سیاوش دانشور -اعتراضات معلمان جنبشی برای آزادی و رفاه

اعتراضات معلمان

جنبشی برای آزادی و رفاه

سیاوش دانشور

سیاست و پروژه انتظار و وقت خریدن آخوند روحانی و حواریونش در اپوزیسیون به آخر خط رسیده است. عوامل پایداری در جامعه اجازه سکون و رکود و عقب نشینی را نمیدهند. برخلاف روحیات خرده بورژوازی انقلابی و پادرهوا، مردم عاشق مبارزه و تظاهرات و کتک خوردن نیستند. مردم میخواهند زندگی کنند و لذت ببرند. اما اوضاع واقعی، ناامنی اقتصادی، بیحقوقی و سرکوب سیاسی، فقر لجام گسیخته و مزمن، بیکاری وسیع، بیکارسازیهای گسترده، بحران در بخش وسیعی از صنایع کشور، تن فروشی، اعتیاد، گرانی و هزار بدبختی دیگر اجازه نمیدهد جامعه ساکت باشد. زدن و بستن و راه انداختن موج اعدامها نیز تاثیری را که حاکمیت اسلامی انتظار دارد بجای نگذاشته است. زنان علیرغم توحش خیابانی لمپنهای اسلامی برای “رعایت شئونات اسلامی” ساز خود را میزنند و دیگر حرف زدن از حجاب و رعایت آن مسخره بنظر می آید. تحقیر جوانان بی آینده ای که سهم خود را میخواهند تنها به نفرت از بنیادهای فکری و ایدئولوژیک حکومت منجر شده است. مردم در کوچه و خیابان و تاکسی و صف نان علنا به سران حکومت و “انبیا و اولیا” فحش میدهند. جان مردم به لبشان رسیده است. فساد و ارتشا و قاچاق و سیستم مافیائی بحدی گسترده است که بخشی از حکومتی ها از وحشت طغیان مردم علیه حکومت فساد ناچار شدند علیه همدیگر شمشیر بکشند. موقعیت سست داخلی و بین المللی رژیم اسلامی صرفا با سرکوب خشن به ظاهر پوچ “اقتدار نظام” آراسته شده است. مسئله اما اینست که بن بست و بحران لاعلاج جمهوری اسلامی عمیق تر شده و نتوانسته اند مردم را سرجایشان بنشانند.

موج جدید اعتصابات گسترده کارگری، اعتراضات سراسری معلمان، که در اساس اعتراض علیه فقر و تبعیض است، برآمد جدیدی از مبارزه طبقات محروم جامعه علیه اختناق سیاسی و فلاکت اقتصادی عنان گسیخته است. موقعیت طبقه کارگر و نیروی وسیع معلمان و پرستاران در عین حال در اثر سیاستهای جمهوری اسلامی و سرمایه داری ورشکسته ایران شکننده شده است. نود درصد جامعه زیر خط فقر رسمی اسلامی زندگی میکند. وسیعترین بخش طبقه کارگر فاقد امنیت شغلی است. کار قراردادی و برده وار یک مشخصه اساسی سرمایه داری ایران است. از قراردادهای یکساله، شش ماهه، سه ماهه، یک ماهه، و سفید امضا تا فقر در درجات نسبی و مطلق و شدید، چرخاندن زندگی را به یک فن پیچیده تبدیل کرده و در عین حال رقابت و محافظه کاری را در میان بخشهای مختلف طبقه کارگر دامن میزند. شرکتهای بزرگ و بیمارستانها و سیستم آموزشی کشور با مجموعه ای از پیمانکاران اداره میشوند که قانون جنگل را بر شرایط کار و زندگی مردم کارکن حاکم کرده اند. کوتاه بودن قرارداد کار، تحرک نیروی کار و ثابت نبودن محل کار، خصوصیت برده وار و یکجانبه قراردادها، جدائی عملی بخشهای مرتبط در پروسه کار و تولید از نظر حقوقی و قانونی، عدم پاسخگوئی شرکتهائی مثل نفت و پتروشیمی و ماشین سازی در قبال عملکرد این شرکتهای همکار به کارگران، و مجموعه مشکلاتی تو در تو تحرک گسترده کارگری را با موانع مختلف و عملی جدی مواجه میکند. با اینحال ابتکارات رهبران عملی این جنبش پرچم اعتراض در جامعه را برافراشته نگاهداشته است. این خصیصه عینی جامعه ای است که تسلیم نمیشود.

خواستهای معلمان و پرستاران انعکاسی از هرج و مرج حاکم بر شرایط کار و ناامنی ای است که به کل اردوی کار در ایران تحمیل شده است. طب و سیستم سلامتی و بهداشت شهروندان به تیغ توحش رقابت بازار سپرده شده است. شکاف بین پرستار و پزشک به اوج رسیده است. نظام پزشکی به یک بیزنس پرسود تبدیل شده که در نتیجه آن حق سلامتی و درمان شهروندان تابعی از موقعیت اقتصادی فرد شده است. نظام آموزشی نیز از این تعرض مصون نمانده است. حق آموزش رایگان که از دستاوردهای قدیمی جنبش کارگری است، امروز تابع موقعیت اقتصادی خانواده شده است. خشونت و تبعیض و آپارتایدی که خصلت ذاتی نظم سرمایه داری است در دوره بحران اقتصادی به اوج میرسد و قربانیانش اکثریت مردمی هستند که جامعه روی دوش کار و خلاقیت آنها میگردد. معلمان حق التدریسی که تعداد آنها هر روز زیاد میشود، قوانین تبعیض آمیز و سرکوب سیاسی، ترویج خرافه بجای علم، وادار کردن معلم به عمل علیه وجدان علمی خویش، معضلات مشخصی در مقابل پیشروی اعتراضات معلمان میگذارد. اینها از جمله موانع واقعی هستند که باید در بررسی و تعیین سیاست و تاکتیک برای این اعتراضات در نظر گرفته شود.

سازمان و ظرف مناسب

وقتی به تعیین سیاست میرسیم، فوری موضوع اتحاد صفوف کارگران و معلمان و پرستاران در هر سطح محلی و سراسری خودنمائی میکند و به شرط پیشروی تبدیل میشود. توده کارگر و معلم و پرستار تنها میتواند برای خواست روزش بصورت یکپارچه و متحد اعتراض کند. یعنی هدف و منفعت عمومی منشا به میدان کشیدن توده کارگر و معلم و پرستار در این اعتصابات و اعتراضات است. بنابراین در بحث تعیین سیاستها باید روی فاکتوری که کارگر و معلم و پرستار را متحد میکند و مکانیسمی که آنها را متحد نگاه میدارد، اتکا کرد. در فقدان حق تشکل کارگری و ایجاد شوراهای مستقل معلمان و پرستاران، در شرایطی که اختناق و حراست و نان خورهای نظام در محیطهای کار جولان میدهند، تنها مجمع عمومی محل کار است که میتواند اراده جمعی توده کارگر و معلم و پرستار را به میدان بکشد. حتی تعیین هیئت های نمایندگی بجای مجمع عمومی نمیتواند این خلأ را پر کند. اگر هیئت نمایندگی متکی به مجمع عمومی نباشد و بطور مستمر قدرت و صلاحیت و امنیت اش را از توده کارگر و معلم و پرستار حاضر در اعتراض نگیرد، کار زیادی از پیش نمیبرد و همیشه امکان ترساندن و مرعوب کردن و متفرق کردن آنان وجود دارد.

مجمع عمومی ظرفی است که کارگر و معلم و پرستار را در قلمرو اعتراض روزشان شریک و دخیل میکند و تصمیم و روال اعتراض را به عقل و تصمیم همگانی میسپارد. مجمع عمومی در حین اعتصاب ارگانی است که کارگران و معلمان و پرستاران اعتصابی را متحد نگاه میدارد و به لحظات و سوالات حین اعتصاب پاسخ میدهد و نیروی کارگران را پشت همان تصمیم میبرد. بسیار روشن است برای مقابله با تهاجم وسیع جمهوری اسلامی و سرمایه داران به معیشت اردوی کار و فلاکتی که تحمیل کرده اند، حرکتی که از پشتوانه محکم توده مردم کارگر و زحمتکش برخوردار نباشد نمیتواند پیش رود.

 

جنبشی برای آزادی و رفاه

موج جدید اعتصابات و اعتراضات کارگران و معلمان و پرستاران بعنوان سه بخش مهم و گسترده اردوی کار، استخوانبدی جنبش گسترده برای آزادی و رفاه است. اما سوالاتی که این اعتصابات با آن روبرو هستند سوالاتی سراسری ترند و پاسخی وسیعتر و طبقاتی را طلب میکنند. نیروی کارگران و معلمان و پرستاران در این اعتراضات میتواند به قدرتی اجتماعی و امیدی برای تغییر در جامعه تبدیل شود.

جمهوری اسلامی و جناحهایش نسخه ای برای برون رفت ندارند و سیاست گله و شکایت از نهادهای رژیم هم تاکنون پاسخ نداده و مطلقا در آینده هم پاسخ نخواهد داد. کارگران و معلمان و پرستاران باید به نیروی خودشان متکی شوند و روی همبستگی طبقاتی و حمایت گسترده اجتماعی حساب کنند. انگشت گذاشتن روی حقوق پایه ای خود و شهروندان، حفظ اتحاد و انسجام و تقویت آن، اجتناب از چپ روی و راست روی در اتخاد سیاست و تاکتیک، طرح خواستها و سیاستهای مشروع و قابل دفاع که ظرفیت بمیدان کشیدن بخشهای وسیع تر توده کارگر و پرستار و معلم را دارد، اتکا به رای و دخالت جمعی از طریق مجمع عمومی، اینها کلید پیشروی و ترسیم سیاستی واحد است که میتواند جنبش کنونی علیه فقر و تبعیض را از حمایت وسیع و میلیونی برخوردار کند و عملا جنبش برای آزادی و رفاه را به مرکز سیاست در ایران براند. این جنبشی است که منشا امید و تغییر است و ظرفیتهای عظیمی برای بسیج توده ای دارد. گرایش سوسیالیست و کمونیست طبقه کارگر و رهبران رادیکال کارگران و پرستاران و معلمان وظایف سنگینی بعهده دارند. زنده باد اعتصابات و اعتراضات کارگران، معلمان و پرستاران برای افزایش دستمزدها و آزادی و رفاه! *

سپتامبر ۲۰۱۶