ابراهیم حیدری

ابراهیم حیدری – شعر نرفتەایـــــــــم …

نرفتەایـــــــــم …   ما… هیچگاە نرفتەایم کە کنون باز آییم هیچوقت خستە نبودەایم تا کنون بیاساییم هیچ دم بغض بە گلو نماندەایم بە سکوت چو تندر کنون بە فریاد ونعرە و غرش برآییم هیچگاە ننشستەاییم کە کنون برخیزیم سالیانیست … از اعماق متعفن و پوسیدە دوران … تازیانە و شلاق …

Read More »

شعر -تو را هرگز نخواهم دید !!از ابراهیم حیدری

(فریادی در سلولهای زندان از رفیقی ناشناس چونیین پیچید ، مرا فرزندی آمدە است کە شاید او را هرگز نبینم ) و این شعر نیز آن زمان تولد یافت . تو را هرگز نخواهم دید !! تو را ، نیمە شبی در سلولهای تنگ انفرادی تولدت را ، بر من …

Read More »

ابراهیم حیدری بیاد رفقای گردان شوان

بیاد رفقای گردان شوان این شعر را در اولین سال یاد رفقای گردان شوان در خفقان و سانسور جمهوری اسلامی سرودم بنام (آبنوس حرکتی بود) کە در ماهنامە ( ادبستان ) منتشر گردید . آبنوس حرکتی بود بر جنگل خستە شب درخت آبنوس عاشق در دمادم گهوارە وار دستهای تیغەایی

Read More »