کارگر کمونیست-میزگرد مباحث مربوط به مزد ٩٦ با ناصر اصغری

میزگرد مباحث مربوط به مزد ٩٦

کارگر کمونیست: به آخر سال ١٣٩٥ نزدیک میشویم و بحث تعیین مزد هم داغ میشود! از یک طرف کارگران برای افزایش دستمزدها سالی پر از اعتراض را داشتند و طرف مقابل، دولت، کارفرماها و شورای عالی کار هنوز کمیته مزد را تعیین نکرده اند. سرنوشت  دو جبهه (کارگران و دولت و کارفرماها) چگونه خواهد شد!

ناصر اصغری: برای دولت به صرفه نیست کسی درباره دستمزد حرف بزند. هر چقدر سکوت کنند و کسی درباره اش چیزی نگوید، بقول معروف “انشاالله گربه است”. موقعیت کارگران و رفاهشان یک مسئله حساس اجتماعی است که البته به دستمزد ربط مستقیم دارد و دستمزد در ایران بارها زیر خط فقر است. یکی دو سال پیش یکی از شبکه های تلویویزنی جمهوری اسلامی مناظره ای درباره حداقل دستمزد داشت که در عین حال از بینندگان می خواست در نظرسنجی شان شرکت کنند که به نظر آنها دستمزد باید بالای خط فقر باشد یا چیزی باشد که کارفرمایان و دولت می گویند. بیش از ٩٠ درصد گفته بودند که باید بالای خط فقر باشد. خوب البته که جمهوری اسلامی دیگر نمی‌خواهد از این بحث و گفتگوها راه بیاندازد و یا مثلا کمیته بررسی فقر و رفاه راه بیاندازد که در رسانه هایشان بگویند این کمیته مثلا با بررسی‌ای که کرده در شهری مثل تهران به رقم ٤ میلیون تومان و یا ٥ میلیون تومان رسیده که بشود با آن زندگی کرد. اینها با فضای اعتراضی جامعه و با موقعیت بحرانی جمهوری اسلامی جور در نمی آیند. هر چقدر درباره اش حرف زده شود، حال از جانب هر کسی که باشد، این موضوع را روی میز جامعه می گذارد که باید برایش فکری کرد. راه حلی که جامعه و جنبش کارگری برای حل مسئله فقر و رفاه و دستمزد دارد با راه حل جمهوری اسلامی متفاوت است. یکی زندگی انسانی می خواهد و رفاه را حق مسلم خودش می داند؛ و دیگری چپال و سرکوب کار و پیشه اش است.

اما درباره سئوال شما که “سرنوشت دو جبهه چگونه خواهد شد؟” راستش به فعالین جنبش کارگری بستگی دارد. فعالین و تشکل‌های کارگری باید یک نگاهی به گذشته بکنند که چند گام به جلو برداشته اند و چند گام عقب نشسته اند! پیشروی و عقب نشینی های گذشته را باید پله ای بکنند برای پیشروی های بیشتر. هم اکنون می بینیم که جمهوری اسلامی عمدا فشاری به فعالین شناخته شده کارگری می آورد که بیشتر در فاز دفاع از خود، اینکه بار دیگر به زندان روانه نشوند، فکر کنند؛ که قابل درک است. همین چند روز پیش بود که خبر فشار به رضا شهابی برای بازگرداندن ایشان به زندان را دیدم. این به نظر من عمدی است که توجه فعالین کارگری را به آنجا جلب کند. گفتم که این قابل درک است. اما مسئله این است که جنبش کارگری ایران فقط در چند چهره شناخته شده مثل رضا شهابی، جعفر عظیم زاده، اسماعیل عبدی، شاپور احسانی راد، محمود صالحی، پروین محمدی و جوانمیر مرادی خلاصه نمی‌شود. هزاران فعال کارگری داریم که هر روز اعتراض و اعتصاب سازمان می دهند و من و شما هم نامی از آنها را نشنیده ایم. همین‌ها به نظر من باید حول همین مسئله دستمزد جلو بیایند. من یک طرح واحد و عمومی از پیش ریخته شده برای این موضوع ندارم. واضح است که هر جمعی و هر فعالی خودش بهتر موقعیت دور و برش را درک می کند و می تواند برای طرح مسئله دستمزد و افزایش آن به میزان یک زندگی انسانی فکر کند و کاری انجام بدهد. یک راهش فراخوان مجمع عمومی است که کارگران آنجا خود را تنها نمی بینند و متوجه می شوند همه همکاران و رفقایشان در مورد مشخص دستمزد تقریبا یک نظر دارند. مسئله در وهله اول این است که این سکوت را بشکنیم و مسئله رفاه و دستمزد مکفی را به درون بدنه جنبش کارگری و جامعه ببریم.