رضا شهابی و رضا رخشان کدام آسیب پذیرتر است

رضا شهابی و رضا رخشان کدام آسیب پذیرتر است

یاشار سهندی

آنچه این روزها بر رضا شهابی میگذرد تصویری تمام عیار از ستمکاری حکومتی است که در قامت مذهب اسلام با تمام وجود از سرمایه یعنی از استثمار دفاع میکند. رضا شهابی هزینه بس سنگین در همه این سالهای گذشته پرداخته اکنون از جانش مایه گذاشته است تا حق و حقوق کارگران برای داشتن تشکل دفاع کرده باشد. حکومت “عدل علی” با کینه ورزی تمام دارد از او انتقام میگیرد چون رضا شهابی ساکت و آرام نبوده بلکه یکی از صداهای رسای طبقه کارگر ایران برای داشتن حق ساده کارگران یعنی تشکل مستقل کارگری بوده است.

این گوشه ای از نبرد “آشکارا و پنهان” طبقه کارگر ایران علیه سرمایه و استثمار است. نبردی که سالهای اخیر آشکارا تشدید یافته و روزی نیست که در گوشه ای از  این کشور بخشی از کارگران بر علیه ستمکاری سرمایه دست به اعتراض و اعتصاب نزنند و این خود گواه زنده بودن و از آن بیشتر خروشان بودند مبارزات کارگران است. و حکومت مستاصل از این موج اعتصابات و اعتراضات که حتی هشدار داده میشود که اگر به خواستها رسیدگی نشود در شهر قیامت به پا میشود ناامیدانه به جان فعالین کارگری شناخته شده ای چون رضا شهابی افتاده است تا مگر پیغام داده باشد که شما “آسیب پذیر” هستید و خودتان حالی تان نیست! رضا شهابی درشکنجه گاهی به نام “زندان رجایی شهر” با مبارزاتش به حکومت حالی کرده که این خود حکومت است که  “آسیب پذیر” شده است و اعتراضات هر روزه کارگران تخم ترس را بیشتر از همیشه در دل مزدوران سرمایه می کارد که شورش گرسنگان سنگ روی سنگ سرمایه باقی نمی گذارد. حکومت تنها به یاری شکنجه در رجای شهرها به مصاف فعالین کارگری نیامده است بلکه اگر دستش رسیده با نام “فعال کارگری” سعی دارد آسیب پذیری خودش را با ایجاد هراس و ناامیدی در دل فعالین کارگری بپوشاند. رضا رخشان که قبلا هم نشان داده است فعال کارگری به “معنای اخص کلمه” برای کارگران نیست بلکه ” دارای افق طبقاتی مشخص و معینی” هم سو با حکومت است بخصوص از نوع احمدی نژاد آن است. ایشان معتقد است گناه احمدی نژاد تنها این است که مبارزه طبقاتی را لوس کرده است!

رضا رخشان در یادداشتی کوتاه در این شرایط خطیر که جان کسانی مانند رضا شهابی در خطر است و فعالین کارگری و معلمان در آستانه بازداشت هستند و فعال کارگری دیگری محکوم به شلاق شده است هم سو باحکومت، فعالین کارگری ” از صدر تا ذیلش” را اینگونه معرفی میکند :”عدم شفافیت،دروغ وتزویر،گنده شدنهای الکی،عدم انطباق گفتار وکردارو گاها فرومایگی ،ادا دراوردن به اسم مبارزه ،دلال صفت و منفعت طلب… بازی های خنک و بی مزه….” و برای اینکه ته دل خواننده خود را حسابی خالی کرده باشد مبارزات کارگران و فعالین کارگری به ” یک حباب و بادکنکی که بزرگ ” تعبیر میکند که  “اما هیچ چیزی درونش نیست.” و ادامه میدهد:” دیگر حتا از نوحه خواندن ومرثیه سرایی هم کاری ساخته نیست.گناه پیدایش چنین وضعیتی بر عهده همه ماست اول از من گرفته( شکست نفسی فرمودند!) تا بقیه و شاید هم رفیق ناباب.( البته منظورشان اصلا کمونیستها نیست!)  همه ما به درجات مختلف درین شکست مقصریم.از نتایج این شکست، افزایش بیم و هراس از هرگونه فعالیت برحق کارگری را بهمراه داشته است.امروز من نسبت به ده سل پیش ،ترسهایم بیشتر شده،تنهاتر شده ام.و این حس آسیب پذیر بودن در اعماق وجودم رخنه کرده است.البته این وضعیت فقط شامل من یکی نمیشود برای همه اینگونه است.”

بلکه کسی که واقعا شکست خورده رژیم جمهوری اسلامی است. بعد از نزدیک به چهار دهه کشتار و سرکوب “کارگر ایرانی” را نتواسته خاموش کند این بماند که اکنون کارگران ایران نمایندگانی دارد شناخته شده برای جامعه و همین هم امر باعث شده ترس در وجود حکومت با همه ظاهر ترسناکش لانه کند.

تقصیر رضا شهابی این است که شکست را برای حکومت ترجمه کرده است که این چنین با کینه و عناد و با دوز  و کلک و تهدید به زندان میکشانندش و در آنجا برای خرد کردن او دورانی حبسی که بپایان رسانده به مدت ٩٦٧ روز دیگر تمدید میکنند تا شاید مقاومت او را درهم بشکنند. رضا شهابی به عنوان یک فرد زندانی با اعتصاب غذایش این ستمکاری بی شرمانه را رسوا کرده است و در این میان فعال کارگری دست به قلم برده و برای کوچک جلوه دادن مبارزات امروز کارگران و فعالین کارگری( البته این امر در نزد رضا رخشان بی سابقه نیست)  راست و دروغ را به زبان دستگاه اطلاعاتی رژیم اینگونه بیان میکند که: “… نگاهی به تحولات ورخدادها درین هفت هشت سال اخیر در بین فعالین کارگری ،نشان دهنده انشقاق و چند دستگی ،پراکندگی و کدورت بین همدیگر،کوچ، بیشتر اختیاری به خارج کشور برای جستجوی زندگی بهتر ، خانه نشینی و کلا کوچک و ضعیف شدن نسبت به گذشته،دستاورد دیگری بهمراه نداشته است.” تا دستاوردهای همین هفت و هشت ساله اخیر جنبش کارگری را هیچ شمارد و تلاش و مبارزات امثال رضا شهابی را برای ارضا خودخواهی و بیشتر از هر چیز ” کوچ، بیشتر اختیاری به خارج از کشور” جلوه دهد. این ادبیات، ادبیات دستگاه اطلاعاتی رژیم است و این “حقیقت تلخی” است که باید اذعان کرد یکی از فعالین این جنبش رویایش را در افق طبقاتی مشخص و معینی هم سو با نماینده اسلامی سرمایه جستجو میکند، او کاملا به به سمت سرمایه کوچ کرده است ( اختیاری و اجباری اش را ما نمیدانیم) و همین آسیب پذیرش کرده و برای همین به زبان دشمن کارگران سخن میگوید.