عزت دارابی-کمونیسم کارگری و رفراندم جوابی به شمی حکیمی

کمونیسم کارگری و رفراندم

جوابی به شمی حکیمی

موضوع کمونیسم کارگری و رفراندم مطلبی است که شمی حکیمی در مورد رفراندم و نهایتا استقلال کردستان عراق که قرار است در تاریخ ٢٠١٧/٠٩/٢٥ انجام گیرد به انتقاد از مواضع احزاب کمونیسم کارگری پرداخته و آنرا مغایر موضگیری منصور حکمت که ٢٢ سال پیش تحت عنوان “در دفاع از خواست استقلال کردستان عراق” نوشته است می داند.

ایشان نظرات احزاب کمونیسم کارگری را همان موضع بارزانی قلمداد می کند و اضافه می کند که این سیاست و موضع از نظر ایشان با خط منصور حکمت خوانایی ندارد، غیر طبقاتی است، پوپولیستی است. همچنین می نویسد که” مسئله اصلی که در این بحث باید به آن توجه کرد رفراندم و استقلال نیست .مسئله اصلی نیروی سیاسی طبقاتی پیش برنده این رفراندم است”.

این چکیده نظرات و انتقادات ایشان در مورد موضعگیری احزاب کمونیسم کارگری می باشد. اما با رجوع به موضعگیری منصور حکمت که ٢٢ سال پیش در اینمورد اظهار نظر کرده ، باید دید که نظر و انتقادات شمی حکیمی از طرفی چقدر با واقعیات و اظهار نظرات منصور حکمت خوانایی دارد و از طرف دیگر چقدر با واقعیات و ابژکتیو امروز کردستان عراق و آن درد و رنج و محنتی که اکثریت عظیمی از مردم کردستان و کارگران و اقشار مختلف مردم در سایه این پاشاگردانی احزاب ناسیونالیست و عشایر تحمل کرده اند تطابق دارد.

راستی منصور حکمت ٢٢ سال پیش وقتی که از خواست استقلال کردستان عراق سخن می گوید در مقدمه نوشته اش مشخصاً به دو حزب و دو جریان اصلی اتحادیه میهنی و حزب دمکرات کردستان عراق و حزب کمونیست گارگری عراق به عنوان جریان سوم اشاراتی کرده و به این نیروی سوم هشدار می دهد که باید جنبید و مسئله استقلال کردستان یکی از آن بدیلیاتی است که حزب می تواند از طریق آن خود را قوی کند و از نیروی سوم به نیروی اول تبدیل شود و به این درد و رنج و بلاتکلیفی مردم کردستان در رابطه با اوضاعی که بعد از جنگ عراق و آمریکا و متحدین بوجود آمده پایان دهد.

در اینجا شمی از تغییر و تحولاتی که در مدت این ٢٢ سال در احزاب موجود در کردستان عراق و فاکتورهای که در اوضاع سیاسی و نظامی و بالانس نیروها بوجود آمده غافلگیر می شود. اگر منصور حکمت ٢٢ سال پیش از حزب کمونیست کارگری عراق انتظار داشت که با بلند کردن و بدست گرفتن خواست مردم که یکی از آنها استقلال کردستان بود، خود را از نیروی سوم به نیروی اول تبدیل کند بدین خاطر بود که حککع در آن شرایط و اوضاع تاریخی تاثیر گذار بود. یکدست بود، صاحب نیروی مسلح و پایگاه مردمی و تا اندازه ای کارگری حداقل در جنوب کردستان بود.

اما اکنون با گذشت ٢٢ سال باید گفت که در حککع هم تغییر و تحولاتی روی داده و در مورد همین رفراندم که قرار است ماه آینده انجام گیرد اختلاف نظرات جدی ای در میان آنها بروز کرده است و نمی توانند با یک نظر واحد و منسجمی که بتواند مردم را به طرف خود بکشاند به میدان آیند.

به نظر من اگر امروز م – حکمت زنده بود با همان متد و شیوه از رفراندم و استقلال کردستان دفاع می کرد. ثانیاً جوهر و تحلیل م – حکمت تنها در این مسئله خلاصه نمی شود. ایشان به دو معضل گرهی و دو واقعیت اساسی که یکی مساله ملی کرد و حل سیاسی و هویت کشوری کردستان و دیگری مبهم شدن موقعیت حقوقی عراق بعد از جنگ عراق و آمریکا  اشاره می کند. و همچنین اظهار می دارد که یکی از نکات محوری پلاتفرم سیاسی کمونیسم کارگری باید خواست تبدیل کردستان عراق به یک کشور مستقل باشد، زیرا تنها این خواست پاسخ مساله ملی و بلاتکلیفی سیاسی و اداری امروز کردستان را در بر دارد.

اما اگر نیروی چپ و کمونیست در کردستان عراق به دلایل مختلف سیر نزولی طی کرده، بی گمان درد و رنج و بی حقوقی اکثریت مردم زحمتکش و کارگر کردستان بدست احزاب ناسیونالیست – مذهبی کرد در طول این ٢٢ سال به طور وحشتناک سیر صعود طی نموده است.

اینجا باید از رفیق شمی پرسید خوب تکلیف این اکثریت عظیم چه می شود؟ حال فرض کنیم نظر شما درست و نظر احزاب کمونیسم کارگری که خواهان شرکت مردم در رفراندمی آزاد برای تعین سرنوشت و پایان دادن به پاشاگردانی ٢٥ سال حکومت داری احزاب ناسیونالیست و طایفه ای هستند غلط .

آیا تو می توانید یک راه حل اصولی تر، سیاسی تر، آنتی پوپولیسم تر و طبقاتی تر ارائه دهید؟ اگر چنین راه حل بهتری دارید چرا ایستاده اید و خودکشی معلمان بی درآمد و هزاران نیروی جوان بیکار از کردستان گریخته و نیروی عظیم دست فروشان و کارگران گرسنه را نگاه می کنید و این راه حل مطلوب تر را ارائه نمی دهید؟

 راستی موضوع رفراندم و شرایط ویژه کردستان عراق بعد از ٢٥ سال سرگردانی مردم و پاشاگردانی أحزاب ناسیونالیست و مذهبی علاقه چندانی به تحلیل رفیق شمی ندارد. امروز باید شرایط عینی و ابژکتیو یک ملت چند میلیونی چه از نظر تاریخی و چه از نظر عینی و شرایط ویژه امروز کردستان عراق مورد نظر قرار گیرد. یک ربع قرن است که احزاب ملی و ناسیونالیست و مذهبی کردستان عراق تحت عناوین و بهانه های مختلف از این حق مردم  طفره می روند و در هر فرصت تاریخی برای آن بهانه ای  غیره معقول و غیره سیاسی ارائه نموده اند.

راستی در مدت این ربع قرن  فرصت های تاریخی مناسبی برای طرح این مسئله  بوجود آمده ، ولی  احزاب  ناسیونالیست حاکم بر کردستان به خاطر منافع حزبی ، سیاسی و اقتصادی خود از آن طفره رفته اند و آن را در جهت منافع خویش به کار برده اند.

اکنون بعد از ٢٥ سال هنوز نزدیک به پنج تا شش ملیون انسان صاحب هیچگونه هویت ، دولت، دستور و مقررات و قانونی نیستند. مردم برای بدست آوردن احقاق حقوق خود نمی دانند به کجا مراجعه کنند، یقه کدام حزب را بگیرند و روند مبارزه و تظاهرات و اعتراضات خود را به سوی کدام اداره ، وزارتخانه و مسئول هدایت کنند. کارگران، زحمتکسان و مردم به عام در واقع برای بدست آورد لقمه ای نان بخور و نمیر مجبورند روی این احزاب  که هیچی از مافیا و باند سیاهی کم ندارند تقسیم شوند تا بتوانند از طریق آنها حداقل کرایه خانه و لقمه ای غذا را برای خانواده خود تامین کنند. در واقع این مسئله به اتحاد و یکپارچگی کارگران و زحمتکشان کردستان لطمه ای جبران ناپذیر زده است و این  همان مساله ای است که احزاب  فوق واپسگرا و ناسیونالیست کردستان از آن سود جسدته است و باید مورد توجه ما قرار گیرد.

شما فکر می کنید این همه جوان که تحت نام “پیشمرگه” داوطلب می شوند و در سنگرها کشته و زخمی می گردند همه به خاطر احساسات ملی و ناسیونالیستی است؟ به نظر من اگر در صد کمی از آنها این چنین باشد اکثریت عظیم آنها از فطر بیکاری ، بی معاشی و بی حقوقی تن به چنین کاری داده اند. آنها عاشق چشمان یکی مثل بارزانی و طالبانی نیستند و ماهیت واقعی آنها را به خوبی درک کرده اند، خانه و ثروت فرعونی آنها را می شناسند. مسئولان نالایق و دزد و ناپاک آنها را یک به یک می شناسند، اما شرایط زندگی و تامین خانواده و بچه آن ها مجبور به کار ناخواسته می کند.

به نظر من اصلا مهم این نیست که چه کس و حزب و گروهی در این شرایط و مقطع تاریخی این مسئله را مطرح کرده است. ما کمونیست ها کاملا می دانیم  که اگر کردستان هم مستقل بشود یک درد از دردهای مردم را می تواند حل کند و آنهم مسئله ملی کرد است و بس . مسئله طبقاتی و کشمکس های طبقات مختلف اجتماعی در کردستان به جای خود باقی خواهد ماند و این وظیفه کمونیست ها و احزاب سکولار و چپ است که به آن جواب دهند و برای  آن مبارزه کنند.

اما آنچه که مهم است این است که مردم کردستان در یک رفراندوم و همه  پرسی شرکت کنند و در مورد ماندن با عراق و یا جدائی از آن و تشکیل یک حکومت مستقل رای دهند و به این بلاتکلیفی ٣ دهه خاتمه دهند. این  رفرانندم به هیچ شیوه ای صحه گذاشتن به سیاست های احزاب ناسیونالیست و شخص بارزانی نیست. ناگفته پیداست که بارزانی، طالبانی و تمام احزاب ریز و درشت ناسیونالیست و اسلامی در پی منافع خویش هستند. این کاملا طبیعی است. ما کمونیست ها و انسان های سکولار هم دنبال منافع خود که همانا منافع اکثریت مردم و کارگران است، هستیم. ما کمونیست ها باید از دیدگاه منافع اکثریت مردم زحمتکش و کارگران به همه این مسائل برخورد کنیم.

بر خلاف نظررفیق شمی اگر رفراندمی آزاد و موفق انجام گیرد و به استقلال بی انجامد آنوقت مردم از بلاتکلیفی و بی هویتی کامل بیرون می آیند و آنوقت است که کارگران و زحمتکشان کردستان هم می توانند به مبارزه طبقاتی و تشکیل اتحادیه و شوراهای خود دست بزنند. زیرا در صورت استقلال آنوقت کردستان برای اینکه در ردیف دولت های بورژوازی دیگر قرار گیرد باید تمام ارگان های سیاسی، نظامی، اقتصادی و مدنی خود را همچو آنها به پیش برد نه اینکه مثل حالا که هر شخص و مسئولی، کدخدای یک ده و شهر و شهرکی است.

ما کمونیست ها آرزومندیم که حزب کمونیست کارگری عراق در چنان شرایطی قرار می داشت که رهبر و رهنمون چنین پروسه ای تا تحقق کامل آن به نفع کارگران و زحمتکشان می بود و مبارزه طبقاتی را عمیق تر می کرد. اما باید دانست که بین آرزو و واقعیات زنده و ابژکتیو امروزی کردستان عراق فاصله زیادی قرار دارد.

ما همچو کمونیست امروزی، نباید به این بهانه اینکه چون هژمونی و جایگاه مردمی ما در حد رهبری چنین پروسه ای نیست از خواست اکثریت و حل مساله ملی در کردستان عراق طفره رویم. این خواست از یک زمینه تاریخی و شرایط ناگوار امروز عراق و منطقه نتیجه می گیرد. ماندن در چارچوب همین شرایط و اوضاع کنونی زندگی را برای اکثریت مردم کردستان به جهنم تبدیل می کند و برای احزاب ناسیونالیست و مذهبی به افزایش کارتل های نفتی و ثروت فرعونی و مافیایی می افزاید.

ما باید مضرات و سودهای این رفراندم و پروسه استقلال آن را با هم بسنجیم و آنگاه قضاوت خود را در آن دخیل دهیم.  اگر ما بخواهیم این کار را با هر معیار و پیمانه ای انجام دهیم به نظر من سود آن برای اکثریت مردم بیشتر از ضرر آن است و به همین دلیل قابل پشتیبانی است. بارزانی و طالبانی و غیره کار خودشان را می کنند و ما هم باید کار خودمان را انجام دهیم و مبارزه طبقاتی یعنی تقابل همین گرایشات. بارزانی را بهانه کردن ریختن آب به آسیاب بارزانی است. به نظر من این خواست و پروسه ربطی به بارزانی ندارد. ما خود شاهدیم که بارزانی و دیگر احزاب ناسیونالیست کردستان در مدت این ربع قرن ترمزی بوده اند در راه کلیه خواست های بر حق مردم کردستان.

عزت دارابی

آگوست ٢٠١٧