مینا احدی -من و عاطفه رجبی در یکی از کتابهای مهم چاپ اطریش

من و عاطفه رجبی در یکی از کتابهای مهم چاپ اطریش

سوار قطار هستم و از اشتوتگارت بعد از مصاحبه با اس و ار و یک روز پر هیجان راهی کلن هستم. تلفنم زنگ میزند، شماره مونیخ است جواب میدهم، از انتشاراتی هاینه است خانمی که کتابم را قبلا ویراستاری کرد، خودش را بمن معرفی میکند و میگوید بعد از هشت سال مجددا سلام ، خوشحال میشوم و باهم احوالپرسی میکنیم، میگوید خانم احدی ، نویسنده یک کتاب مهم و وزین از اطریش برای شما یک نسخه از کتاب ارزشمندش را فرستاده که ما به دست شما برسانیم. فورا با خودم فکر میکنم باید ببینم واقعا نویسنده است و یا بسته بزرگی از طریق این انتشاراتی میخواهند ارسال کنند، بعد از پرس و جوی فراوان میگویم من آدرسم را برای شما میفرستم لطف کنید برایم ارسال کنید.

دو روز بعد بسته میرسد، و من می بینم واقعا کتابی است وزین و جالب و نامه ای در داخل کتاب برایم گذاشته اند و کتاب را نویسنده با خط خود امضا کرده و فرستاده است.

نامه اش چنین بود:

مینا احدی عزیز

من کتابم به اسم “درودی ازطرف انجلیوس” را برایت می فرستم که این هفته در انتشاراتی پاساژ در وین منتشر شده است . در این کتاب من بارها از کتاب تو به اسم ” من از مذهب رویگردانم” کد می آورم، ولی من باید بگویم از کار تو بسیار چیزها آموختم، من کتاب ترا بسیار می پسندم و ترا  ارج می نهم بخاطر شجاعتی که داری.  شجاعت در بیان حقایق، چیزی که بسیار حیاتی است. موضوع این کتاب نقد  ایدئولوژی و تفکراتی است که از حدود هفت قرن قبل از میلاد مسیح در یونان شروع شده وتا امروز و در زندگی امروز ما و با تحقیر کامل زنان در اسلام ادامه پیدا کرده است.  این کتاب من مثل کارهای تو برای پیشبردن برابری زن و مرد، چه چیز مهمتر از برابری و همچنین  برای یک زندگی انسانی برای همگان در روی کره زمین است.

با آرزوی موفقیت برای شما تورگ کارلسروهن

در ضفحه ٢٤٤ این کتاب تیتر اصلی اینست : من از مذهب رویگردانم ، کتابی به قلم مینا احدی و زینا فوگت. و در یک صفحه عکسی از اعدام یک زن و بالای صفحه نوشته، اعدام برای یک قربانی تجاوز

و در صفحه دیگر سرگذشت دردناک عاطفه ١٦ ساله:

در این کتاب به تفصیل و در جزئیات در مورد عاطفه نوشته اند این بخش را از کتابم برداشته و همه مطلب را چاپ کرده اند. خلاصه مطلب اینست:

عاطفه یک دختر معمولی در ایران بود او میخواست فقط زندگی کند و لذت ببرد، او در ١٥ آگوست ٢٠٠٤ در ایران اعدام شد. عاطفه ١٦ ساله بود مادرش را وقتی نوزاد بود از دست داد و پدرش کارگر بود و بعدا معتاد هم شده بود، عاطفه نزد مادر بزرگ و پدر بزرگش زندگی میکرد. او کودک آزار دیده ای بود که بعدا مورد تجاوز قرار گرفته و متجاوزین در عین حال از مقامات حکومتی بودند، در یک دادگاه فوری او را به اعدام محکوم کردند، سنش را ٢٢ ساله اعلام کردند، و تجاوز کننده به او خود با دوندگی فراوان حکم اعدام را به تایید دیوان بالاتر رساند و خود طناب دار بر گردن این دخترک جوان انداخت و او را کشت.

در کتاب من در بخش پایانی سرگذشت ١٢ نفر از زنان و مردان محکوم به اعدام و سنگسار نیز درج شده است زندگیهایی که برای آنها مبارزه کرده و جنگیدیم و در مواردی موفق به نجاتشان شدیم و در مواردی متاسفانه نتوانستیم نجاتشان بدهیم. عاطفه یکی از آنها بود.

عکس دیگری در این کتاب از ایران

سال ٢٠٠٨ که کتاب من چاپ شده ریحانه در زندان بود و اکنون سرگذشت او نیز در رسانه های بین المللی و در آلمان منتشر میشود.

من طبعا با خون دل این سرگذشتها را میخوانم، ولی در عین حال خوشحالم که آنها که رفتند و اعدام شدند در خفا و بدون نام و نشان نماندند، اسمشان، عکس اشان و سرگذشت آنها و مبارزه علیه اعدام و سنگسار در سطح جهانی مطرح شد و سمپاتی جلب کرد.

اکنون با دیدن کتابی که این نویسنده مهربان برایم فرستاده، از اینکه در کنار اسم من، اسم و سرگذشت عاطفه را نوشته اند، مفتخر هستم که صدای بی صدایان هستیم و جنایتکار بودن و قسی القلب بودن حاکمین در ایران را در دنیا جار میزنیم. داستان دراماتیک اعدام یک نوجوان ١٦ ساله ، باید یکبار دیگر باعث خشم و انزجار عمومی بیشتری از حکومت جانیان اسلامی در ایران و در عین حال باعث جلب سمپاتی بیشتر مردم دنیا به فعالیتهای ما در ایران و مبارزه علیه این حکومت شود. به سهم خودم از پتر انگلمن ویراستار و تورگ کارلسروهن نویسنده نهایت تشکر را دارم. خوشحالم کردند.

مینا احدی

کلن ٣ دسامبر ٢٠١٦.