سیوان کریمی- تحجر همچنان قربانی می گیرد.

سیوان کریمی- تحجر همچنان قربانی می گیرد.
کشته شدن ” عاطفه نویدی دختری 17 ساله در شهر کنگاور کرمانشاه ” بدست پدرش. خبر خیلی ناگواربود.
عاطفه نویدی دختری نو جوان ۱۷ ساله دانش آموز سال دوم دبیرستان بود همراه با دوستانش که دوتن از آنها پسر بودند جهت گردش به اطراف شهر رفته بودند. در بازگشت ماموران ایست بازرسی آنها را دستگیر می‌کنند و دختر را تحویل خانواده‌اش می‌دهند. ۴۸ ساعت از این موضوع نگذشته بود که پدر، دخترش را با ضربات چاقو و ادعای بی‌آبرویی؟! می‌کشد.” عاطفه قربانی سنت عقب مانده اجتماعی ضد انسانی ناموس پرستی و مرد سالاری گردید.
قتل ناموسی یا ترور زنان !
متاسفانه اخبار ناخوشایندی در روزهای اخیر تمام شبکه های اجتماعی و حتی برخی از سایتهای خبری را فرا گرفته است. سنگساز یک زن جوان در مقابل دادگاهی در لاهور پاکستان، کشتن ” دنیا دختری 15 ساله و سلاخی کردنش ” در شهر دهوک – کردستان عراق، کشته شدن ” معصومه احمدی سیاناو ” در محله نایسر- سنندج ، توسط برادرش در روز جمعه 26 اردیبهشت ماه 1393 ” از تازه ترین موا رد از کشتار زنان، چون قتل دختری 17 ساله توسط پدرش در کنگاور- کرمانشاه می باشند.
متاسفانه این کشتار زنان با اسمهایی همچون” قتل ناموسی” عجین و تعبیر می شود. و بدین گونه به دنبال سرپوشی هستند تا واقعیت ماجرا را وارونه جلوه دهند و صورت مساله را پاک کنند. این تنها قتل نفس یک انسان نیست که صورت می پذیرد. این اقدامی وحشیانه و با برنامه و زیر سایه یک ایدئولوژی و عملکرد و تولید و باز تولید و دامن زدن به سنت عقب مانده اجتماعی ضد انسانی مرد سالاری می باشد که، بطور مشخص برای ارعاب بخشی بزرگ از جامعه است. اقدامی هدفمند که همزمان در کشورهای اسلام زده که یا اسلام سیاسی در آن قدرت اجرایی دارند و یا اینکه بر قوانین و آداب و رسوم مردم حاکم هستند، صورت می پذیرد.
اسلام سیاسی مهمترین عامل در کشتار زنان در دهه های اخیر می باشد. تنزل دادن جایگاه انسانی- اجتماعی زن به عنوان “ناموس” و ” شرف” مردان در کشورهای اسلام زده که در آن اسلام سیاسی به عنوان قدرت اجرایی حاکم است، زنان را در موقعیت بسیار بدی در جامعه قرار می دهد که هر لحظه در چنین جوامعی می توانند برای “پاک کردن این لکه از دامن خود” به قتل وی مبادرت ورزند. این را نمی شود بر مبنای فرهنگ تعبیر کرد. این تلاش و عملکرد عقب مانده ترین سنت ضد انسانی است، بطور آشکار و پنهان در لایه های مختلف جامعه است که هدف آنها تنها و تنها استثمار و به بند کشاندن زنان در جامعه است که انقیاد جامعه را به همراه خواهد داشت. فرو دستی بخشیدن به جایگاه و موقعیت انسانی- اجتماعی زن با کشتار” ترور زنان ” به عنوان نرمی از طرف اسلام سیاسی به جامعه حقنه شده است و متاسفانه از طرف بخشی از جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است. نمی توان به فرهنگ صرفا به عنوان عامل این حوادث ناگوار اشاره کرد. تاریخ جوامع بازگو کننده فرهنگ و سنت جوامع مختل است. فرهنگ هایی که با گذشت زمان و حرکت و اعمال اراده آگاهانه تاریخا، باید منسوخ شوند و با رشد و حرکت روبه جلو جامعه از صحنه زندگی مردم پاک شوند. در قرون وسطا، سوزاندن و کشتن زنان با عنوان زنان ساحره بخشی از فرهنگ مردم بود. اما در جوامع اروپا، به یمن مبارزات و تلاش انسانهای آگاه و جنبش های برابری طلبانه و سوسیالیستی و با گذشت سده ها این نوع نگرش به جایگاه اجتماعی- انسانی زنان را از زندگی مردم به حاشیه رانده شده، است.
جامعه ایران و کشورهای اسلام زده هم چنین هستند و نمی توان آنها را مستثنی کرد. اگر قرار بر فرهنگی بودن این قتل ها بود، باید با گذار جامعه به سمت مدرنیته، این نوع نگرش به زنان از بین می رفت. اما واقعیت چیز دیگری است. این نوع فرهنگ کشتن زنان در گذشته یا وجود نداشته و یا به چنین شدتی صورت نمی گرفته است. این نوع کشتار زنان ، اگر هم وجود داشته است، باید با گذر زمان و سر بر آوردن مدرنیته محو می شد. اما شواهد چیز دیگری را نشان می دهند. این فرهنگ نه تنها از بین نرفته بلکه بازتولید شده است و امروزه با شدت و حدت بیشتری به برکت وجود حاکمیت ضد انسانی حکومت اسلامی در ایران، در جریان است.
نهادهایی هم که بر پایه تفکرات فرهنگی در صدد مبارزه با این قتل ها هستند، هرچند توانسته باشند اخبار و اعتراضات پس از این قتل ها را منعکس کنند، اما اگر از نگاه آمار در آن تدقیق شویم، خواهیم دید که از شدت آن کاسته نشده است.
فرهنگ ایدئولوژی طبقه حاکم است. نمی توان در یک حکومت اسلامی که تمام قوانین شنیع اسلامی را بر همه جنبه های زندگی مردم گسترانیده، از راه فرهنگی به مبارزه با آن پرداخت.
پدیده ای سیاسی ـ اجتماعی با راه حل سیاسی ـ اجتماعی!
کشتار زنان در هر شکلی که صورت پذیرد، با هر نامی که بر آن گذاشته شود و با هر استدلالی که برای آن آورده شود، نهایتاً و در دنیای واقعی و زمینی، ترور زنان و عملکردی ضد انسانی است. در بافت کنونی اجتماعی و خانوادگی در خاورمیانه و مشخصاً ایران و کردستان، ماندن زنان در انقیاد مهمترین عامل بازتولید کننده این نوع نگرش است. زنان بیشترین ارتباط را تا زمان شکل گیری تفکر فرزندانشان با آنها دارند. یعنی محیط آموزشی بسته اسلامی که ترویج دهنده مبانی اسلام از یک سو، و مادری که به بند کشیده شده است و بویی از آزادی و برابری را حس نکرده، همان نگرش را در مورد زنان بازتولید می کند. عدم استقلال زنان در امور اقتصادی و اجتماعی و … باعث می شود که همین مبناهای اسلام سیاسی و حکومت های ترویج دهنده آن، از طریق خود زنان به همین فرزندان منتقل شود و نهایتاً شاهد چنین حوادث دلخراشی خواهیم بود. این ترورها نمی تواند در یک بستر فرهنگی حل شود.
مبارزات زنان در کشورهای اسلام زده، همیشه پاشنه آشیل حکومت های آنها بوده است. اسلام و آزادی زن هیچ سنخیتی با هم ندارند. هرگاه که مبارزه ای از سوی زنان برای برداشتن گامی در جهت آزادی صورت گرفته است، جامعه هم گامی به سمت آزاد شدن برداشته است. به هیچ وجه نمی توان آزادی جامعه را بدون مبارزه زنان برای آزادی را تصور کرد. این امری واقعی نیست. حل معضل ترور زنان نیز باید از مسیر آزادی زن و نهایتاً آزادی جامعه عبور کند.
قبل از هر چیز باید مبارزه اجتماعی و سیاسی برای حل این معضل را گسترش داد. این یک معضل اجتماعی سیاسی است و راه حل و عملکرد اجتماعی سیاسی را طلب می کند. راه حلی که باید مبنای آن مبارزه برای تغییر بنیادی جامعه و پاک کردن همه قوانین ضد زن و استثمارگرانه آن باشد و دست هر نوع اسلام سیاسی را از زندگی خصوصی مردم کوتاه کرد. اگر مبنای آزادی جامعه، آزادی زن است، عکس این موضوع هم صادق است. جامعه ای که زنان آن در بند و انقیاد هستند ، جامعه ای آزاد نخواهد بود.
سیوان کریمی / 30 می 2014