کمونیست-گفتگو با رحمان حسین زاده انتخاب ترامپ: محصول دمکراسی

انتخاب ترامپ: محصول دمکراسی

گفتگو با رحمان حسین زاده

 

کمونیست: دونالد ترامپ در انتخابات آمریکا پیروز شد. چه شرایطی ترامپ را به قدرت پرتاب کرد؟ ارزیابی شما از انتخاب ترامپ و این انتخابات چیست؟

رحمان حسین زاده: انتخاب ترامپ را در متن رشد و گسترس راست افراطی فاشیست در آمریکا و دیگر کشورهای به اصطلاح مهد دمکراسی و جهان وارونه امروز باید دید. زمینه ساز این پدیده و اتفاقات مشابه، نفرت بخش مهم و تعیین کننده ای از شهروندان جامعه علیه وضع موجود و نظام حاکم و هیئت های حاکمه ارتجاعی و فاسد سرمایه است. بگذارید همین مورد مشخص اخیر در آمریکا را بیشتر بشکافیم. هشت سال قبل دمکراتها و اوباما با وعده “تغییر” و بهبود اوضاع به راس هرم قدرت اجرایی هیئت حاکمه آمریکا رسیدند. بعد از گذشت دو دوره ریاست جمهوری بهبودهای وعده داده شده اوباما نه تنها حاصل نشد، برعکس گسترش شکاف عمیق طبقاتی و فقر و بی تامینی مادی بر طبقه کارگرو جوانان و زنان و مردم محروم، گسترش نژادپرستی و دیگر تبعیضات بر گروهبندیهای اجتماعی تحت فشار همچون مهاجرین، رنگین پوستان و همجنسگرایان و … همگی پایه های اعتراض و نفرت اجتماعی از پایین علیه وضع موجود و هیئت حاکمه بود. در چشم بخش عظیم شهروندان جامعه به حق سیستم حاکم با هر دو حزب آن سیستمی بیگانه با زندگی و حیات آنها و بشدت فاسد است. این از ندانم کاری اوباما و این یا آن رئیس جمهور نیست. منطق استثمارگرانه و تبعیض آمیز سرمایه داری این را دیکته میکند. همین پایه های نفرت و اعتراض از وضع موجود و هیئت حاکمه است. اینجا تناقضی که مطرح میشود اینست که این نفرت و نارضایتی از نظم حاکم چگونه به قدرت گیری راست ترین جناح همان نظام منجر میشود. دلایل مختلف دارد، اما به نظرم اصلی ترین دلیل غیبت آلترناتیو رادیکال و انقلابی برای سازماندهی و کانالیزه کردن پتانسیل اعتراضی موجود علیه هیئت حاکمه بورژوایی و جناحهای مختلف آن است. اتفاقا در دوره نزدیک به دو ساله اخیر و در جریان کمپین انتخاباتی برای ریاست جمهوری، پدیده برنی سندرز از جناح چپ حزب دمکرات پا به عرصه گذاشت و سمپاتی بخش مهمی از اعتراضات اجتماعی موجود را به خود جلب کرد. به باور من چنانکه به جای کلینتون، سندرز در صحنه باقی میماند، به عنوان کاندیدی بدرجه ای دور از هیئت حاکمه و سیستم حاکم، به عنوان چهره ای با شعارها و خواسته های عدالت خواهانه تر و چپ تر که قاطی فساد موجود نبود، امکان پیروزی آن بر ترامپ بسیار محتمل تر بود. هیئت حاکمه بورژوایی و حزب دمکرات به عنوان یکی از پایه های آن امکان ابراز وجود به کاندید جناح چپ خود را هم نداد. حاصل آن سرخوردگی بخش مهمی از مردم معترض خواهان تغییر در این پروسه و عدم شرکت آنها در انتخابات بود. یادمان باشد که نزدیک به ۴۷ درصد واجدین شرایط رای به پای صندوق رای نرفتند. اینها دنبال آلترناتیو دیگری بودند که هیچکدام از این دو کاندید آنها را نمایندگی نمیکردند.

به علاوه با نماندن سندرز رقابت بین کلینتون و ترامپ به رقابت بین نماینده حزب دمکرات در قدرت و تداوم وضع موجود و ترامپ بیرون از هیئت حاکمه تعبیر شد. ترامپ و کمپین او که حتی مورد حمایت الیت سیاسی حزب متبوعش، حزب جمهوریخواه هم نبود، به خوبی از بیزاری وسیع در جامعه بهره برداری کرد و عوامفریبانه خود را در تقابل با سیستم فاسد معنی کرد. همانند همه جریانات راست فاشیست در دوران سردرگمی و بحران و مصائب اجتماعی انبوه بر طبل نژادپرستی و راسیسم و مهاجر ستیزی و باد زدن عرق ناسیونالیستی کوبید. در چنین شرایطی و با تکیه بر استیصال و غیاب اراده انقلابی و سازمانیافته مردم، حمایت بخشی از جامعه را به خود جلب کرد و در چارچوب سیستم الکترال انتخاباتی آمریکا، کلینتون را شکست داد. علاوه بر مسائل داخل کشوری، در سطح بین المللی هم ادامه ناکامیهای هژمونی طلبانه آمریکا و سیر نزول موقعیت بین المللی این قدرت امپریالیستی، زمینه  ساز تشدید ناسیونالیسم و فاشیسمی است که تبلیغ حول قدرتمند کردن امپریالیسم آمریکا در سطح جهان را ترامپ به دست گرفت. طبعا این اولین بار نیست که یک جریان فاشیستی با پروپاگاند پوپولیستی در جهان دمکراسی و انتخابات آن دست بالا پیدا میکند. بشریت با انتخاب جریانات دست راستی فاشیست تاوان عظیمی پرداخته است. انتخاب فاشیسم هیتلری برجسته ترین مورد فراموش نشده آن و تنها مورد نیست. در همین اوایل قرن ۲۱ موارد دیگر از عروج جریانات دست راستی با نتایج  بسیار مخرب در کشورهای دمکراسی غربی را شاهد بودیم. این مورد هم قطعا پیامدهای مخرب و زیانبار بسیار جدی برای مردم آمریکا و جهان امروز خواهد داشت.

کمونیست: دونالد ترامپ چه تغییری در سیاست آمریکا در قلمرو داخلی و جهانی میخواهد بدهد و یا میتواند بدهد؟ انتخاب ترامپ کدام جریانات را در جامعه آمریکا و سطح جهانی تقویت میکند؟

 رحمان حسین زاده: معمولا در انتخاباتها میان آنچه در کمپین انتخاباتی اعلام میکنند و آنچه در عالم واقع انجام میدهند، باید تفاوت زیادی قائل شد. در مورد ترامپ بی بالانسی تاکنونی این فرد در اعلام برنامه هایش مسئله را نامشخص تر هم کرده است. به طور مثال اینروزها اعلام شد اوباما توانست به ۳۰ درصد از وعده هایش عمل کند. اگر همین سنجش را برای ترامپ هم معیار قرار دهیم، اجرای ۳۰  درصد از پلاتفرم دست راستی فاشیستی ترامپ تحمیل عقبگرد بزرگی به جامعه آمریکا و جهان است. در عرصه اقتصادی اساس را بر تقویت اقتصاد کشوری و کاهش مالیات سرمایه بزرگ و قطع و یا تجدید نظر در بعضی روابط اقتصادی فراکشوری و در سطح جهان گذاشته است. این طرح چنانکه موفق به اجرای آن شود، پیامدهای مخرب فراوان داخلی و جهانی خواهد داشت. به عنوان نمونه تشدید تعرض معیشتی و تحمیل شرایط سخت تر کار بر طبقه کارگر و مزدبگیران در راستای تقویت اقتصاد کشوری تنها یکی از نتایج مضر آن خواهد بود. تشدید تنش و سردرگمی در معادلات اقتصادی و سیاسی در ابعاد جهانی یکی دیگر از مضرات خطرناک است. اما در دنیای گلوبال امروز چنین پروژه ای میتواند یک پاشنه آشیل بزرگ او باشد. در سطوح دیگر فشار و تعرض بر مهاجرین و کارگران مهاجر، بر سیاه پوستان و دیگر اقشار محروم جامعه ابعاد ناامنی اجتماعی را بسیار گسترده خواهد کرد. هم اکنون بلاتکلیفی عجیبی بر سرنوشت یازده میلیون کارگر مهاجر مکزیکی فاقد اجازه کار که با تهدید اخراج ترامپ روبرو هستند، حکمفرما است. در این راستا رشد راسیسم و فاشیسم ابعاد بسیار نگران کننده خواهد داشت. اما این یک طرف مسئله است. قطعا پابپای تعرضات دولت دست راستی ترامپ، مقاومت و مبارزه جدی تری را خواهیم داشت. جامعه پولاریزه تر و قطبی تر در میان چپ و راست آمریکا را خواهیم داشت. به نظرم اشکال رادیکالتر مبارزات کارگری و اجتماعی را شاهد خواهیم بود. آلترناتیوهای نیم بند و سوسیال دمکراتیک سندرزی جواب نیست. قطب چپ جامعه به رهبری رادیکال و کمونیستی نیاز فوری خواهد داشت و چه بسا از درون خود آن را بیرون دهد.

در سطح سیاست خارجی کلی گوییهای دو پهلوی او، تصویر روشنی را به دست نمیدهد که چه تغییراتی به وجود خواهد آمد. طبق گفته هایش قاعدتا تنش با روسیه باید کاهش یابد و در کانونهای بحرانی که هر دو درگیرند ازجمله سوریه باید به توافقاتی برسند. اما تصور نمیکنم چنین اتفاقی بیفتد. آنچه معلوم است فراتر از تصمیم ترامپ سهم خواهی امپریالیستی هیئت حاکمه آمریکا در ابعاد جهانی و منطقه ای ادامه خواهد پیدا کرد و کماکان دنیای پر تنش و خطر را خواهیم داشت که یک طرف اصلی آن آمریکا از جمله در مقابل روسیه خواهد بود. روابطش با متحدان اروپایی و هم پیمانان ناتویی ناسازگار تر از گذشته خواهد بود. مجموعه اینها دنیای پر تنش و بی لنگرتر را به تصویر میکشد.

روابطش با جمهوری اسلامی آنتاگونیزه تر خواهد بود. وعده داده که برجام را پاره خواهد کرد. بعید است بتواند به طور رسمی اینکار را بکند، اما ترامپ – خامنه ای برجام این سرمایه سیاسی مورد مباهات دولت روحانی را راکد خواهند کرد. احتمالا اپوزیسیون پروناتویی و ارتجاعی ایران به یاد کنفرانسهای آلترناتیو خواهند افتاد.

در قلمروهای متعدد دیگر سیاسی و اجتماعی ترامپ میکوشد مهر عقبگرد را بر آن بکوبد. اکنون فرصت آن نیست مورد به مورد آنها را بررسی کنیم. در جواب به بخش دوم سئوالتان واضح است جریانات  دست راستی فاشیست در هر کشور و در سطح جهان تقویت خواهند شد. راسیسم و فاشیسم و نژاد پرستی و مهاجر ستیزی و بیگانه ستیزی گسترش خواهد یافت. عقب گردهای ایدئولوژیکی، سیاسی و فرهنگی جدی در راهند. این اوضاع سنگربندیهای رادیکال جهانی و کشوری جدیتر را طلب میکند. دوره متفاوت و جدید با پیامدهای نگران کننده در ابعاد جهانی و در خود آمریکا آغاز شده است. تشخیص خصوصیات این دوره متفاوت و تعیین وظایف کمونیستی و انترناسیونالیستی از اهم وظایف ما و هر جریان کمونیست و کارگری و انقلابی است.

کمونیست: آیا در چهارچوب دمکراسی نیابتی در دنیای امروز پیروزی دونالد ترامپ پدیده غریبی است؟ راه حل تقابل با این وضعیت در آمریکا و هر جای جهان کدامست؟

رحمان حسین زاده: ابدا پدیده غریبی نیست. از هیتلر و موسولینی، تا تاچر و ریگان و بوش و بلر و اکنون ترامپ محصول دمکراسی اند. دمکراسی و اشکال مختلف آن، هیچگاه اراده مردم را منعکس نکردند. چهار سال یکبار با مهندسی افکار عمومی، احزاب اصلی ترندهای اجتماعی بورژوازی نیروی مردم را در میان انواع پیچ و خم اداری و قانونی و فیلترهای مالی و سیاسی به پای صندوق رای میکشند، رای آنها را میگیرند و تا چهار سال بعد به رای دهندگان مستقیم خود جوابگو هم نیستند. دمکراسی و اشکال مختلف انتخابات آن سوپاپ اطمینان بورژوازی در مسیر جابجایی قدرت میان جناحهای مختلف آن است. مورد برجسته آن آمریکا بیش از یک قرن است جابجایی قدرت در صحنه سیاسی آمریکا بین دو حزب جمهوریخواه و دمکرات دست به دست میشود و هیچ نیروی دیگری از همان خانواده بورژوازی مجال به دست گرفتن قدرت را نداشته تا چه برسد به طبقه کارگر و مردم و آزادیخواهان و کمونیستها و جریانات مستقیما متکی به اراده مردم. همین مورد اخیر نزدیک به دو سال است، هیئت حاکمه و این دو حزب با اتکا به مدیای نوکر و انواع اهرمهای سیاسی، مالی و قانونی مردم را در مسیری قرار دادند که نهایتا در میان دو کاندید، دو چهره منفور و فاسد به یکی رای بدهند. ۴۷ درصد در نفرت از نظم و بساط موجود و آنجا که احساس کردند، اراده آنها پایمال میشود به این اجبار تن ندادند. با عبور دادن رای شرکت کنندگان از فیلتر الکترال انتخاباتی در آمریکا از میان دو گزینه “بدترین” عاقبت عنصر دست راستی و فاشیست ترامپ انتخاب شد تا چهار سال دیگر ایده ها و سیاستهای فوق ارتجاعی خود را در این جامعه و جهان اجرا کند. این سیستم عین دمکراسی و تماما بیگانه به رای و اراده مردم است.

در آمریکا و هر جای جهان این سیستم و اساس نظام بورژوایی متکی به آن باید برود. در مقابل این سیستم و بی اراده کردن مردم، باید نیروی اراده سازمانیافته طبقه کارگر و مردم حق طلب در آمریکا و هر جای جهان را به میدان کشید. پایان دادن به حاکمیت بورژوازی و سازماندهی انقلاب سوسیالیستی راه حل قطعی رهایی انسان و تحقق رای و اراده آزادنه مردم است. این آن نبرد و مصاف اساسی است که کمونیستها  و حزب کمونیستی باید پرچمدار آن در راس طبقه کارگر متحد و متشکل در آمریکا و هر جای دیگر برای تحقق آن آستینها را بالا زنند. بعلاوه به طور مداوم و همیشه در تک تک عرصه های مبارزات جاری برای تحقق مطالبات فوری اقتصادی و سیاسی باید سنگر گرفت. همانطور که بالاتر اشاره شد با آمدن ترامپ جامعه آمریکا بین چپ و راست قطبی ترمیشود. تظاهراتهای مردم معترض یک روز بعد از انتخاب ترامپ و قدرت گیری راست افراطی تنها شروع مقاومت و مبارزات قابل پیش بینی است. طبقه کارگر و صف آزادیخواه جامعه آمریکا با تقابلهای تعیین کننده روبرو است. بیش از هر زمانی به حضور حزب کمونیستی و کمونیسم متشکل به عنوان رهبر جنبش طبقه کارگر و آزادیخواهی نیاز است. طبقه کارگر و کمونیستها در آمریکا و در جهان در بوته آزمایش بزرگی اند.

***