میزگرد – میزگرداتحاد کارگری علیه بیکاری با فاتح شیخ، همایون گدازگر، رضا کمانگرو رحمان حسین زاده

اتحاد کارگری علیه بیکاری

میزگرد با رفقا، فاتح شیخ، همایون گدازگر، رضا کمانگرو رحمان حسین زاده

سازمانده کمونیست: اساس نقد کمونیستی به معضل اجتماعی بیکاری در جوامع سرمایه داری چیست؟ بیکاری چه جایگاهی در نظام اقتصادی امروز دارد و تبعات آن برای طبقات اجتماعی کدامند؟

 فاتح شیخ: اين واقعيت كه فاجعه بيكارى انبوه روز به روز وحشتزاتر ميشود را هر روز از زبان اين و آن حاكم و خادم سرمايه ميشنويم. در “هفته دولت” در اواسط مردادماه على لاريجانى رئيس مجلس اسلامى هم يك بار ديگر قيافه اين هيولا را رو به ميليونها بيكار و نسل جوان و  نسل دانش آموخته كارنيافته گرفت بى آنكه حرفى هم در جهت وعده علاج يا تخفيف آن به زبان آورد.آرى حقيقت اين است كه فاجعه بيكارى انبوه روز به روز وحشتزاتر ميشود ولى باز هم وحشتزاتر اين است كه كوچكترين روزنه نورى در انتهاى اين تونل تاريك به چشم نميآيد. نه فقط در  اقتصادايران زير حاكميت جمهورى اسلامى كه داغانتر و بحرانزده تَر از گذشته است و در چندقدمى سقوط بزرگ قرار دارد، بلكه در اقتصادهايى هم كه وضع بهترى دارند هيچ وعده اى حتی  براى تخفيف فاجعه بيكارى در كار نيست.

تازه ترين گزارشهاى مستند مراجع جهاتى مانند “آى ال او” و “فوروم اقتصادى داووس” و نشريه اكونوميست لندن از رشد بيوقفه و سرسام آور بيكارى در پنج سال آتى آنهم در ابعاد دهها ميليون بيكار ديگر خبر داده اند.  اما  با ذكر مصيبت دردى از لشكر عظيم بيكاران بى آينده كم نميشود. بايد چشم در چشم اين واقعيات دوخت و به آن پاسخ  راهگشا و كإرساز داد.

امروز در دو جبهه نبرد طبقات از واقعيت فاجعه انبوه بيكارى دو نتيجه گرفته ميشود: خادمان سرمايه از بانك جهانى  و “آى ال او” و خرده نوكرانى مثل روحانى و لاريجانى با وقاحتى بيسابقه ميگويند همين است كه هست. نسل جوان بايد به اشتغال موقت، به بيحقوقى بيسابقه در بازار كار و مناسبات كار و سرمايه و نهايتا زندگى بخورنمير تن بدهد. كمونيستها برعكس مثل ماركس نتيجه ميگيرند كه پس بايد هرچه زودتر ميز را به روى قدرت سياسى و اقتصادى سرماىه برگرداند و جامعه سوسياليستى مبتنى بر تعاون بپا كرد و در ايران هرچه فوريتر بساط حكومت اسلامى را برچيد و  باانقلاب سوسياليستى، حكومت كارگرى برقرار كرد. در اين وسط انبوهى از جريانات چپ سنتى هم هنوز در خم كوچه افشاگرى از بيكارى و مطالبه “بيمه بيكارى مكفى” ول معطل مانده اند. منظور اين نيست كه درخواست بيمه بيكارى لازم نيست. بله لازم است اما در شرايط امروز و در جواب به فاجعه اجتماعى بيكارى كافى نيست. جوابگو نيست.  اين ول معطلى چپ سنتى حاصل موقعيت طبقاتى بينابيني و نتيجتا نقد و ديدگاه غيركارگرى آن به جايگاه بيكارى در مناسبات سرمايه دارى است. در اينجا براى تكميل كردن پاسخم بخشهايى از يك نوشته سابقم را با اندكى تغيير ميآورم:

نقد کمونیستی به بیکاری رکنی از نقد عمومی کمونیسم به کل نظام سرمایه داری، به مناسبات کار و سرمایه و بردگی مزدی است. بیکاری از دل پروسه انباشت سرمایه بیرون میآید. محصول طبیعی عملکرد سرمایه در جریان استثمار کار مزدی است. از مالکیت بورژوایی بر وسائل تولید و تصاحب ثروت حاصل از استثمار طبقه کارگر توسط طبقه سرمایه دار ناشی میشود. از دیدگاه کمونیستی تا کار مزدی و مالکیت بورژوایی بر وسائل تولید پابرجاست، معضل اجتماعی بیکاری، به تعبیر مارکس ارتش ذخیره صنعتی، ضروری و پابرجا خواهد ماند.

توضیح این معادله چنین است که با رشد مداوم انباشت سرمایه، مدام جمعیت هرچه بیشتری به صف طبقه کارگر رانده  میشوند و به بردگی مزدی کشانده میشوند، در حالیکه سرمایه تنها بخشی از این جمعیت را در پروسه تولید بکار میگیرد، چراکه با رشد سرمایه، و از کانال پیشرفت روزافزون تکنولوژی، پیشرفت مهارتهای کارگران و ساده شدن پروسه کار، ظرفیت بهره وری اجتماعی کار مدام بالاتر و بالاتر میرود یعنی کمیت کوچکی از کار میتواند با کمیت بزرگی از وسائل تولید ترکیب شود، آنها را بکار اندازد و کمیت بسیار بزرگتر محصول تولید کند. به عبارت دیگر گسترش کمی سرمایه و ارزش افزایی آن، از کانال تغییر کیفی دائم ترکیب خود یعنی از کانال افزایش دائم بخش ثابت (بخش اختصاص یافته به خرید وسائل تولید) به زیان بخش متغیر (بخش اختصاص یافته به خرید نیروی کار) پیش میرود. در این پروسه، مدام بخشی از طبقه به صف اضافه جمعیت نسبی یا ارتش ذخیره صنعتی و اردوی بیکاران پرتاب میگردند.

به این ترتیب روشن است که بیکاری یک عارضه نیست بلکه رکن اصلی مناسبات کار و سرمایه است. بیکاری نه از بدبختی و بدبیاری فرد بیکار نشات میگیرد، نه از نیت بد کارفرما یا توطئه خاص بورژوازی و دولت آن برای گرسنه نگهداشتن کارگران و ایجاد رقابت در صفوف آنها و باز گذاشتن دست کارفرما در اخراج و اجبار به اضافه کاری و کاهش دستمزدهایشان، اگرچه همه این عوارض را هم ببار میآورد. ارتش ذخیره صنعتی یا لشکر بیکاران جزء جدانشدنی شیوه تولید سرمایه داری است. هرچه سرمایه از نظر کمی و کیفی رشد کند، بیکاری نه تنها از بین نمیرود، حتی حاشیه ای هم نمیشود بلکه ابعاد آن در کل بازار جهانی کار گسترده تر میشود. بیکاری رکن دائم و بازتولید شونده مناسبات سرمایه داری است و تنها با انقلاب اجتماعی پرولتاریا و برقراری سوسیالیسم ریشه کن خواهد شد. با اینحال مبارزه کارگران شاغل و بیکار علیه عوامل مستقیم بیکاری مانند اخراج و بیکارسازی و علیه پیامدهای ویرانگر آن بر معیشت و مبارزه طبقه کارگر، تاریخا یک عرصه دائم مبارزه طبقاتی برای بهبود اوضاع و تحمیل اصلاحات بر بورژوازی و دولتها بوده است.

واضح است که میزان بیکاری بسته به فاکتورهای فرعی تر بالا پائین میرود، ازجمله بسته به اوضاع اقتصادی متفاوت کشورها و حوزه های مختلف اقتصاد جهانی، بسته به سیاستهای دولتها در زمینه اشتغال و بسته به سطح مبارزه طبقاتی و میزان فشار اعتراضات کارگری علیه اخراج و بیکارسازی، علیه بکار کشیدن کودکان، برای کاهش زمان کار و سن بازنشستگی و غیره. در این سالها شاهد بوده ایم که بر اثر بحران اقتصاد جهانی که از اواسط ۲۰۰۷ شروع شد، در نیمه سپتامبر ۲۰۰۸ در والستریت به نقطه انفجار رسید و هنوز ادامه دارد، بیکاری در دنیا ابعادی بیسابقه یافته و در بعضی کشورها از جمله در ایران، به سطح فاجعه اجتماعی رسیده است. در اقتصادهای متکی به کار ارزان شامل اکثر کشورهای آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین، دامنه بیکاری واقعی به مراتب بالاتر از دیگر کشورها است. در تونس و مصر، معضل بیکاری گسترده همچون یک رکن اقتصاد بحرانزده این دو کشور، به عنوان عامل اصلی بروز انقلاب دست نشان شده است و دولتهای بورژوایی که بعد از انقلاب به قدرت رسیده اند هنوز کوچکترین راه حلی حتی برای تخفیف معضل اجتماعی بیکاری در تونس و مصر ارائه نداده اند.

پشت این نمودها و بروزات، روند متناقض انباشت سرمایه به عنوان منشا اصلی بیکاری جریان دارد. پروسه انباشت سرمایه، چنانکه بالاتر هم اشاره شد، همگام با گسترش کمی، از راه تغییر کیفی دائم ترکیب خود به نفع افزایش بخش ثابت (وسائل تولید) و به زیان بخش متغیر (مزد کارگر)، منشا گسترش مدام بیکاری در سطح کل اقتصاد سرمایه داری است.

در سرمایه داری گلوبال امروز، با پیشرفتهای حاصل از چند دهه انقلاب تکنولوژیک و انفورماتیک و افزایش اعجاب آور محصولات تولید شده، نیاز سرمایه به نیروی کار زنده کمتر و کمتر میشود. به ظاهر متناقض است اما واقعیت دارد. این تناقض ذاتی سرمایه نه تنها منشا بیکاری وسیع، بلکه منشا بحرانهای ادواری سرمایه داری هم هست. بالا رفتن ترکیب ارگانیک سرمایه، کمتر و کمتر شدن سهم کار زنده کارگر در برابر “کار مرده” (سرمایه ثابت)، منشا گرایش نرخ سود به کاهش است. قانون گرایش نزولی نرخ سود که مارکس آن را کشف کرد و عملی شدنش را به عنوان فاکتور پشت بروز بحرانهای ادواری سرمایه داری مستدل کرد، مکانیسم افزایش دائم بیکاری در نظام سرمایه داری را هم توضیح میدهد. گسترش مدام بیکاری به این ترتیب هم جزء علل و عوامل بروز بحران اقتصادی و هم در ردیف معلولها و پیامدهای آن است.

در سالهاى گذشته بر اثر بحران اقتصادی دیرپا در سطح جهان، معضل بیکاری ابعادی بیسابقه پیدا کرده و  زندگی طبقه کارگر را در مقیاس جهان به تباهی کشانده است. تجربه عملی بحران اقتصادی سرمایه داری جهانی و اثرات مخرب آن بر شرایط زندگی و مبارزه طبقه کارگر و توده های محروم، زمینه اجتماعی برای اشاعه نقد کمونیستی معضل بیکاری در صفوف طبقه کارگر و نسل جوان را فراهم کرده است. نسل جوان دانشگاه دیده که یا منشا طبقاتی پرولتری دارند و یا از کانال پیوستن به اردوی بیکاران جامعه عملا به صفوف پرولتاریا رانده میشوند، از توان و آمادگی ذهنی مساعدی برای فهم این نقد کمونیستی و پراتیک کردن آن برخوردارند. در چند سال اخیر این گفته سر زبانها بوده که: امروزه جمعیت عظیمی از نسل جوان در سراسر جهان که تحصیلات دانشگاهی دارند، مدارک دانشگاهی برایشان جواز ورود به بازار کار نیست بلکه بلیط عضویت در کلوب بیکاران است!

در ختام این بحث، و در ارتباط با جایگاه بیکاری در نظام اقتصادی امروز و تبعات گسترش بیکاری بر اثر توسعه نیروهای تولیدی جامعه، مناسب میدانم نتیجه گیری جالب توجهی از مارکس را در اینجا بیاورم: “توسعه نیروهای تولیدی که شمار مطلق کارگران را کاهش دهد، و در واقع تمام کشور را قادر سازد تا کل تولیدش را در زمان کمتری به انجام برساند، موجب انقلاب میگردد، چراکه اکثریت اهالی را از بازی کنار میگذارد” (کاپیتال جلد ۳ بخش ۳ ترجمه انگلیسی چاپ پنگوین ۱۹۸۱- ص. ۳۷۲)

سازمانده کمونیست: در نگاهی کلی به آمارهای بیکاری در جهان و ایران، یک فاکت مشترک به چشم میخورد: هر سال ابعاد بیکاری افزایش مییابد! این روند کی متوقف خواهد شد؟

همایون گدازگر: امروزه حتى جمعى از ايدئولوگهاى طبقات حاكمه به اين حكم درخشان سوسياليسم علمى گردن نهاده اند كه، مسبب بيكارى در جامعه بشرى خود نظام سرمايه دارى است. معضل بيكارى نه تنها در جوامع فقرزده ، زندگى صدها ميليون انسان را به تباهى و نابودى كشانده است ، بلكه در مهد اقتدار و امكانات سرمايه جهانى، در اروپا و آمريكا هم به يك معضل عظيم سيستم سرمايه دارى و دولتهايشان تبديل شده است ، كه در جاهايي حتى خطر انفجار اجتماعى آن تهديدى در مقابل اين دولتهاست .

بيكارى حاصل اجتناب ناپذير مكانيسم و فعل و انفعال نظام سرمايه دارى است . پديده اى تاريخى و ذاتى است كه در اين نظام مدام رشد مى كند . در اين نظام توليد تنها پروسه كار نيست ، بلكه در عين حال پروسه سود آورى هم هست ، بعبارت ديگر اين توليدكننده نيست كه بر شرايط كار تسلط دارد، برعكس پروسه سود آورى شرايط پروسه توليد وتوليد كننده را تعيين مى كند. در اين مناسبات نيروى كار كارگر بعنوان كالا داراى ارزش مبادله است و ارزش آن تغيیر مىكند ، مثلا در مقابل نوآورى وسائل توليد از جمله ماشين افزار كه بار آورى بيشترى دارند مى تواند ارزش آن پائين بيايد و كارگر از وسائل توليد و يا در واقع از وسائل معيشت جدا شده و بيكار شود .

همچنين در شرايط بحرانهاى سرمايه دارى ، شرايطى كه در آنها محدويتهاىي در كار لازم ، كار اضافى، پول و ارزش مبادله باعث اين بحرانهاى مى شوند ، كارگران اولين قربانى هستند ، نيروى “اضافى ” شان ، در اثر ورشكست شدن بخشهاىي از سرمايه و يا ادغام بخشهاى ديگر آن در يكديگر ، به درون ارتش ذخيره بيكاران ريخته مى شود . اينكه گفته مى شود جامعه سرمايه دارى بار بحرانهاى خود را روى سر طبقه كارگر مى شكند از همين جا ناشى مى شود.

اما اينها تنها فاكت مشترك براى وجود و سير روبه رشد بيكارى در جامعه سرمايه دارى نيستند . بركت بيكارى براى سرمايه دارى بيشتر از اينهاست . سرمايه دارى به ارتش بيكاران براى مقابله با بقيه كارگران شاغل احتياج دارد. عليه اعتصاب و اعتراض آنها براى حقوق ومطالبات بيشتر، نشان دادن خيل بيكاران آماده بكار هميشه تهديدى است در دست كارفرما و سرمايه دار. سرمايه داران میتوانند از خيل بيكاران برای تحميل قوانين ضد كارگرى به طبقه كارگر از جمله ساعت كار زياد، دستمزد پائين وشرايط برده وار كار واخراج كارگران قديمى و مبارز استفاده كنند .

اما با وجود همه اينها ارتش ذخيره بيكاران  به درازاى طول عمر سرمايه دارى با اين طبقه در نبرد بوده است . تاريخ مبارزه طبقاتى كارگران جهان مملو است از اعتراضات شكوهمند عليه بيكارى، يا تامين اجتماعى كارگران بيكار. دستاوردهاى اين مبارزات تا امروز هم در بخشهايي از طبقه كارگر مشهود است . با اين حال بيكارى بعنوان زائده نظم سرمايه دارى درحال حاظر يكى از مشكلات و موانع اساسى زندگى طبقه كارگر است. تا سرمايه دارى هست پديده شوم بيكارى هم وجود خواهد داشت . درمقابل مبارزه طبقه كارگر نه تنها براى كاستن از آن و آثار مخرب آن بر زندگى روزمره طبقه كارگر ادامه خواهد داشت، بلكه كليد حل اين پديده شوم در دست طبقه كارگر واراده او براى  بدست گرفتن اداره جامعه است. اداره جامعه اى سوسياليستى كه در آن وسائل توليد نه در دست سرمايه داران و براى استثمار و سود، بلكه متعلق به همه و براى تامين رفاه همگان سازمان داده خواهد شد . تنها در يك جامعه اى سوسياليستى است كه سايه نكبت بار بيكارى از سر زندگى بشريت كنار خواهد رفت .

 سازمانده کمونیست: احمد حاجبی (از مسئولان وزارت بهداشت رژیم): گفته”افراد بیکار بیشتر از دیگران دست به خودکشی میزنند و در ادامه خانمهای خانه دار” (که آنها هم بیکارند)”!  بیکاری یک تراژدی شخصی است یا یک فاجعه اجتماعی؟

رضا کمانگر: سنجش پاسخ گویی هر حکومتی کە در مقابل تودە مردم مسئول باشد، یک معیار اصلی اش  مقابله با بیکاری و پائین آوردن میزان نرخ بیکاری است. بە این اعتبار بیکاری نە تنها یک فاجعە اجتماعی است کە باید حاکمیت در مقابل آن مسئول باشد بلکە یک معیار اصلی برای حکومتهاست کە چگونە بە مسئلە حل بیکاری توجە میکنند و چە برنامە ای برای ایجاد اشتغال و یا بیمە بیکاری دارند! در شرایط کنونی در میان کشورهای جهان در حدود ٦٥ کشور قانون بیمە بیکاری برای  نیروی آمادە بکار  در قبال کارگران بیکار اجرا میشود. اولین تاثیر اجرائی قانون بیمە بیکاری این است کە دولتها را علیرغم ماهیت حاکمیت سرمایەداری بفکر ایجاد اشتغال وادار میکند. اگر نتوانند اشتغال ایجاد کنند مجبور بە پرداخت بیمە بیکاری میشوند کە زندگی ابتدائی افراد آمادە بکار را تامین میکنند. در کشورهایی کە قانون بیمە بیکاری جاریست نە تنها فشار برای خودکشی افراد بیکار بیمعنی است بلکە موجب جلوگیری از کار بسیار ارزان هم میشود و در عین حال توقعات کل جامعە بالا میرود، استاندارد تامین زندگی جزو مسئولیت دولت محسوب میشود کە موجب تامین سالمی و در جه ای از امنیت معیشتی جامعە شدە است و باعث ضمانت ایمنی کار میشود و از همە مهمتر درصد بیکاری به نسبت کشورهایی کە قانون بیمە بیکاری جاری نیست بسیار پائین تر است. در ایران برنامە ریزان اقتصادی دولت اسلامی بر مبنای کار ارزان جهت انباشت سود سرمایەداران قانون گذاری میکنند، این سیاست کە فقط منافع سرمایەداران را در نظر دارد، در کنار فساد اقتصادی، سیاسی و اخلاقی موجود، عامل استیصال جامعە شدە است. سرمایەداران و دولت سرمایه اسلامی در مخالفت با پرداخت بیمە بیکاری استدلال میکنند قانون بیمە بیکاری، کارگر را تنبل میکند، استقبال برای پذیرش کار کم میشود. این استدلالات در اساس نادرست و بی پایە است! متفکرین سرمایەداران خود میدانند اشتغال یا بیمە بیکاری کارگر را تنبل نمیکند اما موجب بالا رفتن توقع طبقە کارگر و کل جامعە میشود. سیاستهای دولت اسلامی و کارفرمایان بر مبنای کار ارزان و انباشت سود سرمایە است، بیکار سازی جزو سیاست رسمی دولت و کارفرمایان است کە در هماهنگی با موسسات جهانی سرمایه از جمله بانک جهانی و صندوق بین المللی پول اکنون اجرا میشود کە موجب لشکر میلیونی بیکاری در ایران شدە است. در این دوره طرح اقتصاد مقاومتی خامنه ای آن را تشدید کرده است. قطعا نە مسئلە بیکاری یک ترادژی ای شخصی است و نە فاجعە خودکشی هم شخصی است. جمهوری اسلامی با اجرای سیاست بیکارسازی گستردە، تحمیل گرانی سرسام آور مایحتاج عمومی عامل اصلی فقر و عدم تامین حداقل زندگی و ناهنجاریهای اجتماعی ، خودکشی و اعتیاد و  تن فروشی، بزهکاری و در یک کلام استیصال کل جامعە ایران شدە است. بە آمار جمعیت ده ها میلیونی حاشیە نشین شهرها نگاە کنید، جدا از عدم ابتدایترین امکانات بهداشتی، رفاهی و خدمات عمومی، بر اساس گزارشات رسمی آمار بیکاری در این محلات بیش از ٧٠ درصد است. قطعا بن بست و استیصال مانند یک غدە سرطانی بە زندگی روزمرە لشکر میلیونی بیکاری در ایران تحمیل شدە است و هر روزە ما شاهد اقدام بە خودکشی و یا پایان دادن بە ادامە زندگی صدها نفر پیر و جوان و زنان و مردان در سراسر ایران هستیم کە مانند لکە ننگی بر پیشانی نظم سرمایه و رهبران و سران جمهوری اسلامی قرار دارد!

سازمانده کمونیست: بیکاری تنها در سوسیالیسم ریشه کن خواهد شد، اما تا آن زمان برای مهار پیامدهای آن چه میتوان کرد؟

رحمان حسین زاده: این مسئله جواب سرراستی دارد. تا ریشه کردن قطعی بیکاری که با ساقط کردن بورژوازی از قدرت و حاکمیت و برچیدن مناسبات ظالمانه سرمایه داری ممکن است، نباید دست روی دست گذاشت. بلکه گام به گام و هر لحظه و هر وقت که شرایط و امکانش فراهم است و یا بهتر بگویم شرایطش را فعالین و تشکلهای مبارز این عرصه لازمست فراهم کنند، علیه پدیده شوم بیکاری و بیکارسازی در محیط های کار و در جامعه باید مبارزه کرد. با حرص و جوش سرمایه داران برای بیکارکردن مقابله کرد. اجازه نداد با گسترده کردن دامنه لشکر بیکاران، این حربه را همچون شمشیر داموکلس بالای سر کارگر شاغل و بیکار و کل طبقه کارگر قرار دهند. تجربه تاکنونی جنبش کارگری جهانی و جنبش کارگری در ایران همین را به ما میگوید، که مبارزه با بیکارسازی و اخراج کارگران یک جزو دایم مبارزات جاری کارگری بوده است. در همین اعتراضات و اعتصابات کارگری چند ماهه اخیر در ایران یک وجه مهم این مبارزات، اعتراض کارگران به اخراج و بیکارکردن همکارانشان بوده است. اگرسرمایه داران حس کنند، اعتراض و مبارزه ای در مقابل طمع مداوم آنان به گسترش بیکاری وجود ندارد، ابعاد بیکاری بسیار دهشتناک تر از وضعیت فعلی خواهد بود. مبارزه علیه بیکاری و بیکار سازیها چند وجه مهم دارد، اولا تلاش برای سد کردن اخراج و بیکارسازی کارگران شاغل که قاعدتا در محیط های کارو توسط خود کارگران شاغل صورت میگیرد و با صف متحد خود بسیاری موارد مانع بیکارسازی همکارانشان در مراکز و رشته های کارگری شده اند، ثانیا، مبارزه خیل وسیع نیروی آماده بکاری که به هر دری زده و شغلی ندارد و مشخصا نسل جوانی که پا به بازار کار میگذارد و سرمایه داری و سرمایه داران و کارفرماها به دلایل پوچ مختلف و اساسا به دلیل سودورزی سرمایه مانع اشتغال آنها هستند. اینجا هم صف متحد کارگر و شاغل بیکار میتواند و باید به میدان بیاید و علیه  این روند در صحنه حاضر باشد. ثالثا مطالبه جنبش کارگری و نیروی آماده بکار و فی الحال بیکار روشن است.  کاریا بیمه بیکاری. جامعه انسانی و هر کشوری ظرفیت این را دارد که کل نیروی آماده بکار جامعه را در ابعاد پیچیده کار و تولید جامعه با استانداردهای بالایی از شرایط کار و تامین زیست و معیشت سازمان دهد. در همین کشورهای صنعتی در غرب بعد از جنگ جهانی دوم برای مقاطعی از سر نیاز بازسازی سرمایه، در کشورهایی مثلا در سوئد و …. برای مقاطعی بیکاری را نزدیک به صفر  رسانده اند. اینکه اکنون چنین اتفاقی نمی افتد امروزه بر همگان واضح است ابعاد طمع ورزی سیری ناپذیر و سودجویی نجومی سرمایه و دولتهای سرمایه داری باعث آن است. برای مثال اگر خواست شش  ساعت کار در  روز و به این ترتیب سی ساعت کار در هفته اجرا شود، واقعا ابعاد بیکاری در جامعه به شدت کاهش خواهد یافت و البته آن وقت سودنجومی سرمایه داران کاهش پیدا میکند و به همین دلیل دولتهای سرمایه حتی در غرب صنعتی به شدت علیه همین مورد خواست کارگری هستند. در هر حال تا شرایطی که این نظام هار حاکم است و خواهی نخواهی بخشی از نیروی کار را عامدانه بیکارمیکنند، آنوقت موظف به تامین معیشت کارگر بیکار و بی تامین هستند. بیمه بیکاری مکفی برای نیروی آماده بکار شکل مشخص این تامین حداقل معیشت است. این خواست با اراده و مبارزه سازمانیافته جنبش کارگری به ویژه در کشورهای صنعتی پیشرفته و در کشورهای اروپایی،  چندین دهه است که به کرسی نشسته و بر سرمایه داران تحمیل شده است. در کشورهای استبدادی خشن و متکی به کار ارزان مثل ایران که تناسب قوای به شدت نامساعدی بر جنبش کارگری تحمیل شده، خواست بیمه بیکاری مکفی تقریبا هنوز اجرا نمیشود. هر چند فشار جنبش کارگری باعث شده دولتهای سراپا ضد کارگری مثل جمهوری اسلامی هم بخشا به پرداخت بیمه بیکاری، تن دهند.

میخواهم این نتیجه را بگیرم مثل همه ابعاد دیگر جدالهای طبقاتی و سیاسی که تا رسیدن قطعی و نهایی به هف نهایی هر مبارزه، لازمست در هر صحنه از نبردهای تک موردی که پیش میاید باید با نیروی متحد و متشکل جنگید و مبارزه کرد و قدم به قدم مطالبات مشخص را پیگیری و به کرسی نشاند و تناسب قوا را تغییر داد، در مبارزه  علیه بیکاری هم باید چنین عمل کرد. جنبش طبقه کارگر علیه ریشه کن کردن قطعی بیکاری است و به همین اعتبار علیه ریشه کن کردن قطعی نظم سرمایه است، اما در مسیر این مبارزه در تک به تک عرصه های موردی مبارزه علیه بیکارسازی در این یا آن رشته و مرکزی کارگری حضور دارد، برای اتحاد و تشکل و تحقق مطالبه بیکاران در این یاآن شهر و استان و کل کشور هم باید مبارزه کرد. کار و یا بیمه بیکاری مکفی را به خواست محوری باید تبدیل کرد. نیروی کارگران شاغل و بیکار را در صف واحد مبارزاتی و لاجرم در تشکل علیه بیکاری باید بسیج کرد. به این شکل میشود دامنه فاجعه بیکاری و لطمات آن را محدود کرد.

سازمانده کمونیست: از مبارزه سازمانیافته علیه بیکاری صحبت شد. تجارب مختلفی از مبارزه علیه بیکاری وجود دارد. در یک سطح کلی دو نوع نگرش و تجربه را داریم، اولی تجربه قدیمی تر و سنتی که مبارزه علیه بیکاری را اساسا امر خود کارگران بیکار میداند و یا به آن محدود میکند، دومی تجربه ای است که از مقطع انقلاب ۵۷ ایران برجسته شد و بر سازماندهی مبارزه مشترک کارگران شاغل و بیکار تاکید اساسی دارد، جریان ما خود را به تجربه و الگوی دومی متکی میکند؟ چرا؟تفاوت این دو نوع تجربه را چگونه می بینید ؟

همایون گدازگر: همانطور كه بالاتر اشاره  كردم از جمله بركت بيكارى براى سرمايه دارى تفرقه اندازى در صفوف طبقه كارگر است. اما خود اين هم به شرايط و اوضاع سياسى و توازن قوای طبقات متخاصم ربط دارد. به اين معنى كه در شرايط تحميل فقر و فلاكت به جامعه، سرمايه داران بهتر از اين حربه مى توانند استفاده كنند، در صورتيكه در شرايط وجود برآمد توده اى و مبارزاتى و رشد مبارزات كارگرى و جود تشكلهاى قدرتمند اين سلاح در دست دشمنان طبقاتى كارگران كارايي چندانى ندارد. مى خواهم بگويم اوضاع و احوال سياسى و مبارزاتى در انتخاب يا كارايي تاكتيك هاى مبارزاتى تاثير دارد. اما تا جائيكه به عرصه مبارزه عليه بيكارى مربوط مى شود در عصرى كه ما در آن زندگى مى كنيم ، با توجه به پيچيدگى و جهانى بودن منافع طبقات اصلى جامعه ، عملا مبارزه براى بيكارى را نمى توان از بقيه مبارزات طبقه كارگر جدا كرد. امروز حمله ويا دفاع از منافع كارگران شاغل و بيكار مستقيما روى يكديگر تاثير مى گذارد .

در همين ايران تحت حاكميت جمهورى اسلامى كه بخش زيادى از طبقه كارگر با قرداد موقت كار و قرداد امضاءسفيد و يا تعطيلى و فروش مداوم كارخانه و مركز كارگرى در لبه پرتگاه بيكارى قرار دارد، اگر كارگر فعلا شاغل در مبارزه هم طبقه ايهايش عليه بيكارى شركت نكند، به غير از بى توجهى به همسرنوشتى طبقاتى، آينده زندگى شخصى خود راهم در ابهام وناامنى فرو مى برد . همچنين كارگر بيكار و تشكل او اگر درمقابل بيكارسازى و اخراج كارگران محل و شهر خود ساكت باشد، درعمل مجبور است به هر نوع تضييق و اخراج كارگران واز جمله خود تن بدهد. به غير از اينها وضع قوانين ضد كارگرى از طرف دولت و سرمايه داران كارگر بيكار و شاغل نمى شناسد .

ازدياد ساعت كار، ناامنى محل كار، دستمزد كم و انواع حيله و ترفندهايي كه سرمايه داران مدام به آن مشغولند، دامن همه كارگران اعم از شاغل و بكار را مىگيرد و امر مبارزه عليه آنها وظيفه كل طبقه كارگر است. در يك كلمه سبعيت و درنده خويي سرمايه دارى در عصر كنونى، بخصوص در كشورهايي مانند ايران كه يك رژيم تا دندان مسلح و سركوبگر بعنوان حافظ مستقيم سرمايه در مقابل طبقه كارگر ايستاده است، كل طبقه كارگر أعم از بيكار و شاغل مى توانند آن نيرويي باشد كه عليه بيكارى بميدان بيايد. زيرا خواست و مطالبات كارگر شاغل وبيكار چنان درهم تنيده ومشترك هستند كه جداكردن آن از يكديگر ممكن نيست. به عبارت ديگر حمله همه جانبه بورژوازى به سطح معيشت طبقه كارگر، دفاع همه جانبه به وسيله كارگران را به يك ضرورت اجتناب ناپذير تبديل كرده است. تنها گذاشتن كارگر بيكار در مبارزه عليه بيكارى ازجمله مى تواند از طرف كار فرما و سرمايه داران بعنوان اهرمى برا ى ايجاد تفرقه هر چه بيشتر در بين كارگران بدست گرفته شود .

و بالاخره تجربه سه دهه گذشته جنبش كارگرى در ايران نشان داده است كه در موارد بسيارى كارگران مراكز كارگرى مبارزه عليه بيكاركردن همكارانشان را مشتركا پيش برده اند . نمونه هاى زيادى از اعتراض و تظاهراتهاى خيابانى تا تجمع مقابل مجلس و نهادهاى رژيم و اعتصاب در مراكز كارگرى درپرونده جنبش كارگرى سالهاى اخير وجود دارد. با اين توضيحات مى توان به تفاوت اين دو نگرش در برخورد به مبارزه عليه بيكارى و عملى ومطلوب بودن مبارزه كل بخشهاى طبقه كارگر و اتحاد مشترک کارگران شاغل و بیکار عليه پديده شوم بيكارى پى برد.

سازمانده کمونیست: مقداری در مورد سابقه جنبش “علیه بیکاری” در ایران توضیح دهید و موانع تاکنونی  پیش روی این شکل از مبارزه علیه بیکاری چیست؟

رضا کمانگر: سرمایەداری عامل اصلی بیکار سازی و تحمیل فقر در جامعە است. دولتهای کە در ایران سر کار بودند حافظ منافع سرمایەداران بودەاند. کار ارزان و انباشت سود ارکان اصلی سیاست گزاران حاکم در ایران است، این سیاستها تاکنون نتیجەاش تنها این است، سرمایەداران و دولت همیشە دستشان باز بودە تا برای انباشت سود بیشتر سیاست بیکار سازی را در پیش داشتە باشند و فقر، فلاکت را بە اکثریت جامعە تحمیل میکنند. سیاست بیکار سازی برای سرمایەداران و دولت این خاصیت را داشتە و دارد کە در صفوف طبقه کارگر تفرقه ایجاد کند، توقع طبقە کارگر را پائین آورد، کارگر برای بقای زندگی با دستمزد ناچیز مجبور بکار میشود، بە سختی قدرت اعتراض و متشکل شدن را بدست میآورد، با هم طبقه ای و همکار خود رقابت کند . مسئلە ایمنی کار و ضمانت ادامە کار وجود ندارد، کارفرما و دولت دستشان باز است هر گونە کە بخواهند با کارگر رفتار میکنند.

تاریخ مبارزە علیە بیکاری به قدمت نظام سرمایەداری در ایران است. نزدیک بە چهار دهە اخیر مبارزە علیە بیکاری ابعاد اجتماعی وسیعتری بە خود گرفتە است. مبارزە علیە بیکاری مراحل گوناگونی را پشت سر گذراندە است. بعد از انقلاب ٥٧ مبارزە علیە بیکاری به فوریت ابعاد جدی در سراسر ایران داشت. واقعیت اینست فورا مسئله تامین معیشت گریبان میلیونها انسان را گرفت. توقع این بود، حاکمیت تازه به قدرت رسیده حداقل زندگی را تامین کند. به همین دلیل از اواخر اسفند ۵۷  و در فصل بهار ۵۸ در اکثر شهرها تحرک اعتراضی و تحصن ها برای کار یا بیمه بیکاری بسیار گسترده بود.مبارزه علیه بیکاری بخشی از وظایف شوراهای کارگری در کارخانه ها و محلات شهرها بود. در شوراهای کارگری کارخانە ها بخشی از وظایف نمایندگان شوراها جلوگیری از بیکار سازی و اخراج کارگران بود، در اکثر شهرها ایجاد تشکلها و نهادهایی برای طرح خواستهای کارگران بیکار یکی از اقدامات فعالین کارگری و سوسیالیستی بود کە موجب ایجاد تشکل های بیکاران میگردید. از همان دوره یک حرکت نوین و متمایز در جنبش علیه بیکاری تحت نام “اتحاد کارگری علیه بیکاری” به همت کمونیستها و مشخصا سازمان “اتحا مبارزان کمونیست” که بعدا به حزب کمونیست ایران پیوست پایه ریزی شد. این حرکت بر خلاف تصور سنتی مبارزه علیه بیکاری را تنها امر خود بیکاران نمیدانست، بلکه مستدل و روشن بر این مسئله پای میفشرد، که مبارزه علیه بیکاری امرمشترک و عاجل کارگران شاغل و بیکار است. سهم کارگران شاغل را در این مبارزه نه تنها کمتر از کارگران بیکار نمیدانست، بلکه حتی موثر تر میدانست. مشخصا در جنبش علیه بیکاری در تهران نقش داشت. سازمان و ادبیات خود را داشت. نشریه “علیه بیکاری” یکی از جذابترین نشریات کارگری آن دوران بود، که متاسفانه این حرکت هم زیر فشار سرکوب جمهوری اسلامی دوام نیارود. در آن دوره  مبارزه علیه بیکاری بر  شعار کار یا بیمە بیکاری خواستهای اصلی همه نهادهای مدافع کارگران بیکار بود. بخشی از فعالین کارگری و سوسیالیستی تجارب و تلاش برای متحد کردن کارگران بیکار را دارند.

موانع اصلی وجود و سرکوب جمهوری اسلامی همراە با قوانین ضد کارگری آن است! در کنار این مانع اصلی مشکلات و موانعی هست کە حل آن در دست طبقە کارگر ازجملە رهبران و فعالین کارگری و کمونیستهاست. طبقە کارگر در پراکندگی و بی سازمانی خود رنج میبرد. ماهم تاکید میکنیم مبارزە علیە بیکاری تنها وظیفە مربوط بە کارگر بیکار نیست، کارگران شاغل هنوز مبارزە علیە بیکاری را بە وظیفە خود تبدیل نکردەاند، بخشی از کارگران هنوز زنان خانەدار را بعنوان کارگران بیکار برسمیت نمیشناسند. تلاش برای متحد و متشکل کردن کارگران بیکار یک ضرورت عاجل است. تحرکی در جریان است اما از فضای مجازی پا روی زمین واقعی ننهادە است. همانطور کە در ابتدا گفتم موانع اصلی جمهوری اسلامی است کە با ایجاد فضای سرکوب، رعب، وحشت، دستگیری، صدور احکام سنگین و امنیتی کردن هر تلاشی برای متحد کردن کارگران جرم بحساب میاد وظیفە رهبران، فعالین کارگر و کمونیست را با دشواری های واقعی مواجە کردە است. اما راهی جز درهم شکستن کل این موانع وجود ندارد. بیکاری مانند پدیدەای زشت بالای سر طبقە کارگر است.  بیکاری گریبان هر کارگر و خانوادە کارگری را گرفتە است، بخش وسیعی از دانشجویان و تحصیلکردگان جزو لشکر میلیونی بیکاری محسوب میشوند، زنان خانەدار کە از نظر خیلی ها بخشی از جامعە ایران بیکار محسوب نمیشوند این لیست بلندبالا را تکمیلتر کردەاند. موانعی کە جمهوری اسلامی ایجاد کردە است طبقە کارگر با اعتماد بە رهبران و فعالین کارگری و کمونیستی خود باید درهم بشکند. معضل بیکاری یک مسئلە مهم اجتماعی در ابعاد سراسر ایران است. راە حل این معضل در گرو متحد کردن کارگران شاغل و بیکار در ابعاد سراسری دور خواست “کار یا بیمە بیکاری” است! ما بر پایه گذاشتن جنبش اتحاد کارگری علیه بیکاری با دست در دست هم گذاشتن کارگران شاغل و بیکار تاکید میکنیم. ایجاد تشکل “اتحاد کارگری علیه بیکاری” در هر محله و شهری متکی به مجمع عمومی این تشکل کلید عملی پیشروی مبارزه علی بیکاری است.

سازمانده کمونیست: برای سازماندهی موثر جنبش “اتحاد کارگری علیه بیکاری” در شرایط فعلی از کجا باید شروع کرد؟ موانع را چگونه باید کنار زد؟ آینده این شکل از سازمان و مبارزه علیه بیکاری  را چگونه میبینید؟

رحمان حسین زاده: به نظرم در شرایط مشخص امروز موقعیت طبقه کارگر ایران و مشخصا در شرایط عدم حضور تحرک جدی و سازمانیافته موثر علیه بیکاری، از اینجا باید شروع کرد که رهبران و فعالین کارگری روشن بین و صاحب اراده ای در این زمینه پاپیش بگذارند. سروسامان دادن به مبارزه جدی علیه پدیده زشت بیکاری را به امر عاجل خود تبدیل کنند. هیچ مبارزه ای بدون پاپیش گذاشتن شبکه رهبران و پیشروان آن مبارزه شکل نمیگیرد. امروز در جنبش کارگری ایران رهبران و فعالین کارگری مبتکر و پیشرو در عرصه مبارزه برای افزایش دستمزد و یا گرفتن دستمزدهای معوقه و گرفتن بعضی مزایای کارگری و یا برای سازماندهی گرامیداشت اول مه در صحنه می بینیم.(اینکه چقدر موفق میشوند، بحث دیگری است)، اما حضور جمعی از رهبران و فعالین کارگری از میان بیکاران و یا کارگران شاغل که صاحب طرح و نقشه روشنی در مبارزه علیه بیکاری باشند، نمی بینیم.این کلید مسئله است.

اگر رهبران و فعالین پیشرو علیه بیکاری قدم جلو بگذارند، آنوقت مسئله رفع موانع سدراه و ارائه طرح و نقشه روشن در این عرصه به مسئله پراتیکی تبدیل میشود.  طبعا برای چنین جمع و شبکه ای از رهبران  و فعالین کارگری و به ویژه رهبران و فعالین کارگری سوسیالیست این یک فرض تحمیل شده بر طبقه ما و بر جنبش کارگری است که بورژوازی مستبد و  خواهان نیروی کار ارزان و حاکمیت ضد کارگری جمهوری اسلامی، فشارهای اساسی و بیکاری انبوه و بیکارسازی مداوم و گسترده را بر طبقه ما تحمیل کرده و ما در این شرایط نامساعد لازمست مبارزه جدی علیه بیکاری را سازمان دهیم، همانطور که در همین شرایط نامساعد مبارزه برای افزایش دستمزد و برگزاری اول مه و …. در دستور کار میگذاریم. اگر این واقعیت نامساعد را فرض بگیریم، قدم بعدی باید بپرسیم چرا مبارزه علیه بیکاری در همان سطح مبارزه برای افزایش دستمزد و تلاش برای برگزاری اول مه و … را شاهد نیستیم. یک مانع اینست تعرض معیشتی چنان گسترده است که مقابله با فاجعه بیکاری کنونی را در ذهنیت و عمل فعالین و رهبران کارگری فرعی تر کرده است. کارگران بیکار در هر شهر و محله را به شدت پراکنده است. اینجا است که رهبران کارگری و فعالین کمونیست باید پیشقدم شوند، از همان محله و شهر خود شروع کنند و با ابتکارات مختلف رابطه و مسیر اتحاد کارگران بیکار را مهیا کنند. در تکمیل این وضعیت کارگران شاغل در همان شهر و محله مسیر همبستگی و اتحاد با کارگران بیکار را پیدا کنند. یک مانع ذهنی دیگر اینست که کارگران شاغل مبارزه با بیکاری را امر خود نمیدانند. کارگران شاغل در مراکزکارگری علیه بیکار کردن همکاران خود اعتراض کرده و در اعتصابات اخیر شاهد بودیم، اما چند قدم آنورتر تقابل با بیکاری گسترده در بیرون مرکز کارگری را  وظیفه خود نمیدانند. این تصویر را باید عوض کرد،راه اتحاد و همبستگی در میان بیکاران را در محیطی که به آن دسترسی دارند، هموار کرد و رابطه محکم مبارزاتی در میان کارگران شاغل و بیکار را پیدا کرد.

در قدم بعدی باید تصویر روشنی از چگونگی اتحاد و تشکل علیه بیکاری را داشت. در مبارزه بر ضد بیکاری و در مقاطعی مثل دوره  انقلاب ۵۷ و آن شرایط مساعدی که به وجود آمد، اتفاقا شاهد گسترده ترین جنبشها و اعتراضات کارگران بیکار بودیم و تشکلهای توده ای بیکاران هم به وجود آمدند و برای دوره ای مبارزات موثری هم داشتند. همانوقت عمدتا این اعتراضات به خود کارگران بیکار محدود ماند و کارگران شاغل و مراکز کارگری نقشی در آن نداشتند. در تجربه عملی دیده میشد که چطورتشکل بیکاران یک شهر معین که خود مورد مشخص را شاهد بودم، محروم از همبستگی عملی و همگامی موثر کارگران شاغل در همان شهر بوده است. همانوقت سنت جدیدی سربرآورد و تلاش کرد مبارزه علیه بیکاری را قدرتمند تر و موثرتر به امر مشترک کارگران شاغل و بیکار تبدیل کند.  گامهای مهمی برداشته شد. این سنت جدید میرفت جای محکمی را در جنبش کارگری به دست آورد که متاسفانه مثل دیگر ابعاد مبارزه طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهی با تسلط ضد انقلاب تازه به قدرت رسیده و سرکوبگری جمهوری اسلامی امکان پیشروی بیشتر را نداشت. اکنون باید همین سنت را ادامه داد. اتحاد کارگری علیه بیکاری که معنی واقعی آن یعنی اتحاد وسیع کارگران اعم از بیکار و شاغل در مبارزه علیه بیکاری را باید کانالیزه کرد و سازمان داد.

در تناسب قوای معین فعلی از محله ای و یا شهری  میتوان تلاش برای سازماندهی علیه بیکاری را شروع کرد. شبکه رهبران و فعالین کارگری که اقدامات مشترکی را شروع کرده باشند، اسکلت اصلی شروع حرکتی موثر خواهند بود. چنین شبکه ای با مطالبه روشن کار یا بیمه بیکاری و تاکید بر اتحاد کارگران شاغل و بیکار و به طور کنکرت اتحاد کارگری علیه بیکاری میتوانند شروع کنند. مجمع عمومی کارگران شاغل و بیکار آن مکانی است که میتواند و باید به تشکل “اتحاد کارگری علیه بیکاری” رسمیت دهد.یک تجربه موفق میتواند به گسترش این حرکت کمک جدی نماید. چنین حرکتی را باید الگو قرار داد و گسترش داد. مقابله موثر با فاجعه بیکاری از تک موردها باید فراتر رود و به یک جنبش گسترده تبدیل شود. جنبش اتحاد کارگری علیه بیکاری پاسخ موثر در مقابل فاجعه بیکاری امروز در جامعه است.

***