سياوش دانشور -ستون اول،در باره انتشار نوار گفتگوی منتظری،

ستون اول،

در باره انتشار نوار گفتگوی منتظری،

جنایتکاران باید محاکمه شوند!

انتشار نوار گفتگوی منتظری با هیئت مرگ خمینی در تابستان سال ۱۳۶۷ و همزمانی این واقعه با سالروز جنایت بزرگ کشتار زندانیان سیاسی، بدوا براین واقعیت تاکید میکند که پرونده جنایت و کشتار جمعی دهه شصت در ایران از جانب قربانیان و بازماندگان و جنبشهای آزادیخواه جامعه با قدرت مفتوح است. فشار این امر بحدی است که ائتلاف و وحدت بیسابقه جناح های رژیم در سیاست سکوت راجع به کشتارهای دهه شصت نظام اسلامی را درهم میشکند. حکومت جنایت و اعدام و کشتار جمعی اسلامی در متن فشارهای خردکننده بحران همه جانبه در سرازیری قرار دارد و این موقعیت هر جناح و محفل و مغضوبین درون حکومتی را وادار میکند که به آینده خود فکر کنند.

این نوار با انعکاس صدای جنایتکاران و مواضع شان و همینطور تصویری از تقابل باندهای درون حکومت و مهره های اصلی در آنزمان، اطلاعات تاکنونی را روشن تر میکند. اما روشن تر شدن بیشتر اطلاعات تاکنونی، صرفا به حقانیت ادعاهای بازماندگان و اپوزیسیون چپ و کمونیست ایران راجع به جنایتهای جمهوری اسلامی در دهه شصت تاکید دارد. سنتا ملی مذهبی ها و پرو رژیمی ها در اپوزیسیون و رسانه ها تلاش کردند از موضع منتظری راجع به اعدامهای تابستان ۶۷ تصویر قرائت دیگری از اسلام و “آخوند خوب در مقابل آخوند بد” را در مقابل ما بگذارند. در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و قبل از آن در سرکوب کردستان و ترکمن صحرا و جریانات سیاسی و سازمانهای کارگری و دانشگاهها، کل نظام از خمینی و منتظری و موسوی و خامنه ای و رفسنجانی و دیگران باهم بودند. منتظری در این دوره هیچ شکایتی ندارد. ۳۰ خرداد ۶۰ مهمترین شاخص “خودی” و “غیرخودی” در نظام اسلامی است. منتظری اما در مورد اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ بروشنی میگوید که مخالف این اعدامها است چون “به اسلام و امام و ولایت فقیه و نظام” ضربه میزند. بله، او در آن مقطع بدلیل “مناسبت مُحرم” و نگرانی از ضربه خوردن “شأن ولایت فقیه” که خودش آنرا تئوریزه و تحویل نظام داد، مخالف “حتی یکمورد” از این اعدامها است اما این منتظری هیچوقت با اعدامهای کردستان توسط امثال خلخالی و جلائی پور و بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ در چهارگوشه ایران کلمه ای نگفته و نامه اعتراضی به “امام” ننوشته است.

ضرورت یک ادعانامه حقوقی

دراین تردیدی نیست که اولین مسئله اساسی مردم ایران سرنگونی جمهوری اسلامی است. روشن شدن حقایق بیش از سه دهه جنایت و فساد و سرکوب در گرو سرنگونی حکومت و به محاکمه کشاندن سران و کاربدستان جنایت علیه مردم است. اما این هدف بلافصل و فوری نباید مانع از آن شود که علیه افراد مشخصی اقامه دعوا و شکایت کرد و قانونا تحت تعقیب قرار داد.

الان وقت آنست که خانواده های زندانیان سیاسی، نهادهای ایجاد شده که سالها راجع به زندانی سیاسی و تاریخ این دوره سرکوب فعالیت کردند، زندانیان سیاسی دهه شصت، در حمایت کامل نیروهای اپوزیسیون که خواهان روشن شدن پرونده های جنایت در دهه شصت هستند، آستین ها را بالا بزنند.  لازم است بطور مشخص، از افراد معین از جمله اعضای هیئت مرگ خمینی، شخص خامنه ای و رفسنجانی و گیلانی و موسوی و بطور مشخص بعنوان مقامات وقت و آمران و مجریان جنایت به دادگاههای بین المللی شکایت کرد. ایران تریبونال یک تجربه موفق دارد. میتوان این تجربه را در شکل کنکرت تری با اتکا به پرونده های مشخصی توسط افراد و خانواده های زندانیان سیاسی دنبال کرد. دعوت ما اینست که این مسئله به هر طریقی که عقل و منفعت اصولی جمعی مناسب تشخیص میدهد پیگیری شود. ضروری است کلیه نیروهای اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی از چنین حرکتی استقبال و در تقویت و دفاع از آن تلاش کنند.

امثال پور محمدی و نیری و اشراقی و خامنه ای و رفسنجانی و گیلانی و دیگران هنوز جزو استخوانبدی حکومت اسلامی اند و بر صندلی های ریاست تکیه داده اند. هیچ جامعه ای به جنایتکار مدال افتخار نمی دهد. حتی آنجا که از سر مخالفت با قتل نفس و تکرار آن، قاتلی را می بخشند به وی مدال افتخار نمیدهند. جنایتکاران باید محاکمه شوند. *

۱۲ اوت ۲۰۱۶