاری، گرانی و مصائب و معضلات متعدد اجتماعی از قبیل اعتیاد، کودک خیابانی، فحشا و… میباشد. در بعد اقتصادی نیز یک زندگی بسیار فلاکت باری را به کارگران و مردم کم در آمد ایران تحمیل کرده است، کلا هیچ درجه آزادی سیاسی در ایران وجود ندارد، یک اختناق بشدت مذهبی بر جامعه ایران حاکم است و در بعد فرهنگی نیز جمهوری اسلامی طی این سی و اندی سال تلاش نموده فرهنگ متحجر اسلامی و اخلاقیات اسلامی را به مردم تحمیل نماید. زنان شهروندان درجه دو و نصف مرد محسوب میشوند، زنان در زندگی خصوصیشان نیز حق تصمیم گیری مستقل را ندارد، حق انتخاب پوشش ندارند، حق انتخاب آزادانه همسر خود را ندارند، در معابر عمومی راحت نیستند و مدام تحت کنترول اراذل و اوباش اسلامی هستند، جوانان نیز به همین منوال تحت فشار قوانین اسلامی، با محدودیت های زیادی روبرو هستند، حتی در زندگی خصوصی و چهار دیواری خانه نیز مردم با دخالت جمهوری اسلامی روبرو هستند. هیچ دوره ای در حیات جمهوری اسلامی مردم از یک رفاه نسبی برخوردار نبوده اند، و در عرصه اقتصادی طبقه کارگر و مردم فاقد سرمایه همیشه در جنگ و گریز با رژیم بوده و زندان و شکنجه فعالین کارگری بی وقفه ادامه داشته و هنوز هم دارد. در عرصه اجتماعی جوانان، زنان، کودکان از هیچ حقوقی برخوردار نیستند و… اینها مسائلی هستند که برای مردم قابل تحمل نیست، این جهنمی که حکومت ایران برای مردم درست کرده، کارگران، زنان و جوانان را در تقابل کامل با جمهوری اسلامی قرار داده است. جریانات ملی اسلامی نیز مدافعان پر وپا قرص قوانین اسلامی و طرفدار جمهوری اسلامی سبز و بنفش هستند، مردم ایران بسیار متمدن تر و با فرهنگ تر از حاکمان اسلامی هستند، مردم خواهان آزادی و رفا، یک زندگی بهتر و یک دنیای شاد، مدرن و امروزی هستند که در اساس با موجودیت جمهوری اسلامی در تناقض است.
شرایط سیاسی امروز ایران چشم انداز تلاطمات و سر ریز شدن امواج اعتراضات مردم به جان آمده را به یک احتمال تبدیل نموده است. مشکل این است که هنوز کارگران و مردم آلترناتیو رادیکال و نسبتا قدرتمندی را که پرچم متمایز خود را در مقابل جامعه گرفته باشد به آن دسترسی ندارند، تا جهت سرنگونی انقلابی و بدون تخفیف جمهوری اسلامی سرمایه به آن تکیه کنند. یک وظیفه کمونیستها در شرایط امروز ایران، مقابله و افشای جریانات ملی اسلامی است که تلاش میکنند مردم را به روحانی متوهم کنند و امریکا و غرب نیز در روند مذاکره و توافقات صورت گرفته، به آن دامن میزنند. کمونیست ها و رهبران کارکری باید تلاش نمایند در راس اعتراضات و مبارزات اجتماعی قرار گیرند و با ایجاد اعتماد در میان کارگران، زنان و جوانان و با طرح مطالبات رادیکال در عرصه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مبارزه و اعتراض علیه جمهوری اسلامی را گسترش دهند.
05/06/2014