ر ئوف افسایی -“انتخابات” و رژیم اسلامی ایران ، کدام انتخابات؟! صورت مسئله غلط است

“انتخابات” و رژیم اسلامی ایران ، کدام انتخابات؟!

صورت مسئله غلط است

(گفتگوئی نشریه سوسیالیسم امروز با رئوف افسائی در باره “انتخابات ٩٦ ایران)

رئوف افسایی

سوسیالیسم امروز: “انتخابات” ریاست جمهوری اسلامی به پایان رسید و رژیم توانست روحانی را مجددا از صندوق آرا بیرون آورد. ضرورت و اهمیت این نوع “انتخابات” برای رژیم چیست؟

رئوف افسایی: نمایشهای “انتخاباتی” برای رژیم اسلامی ایران  که از یک طرف خود را “جمهوری” و از طرف دیگر خود را حکومت خدا و ولایت فقیه می داند بسیار با اهمیت است. رژیم اسلامی با استفاده از تمام قدرت و امکانات مالی و به گروگان گرفتن معاش مردم فقیر و قدرت تحمیق مردم به وسیله دستگاه مذهب و خرافات و رسانه های فراوان و خیل داوطلبین “روشنفکران” سابقا عضو نیروهای امنیتی و ژورنالیست منفعت طلب و “باوجدان” تلاش می‌کند که یک بالانس “قانونی” و ظاهرا قابل قبولی را تحت نام “جمهوریت نظام” والبته ترجیحا تحت نام “مردم سالاری دینی” را به مردم ایران و جهان تحت عنوان “انتخابات” بقبولاند. البته در این پروژه نامبارک رادیو و تلویزیون وزارت خارجه بریتانیا و کارکنان این رسانه(بی بی سی فارسی) در ضدیت با منافع و مبارزات آزادیخواهانه مردم برای نجات از شر حاکمیت رژیم اسلامی و توجیهات و پروپاگاندا به نفع جناح استحاله چی رژیم اسلامی و در اندر خواص “مردم سالاری دینی” رژیم سنگ تمام گذاشتند.

رژیم اسلامی ایران از بدو تاسیسش در ۳۸ سال گذشته همواره کوشیده است تا ریاکارانه حاکمیت عمیقا ضددموکراتیک و دیکتاتوری خشن سرمایه دارانه و مذهبی خود را با برپایی نمایشهای “انتخاباتی” توجیه کند. البته هیچگاه نتوانست نمایشات “انتخاباتیش” را بعنوان انتخابات آزاد به افکار عمومی تحمیل کند. بطور واقعی و از نظر افکار عمومی مردم ایران و جهان، انتخابات در ایران یک سناریوی غیر واقعی و کاملا قلابی است. زیرا سیستم حکومت و قدرت تصمیم گیری واقعی در رژیم اسلامی ایران ولایت فقیه است و این ساختار قدرت دیکتاتوری نه توسط آرا مردم و انتخابات، بلکه توسط تعدادی دیگر از فقهای “خبرگان” رهبری که خود را نماینده و برگزیده خدا می دانند، منصوب می شود. پست “رئیس جمهوری” یا به قول خاتمی پست تدارکاتچی نظام  تازه باید از فیلترهای کنترل و نظارت استصوابی شورای نگهبان قانون اساسی اسلامی و الهی که زیر نظر و اتوریته شخص دیکتاتور ولایت فقیه است به سلامت رد شوند و مثل همین آقایان رجال مذهبی شیعه همچون رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و حسن روحانی از مقامات طراز اول خود رژیم اسلامی و معتقد و تابع کامل ولایت فقیه باشند، برای خالی نبودن عریضه و البته کلاه شرعی گذاشتن بر سر مردم بیچاره و به گروگان گرفته ای که به پای صندوقهای رای کشانده می شوند، از صندوق رای سردر می آورند. اسم این خیمه شب بازی پیچیده و تو در تو و بسیار متناقض را “انتخابات” و “مردم سالاری دینی” گذاشته اند. نه تنها مردم ایران و افکار عمومی جهان، بلکه حتی خود مقامات ناراضی و فیلتر شده رژیم اسلامی به تناقضات و قلابی بودن “انتخابات” در رژیم اسلامی واقفند، اما مقامات دیکتاتور مذهبی در رژیم اسلامی ایران برای ادامه حاکمیت الهی خود بر مردم به شکل زرنگی و مهندسی شده با گرم کردن تنور “انتخابات” برای مشروعیت بخشیدن به ادامه حکومت خود ولو به دروغ،  به مسئله انتخابات اهمیت زیادی می دهند و همانطور که دیدیم ظاهرا “انتخاباتشان” را با مشارکت مردم به پیش بردند و حسن روحانی، یکی از رجال مهم نظام اسلامی را مجددا از صندوق بیرون آوردند.

سوسیالیسم امروز: طبق آمار رژیم از ٥٦ میلیون نفر صاحبان رای حدودا بیش از ٤٠ میلیون نفر در “انتخابات” شرکت کردند؟ آیا به چه میزان میشود به این امار اطمینان کرد؟ اصولا چرا مردم علیرغم اینکە میدانند کە “انتخابات” نه تنها تغییری در جهت بهبود زندگی مردم بوجود نمی اورد، بلکه اوضاع انها را بدتر میکند شرکت میکنند؟

رئوف افسایی: در مورد قسمت اول سئوال شما باید بگویم که همه می دانند که رژیم اسلامی در مورد آمار و ارقام اصلا قابل اعتماد نیست و در مورد جعل و پرونده سازی و دروغگویی مقام اول در دنیا را دارد. این تنها ادعا نیست، زیرا نمایندگان مجامع بین المللی و سازمان ملل و هیچ نهاد و گروه مستقلی بعنوان ناظر “انتخابات” قلابی رژیم اسلامی ایران شرکت نداشته اند. البته درخواست برای نظارت شد، اما مقامات رژیم اسلامی ایران آنرا قبول و تحمل نکردند. خوب تصور کنید خودشان همه کاره بودند چه نتیجه ای را اعلام می کنند؟ قاعدتا خوب و مطلوب نظام!

اما مسئله واقعی این نیست. زیرا کل پروسه و محتوای صورت مسئله غیرواقعی و دروغ و جعل است. فرض بگیریم نصف رقم ۵۶ میلیون واجدین شرایط، یعنی ۲۸ میلیون در این شو “انتخاباتی” شرکت کرده و رای داده اند. این هنوز زره ای حقانیت به رژیم دیکتاتور اسلامی و نمایش جعلی “انتخاباتی اش” نمی بخشد. در رابطه با قسمت دوم سوال شما از اینکه رقمی برفرض حدود ۲۸ میلیون نفر در نمایش جعلی رژیم شرکت کرده و یا رای داده اند عمیقا جای تاسف و ایراد است. این تعداد مردم اشتباه کردند که مورد سوء استفاده رژیم اسلامی قرار گرفتند و به سیاهی لشکر استفاده رژیم برای مشروعیت کاذب نظام تبدیل شدند.اما در این میان  واقعیتهای در مورد ترکیب این رای دهندگان هست که باید روشن شود.

۱- گروهی از این مردم طرفدار رژیم اند و منفعت و زندگیشان مستقیما به رژیم اسلامی گره خورده است. این گروه عبارتند از نیروهای مسلح سپاه پاسداران و بسیج، نیروهای امنیتی و شکنجه گران، بخشی از رده های بالایی ارتش، خیل آخوندها و طلبه های فقیه، شبکه های مساجد و امامزاده ها و گله های حزب الله و مومنین مسلمان و غیره.

۲- گروه دیگری از مردم که کارگران و کارمندان و کارکنان ادارات و مراکز عمومی دولتی و مدارس و دانشگاهها و غیره هستند که رژیم اسلامی همیشه با تهدید و ارعاب از اینکه اگر رای ندهند و شناسنامه هایشان مهر رای نداشته باشند اخراج می شوند و یا استخدام نمی شوند، عملا این گروه از مردم را به گروگان گرفته اند. واقعیت این است که این گروه از مردم بخاطر شرایط سخت زندگی اقتصادی و خفقانی که تحت حاکمیت رژیم دیکتاتوری اسلامی زندگی می‌کنند، نمی خواهند حتی یک روز دیگر این رژیم در قدرت بماند، اما خیلی هایشان از روی ناچاری و اجبار زندگی در نمایشهای “انتخاباتی” رژیم شرکت می کنند. همانطور که در انقلاب ۵۷ تجربه کردیم، اگر شرایط مبارزه برای سرنگونی رژیم اسلامی و اوضاع سیاسی و فضای مبارزه مقداری بالانس نیرو در بین رژیم و مردم را تغییر بدهد، این گروه از مردم سریعا به میدان می آید و مانند آتش زیر خاکستر شعله ور می شود و برای خفه کردن رژیم اسلامی بسیار خطرناک خواهد بود.

۳- گروه دیگری از مردم که در نمایش “انتخاباتی” رژیم شرکت کردند عبارت بودند از طیف گسترده  “سیاسیون” ملی-مذهبی  ها و سیاستمداران و روزنامه‌نگاران و هنرمندان پرو رژیم که خود را در قالب اصلاح طلبان رژیم و اپوزیسیون مجاز رژیم تعریف میکنند بودند. البته همانطور که قبلا اشاره کردم رادیو و تلویزیون وزارت خارجه بریتانیا(بی بی سی فارسی)  هم تلاش شبانه روزی می کرد تا خواص “مردم سالاری دینی” را به اثبات برساند.

۴- اما شرکت گروه بسیار کوچکی ( به نسبت جمعیت بین ۴ تا ۶ میلیون مهاجر ایرانی و حدود ۸۰۰۰۰ رای دهنده) در خارج کشور بسیار جای تامل و حتی نگرانی است. برای نمونه از ۱،۸۰۰،۰۰۰ ایرانی در امریکای شمالی ۳۰،۰۳۹ نفر و از ۵۰۰،۰۰۰ در ترکیه ۴۹۷۶ نفر و از ۱۵۵،۰۰۰ در فرانسه ۳۳۷۶ نفر. وقتی مقایسه می کنی بسیار ناچیز است، اما از آنجا که این مهاجرین شرایط سخت ایرانیان داخل کشور را ندارند،  شرکت کردنشان به غیر از منفعت طلبی و همراهی و همکاری با رژیم اسلامی ایران هیچ توجیه دیگری ندارد و شدیدا محکوم است. البته تعداد زیادی از اینها عوامل کنونی رژیم  اند و تعداد دیگری هم از افراد سابق مقامات سیاسی و امنیتی رژیم اند که در خارج کشور زندگی می‌کنند. برای نمونه عطاالله مهاجرانی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی،  مسعود بهنود از بنیانگذاران سپاه پاسداران و اطلاعات و فرخ نگهدار از رهبران بدنام سازمان اکثریت که در خیانت به مردم شهرت دارد و … در بین رای دهندگان در لندن حضور داشتند.

مسئله مهم دیگری که مردم بیشتری را به پای صندوقهای رای کشاند “انتخابات” شوراهای شهرها و روستاها بود که مردم بخاطر مسایل محلی و کارهای خدماتی منفعتهای در آنها دارند. رژیم اسلامی خیلی عامدانه و حساب شده “انتخابات” رئیس جمهوری را با آن همزمان کرده تا اینکه از آن بهره بگیرد.

سوسیالیسم امروز:  شما اطلاع دارید کە احزاب و سازمانهای چپ و بخشی از راستها “انتخابات” را بایکوت و تحریم کردند، شش حزب در کردستان طی بیانه مشترک آنرا تحریم کردند، شورای همکاری احزاب چپ هم برای تحریم ان اطلاعیه مشترک دادند، احزاب کمونیست کارگری هم به همین منوال. با این وجود مردم در این مضحکه شرکت کردند. دلیل آنرا در چه میبینید؟

رئوف افسایی: یکی از دلایل مهم سرپا ماندن رژیم اسلامی ضعف و ناتوانی اپوزیسیون سرنگونی طلبی است که خود را چپ و کمونیست می داند. این حقیقت دارد که سرکوب و اختناق دیکتاتوری اسلامی حاکم و اینکه احزاب سیاسی مخالف ممنوع هستند مانع ارتباط وسیع و فعال اپوزیسیون چپ و کمونیستها با مردم است، اما این تنها بخشی از حقیقت است.  بخش دیگر حقیقت در ماهیت و ضعف و ناتوانی و سیاستها و عملکردهای تشکیلاتی نادرست اپوزیسیون چپ و کمونیستها نهفته است. یکی از نقاط قوت بسیار مهم برای اپوزیسیون چپ و کمونیستها که به راحتی می تواند نقطه ضعف وجود فضای اختناق و پلیسی رژیم اسلامی را خنثی کند این است که اکثریت قاطع مردم ایران و مخصوصا کارگران و کارمندان و اقشار مختلف محروم و زنان و جوانان و غیره خود اپوزیسیون جدی رژیم اسلامی اند. چپها و کمونیستها باید این اپوزیسیون ده ها میلیونی مردم را هدایت و سازماندهی کنند. متاسفانه علیرغم تلاشها و فعالیتها و زحمات زیاد انسانهای مبارز و آزادیخواه و کمونیستها در احزاب و گروههای مختلف، اما در این رابطه نتیجه مطلوبی حاصل نشده است و رژیم اسلامی ایران، علیرغم اینکه سالهاست که مریضی مزمنی دارد اما کماکان اسبش را می راند. در این رابطه به چند تا از این اشکالات اشاره کوتاهی می کنم:

۱- بخش بسیار زیادی از وقت و انرژی تمام احزاب سرنگونی طلب رژیم اسلامی ایران که بنام چپ و کمونیست فعالیت می کنند صرف درگیری‌های لفظی و مقابله با همدیگر و آنهم به شکلی مخرب و غیر سیاسی می شود. این احزاب در مناسبات خودشان بعنوان نیروهای رقیب به یکدیگر برخورد می‌کنند و در ایجاد فضای سالم سیاسی که به تقویت گفتمان چپ و سوسیالیستی در جامعه و تقویت جنبش سرنگونی رژیم اسلامی کمک کند ناکام مانده اند. و از اینکه با رژیم می جنگیم و با اپوزیسیون چپ دیالوگ می کنیم عاجز مانده اند. این رفتارها به ضعیف شدن همه ما منجر شده است.

۲- همچنین این احزاب بخاطر برخوردهای سکتاریستی خود و از طرف دیگر بخاطر فشارهای همه جانبه و خش رژیم اسلامی، به جای کار سیاسی متین و ایجاد فضای سیاسی و مبارزاتی امیدبخش به فوش دادن و ادبیات نامناسب روی آورده اند. رژیم اسلامی با استفاده از ماشین تبلیغاتی وسیع و تریبون‌های نماز جمعه روزانه هزارها خروار از ادبیات خشن و رکیک را علیه مخالفین تولید و پخش می کند. میلیونها نفر از مردم هم روزانه به رژیم اسلامی و ارزشها و شخصیتهایش فوش و ناسزا می گویند. مردم عصبانی اند و تحت فشارند، اما احزاب  سیاسی و مخصوصا کمونیستها باید به جای فوش و پرخاشگری و عصبانیت، با برخورد سیاسی متین و ادبیات مناسب مردم را بسوی امید و نشاط و مبارزه برای تغیر مثبت و انقلاب تشویق و هدایت کنند. فرهنگ سالم سیاسی و اشاعه آن به نفع جبهه مردم و انقلابیون و کمونیستها و به زیان رژیم اسلامی و ارتجاع است. ادبیات احزاب چپ و کمونیستها به دلیل زبان نامناسبش جذاب نیست، همچنین همیشه از پدیده های منفی حرف زدن مردم را بیشتر دپرس می کند. باید از امید و تشویق و راه حلهای مثبت سخن گفت. هنر احزاب سیاسی در این است که جلوتر از مردم حرکت کنند و خود نمونه خوبی باشند.

۳- مواضع سیاسی و تاکتیکها و تحلیل سیاسی از اوضاع ایران و رژیم اسلامی از طرف این احزاب اشکالات جدی دارد. رهبری این احزاب قدیمی، مادام العمر و برای نسل جوانتر نفوذناپذیر است. به روشهای قدیمی خودش عادت کرده است و برای تغییر و پذیرش روشها و ایده های نسل جوانتر و استقبال از شفاف سازی و ارزیابی از ناکامیهای تاکنونی خود عاجز است و خیلی دست به عصا و محتاطانه عمل می کنند. در نتیجه بیشتر فعالیتش خارج کشور شده و حفظ و اداره تشکیلات موجود و غافل از داخل، و البته هر روز کوچک و کوچکتر هم می شوند. به لحاظ سیاسی و پرداختن به مسائل جاری در ایران به جای اقدام مستقل خود، بیشتر منتظر رویدادها و دنباله رو حوادث است. رژیم اسلامی زمین بازی را تعین می کند و دیگران در آن بازی می کنند. این غلط است و باید خاتمه پیدا کند. برای مثال یکی از این نمونه ها همین مسئله “انتخابات” قلابی است. رژیم آنرا برای بازارگرمی و کسب مشروعیت کاذب نظام مطرح می کند و تمام احزاب برای مدتی به آن مشغول می شوند، در حالیکه به دلایل بسیار روشن انتخابات در ایران اسلامی بخاطر اینکه هیچ نوع آزادی و از جمله آزادی احزاب سیاسی مستقل از رژیم حاکم وجود ندارد و حکومت واقعی نه جمهوری و رای مردم، بلکه در دست پادشاهی مطلقه ولایت فقیه است و مسئله ای به اسم انتخابات در ایران مردود است و تمام. باید مثل مراسمهای عاشورا و روز قدس و غیره به آن نگاه کرد و به آن هیچ اهمیتی ندارد و به کار مستقل خود مشغول شد. مثال دیگری همان جریان “انتخابات” ۸۸ و اعتراض به تقلب در آن که به جنبش سبز موسوی مشهور شد است. خیلی از همین نیروهای چپ و بویژه حزب کمونیست کارگری ایران آنرا “انقلاب ۸۸” نامیدند و آنرا ستایش کردند. بلاخره دیدیم نتیجه آن “انقلاب” نمایش “انتخابات ۹۶” شد. آن یکی انقلاب نبود، اگر کماکان اصرار بکنند که انقلاب بود، یک انقلاب ارتجاعی بود که نتیجه اش این شد و رهبری و پرچمش در دست موسوی و دیگر یاران دوران خمینی بود. پس سیاستهای نادرست نتایج زیانباری به دنبال دارد. کارگران و کمونیستها انقلابی باید از این تجربه ها درس بگیرند.

۴- مناسبات درونی و تشکیلاتی احزاب موجود اشکالات بسیار جدی دارد. معمولا بخاطر اختلافات نظری و تشکیلاتی دگم و غیر ضروری که باید بسیار طبیعی باشد اعضا و کادرهای این احزاب ناراضی و مجبور به ترک حزبهایشان می شوند. همچنین در نتیجه همین رفتارها، انشعابات متعدد در همه این احزاب روی داده و لطمه سنگینی به اعتبار سیاسی و تشکیلاتی آنها وارد کرده است. البته این مریضی مزمن شامل حال تمام اپوزیسیون و مخصوصا چپها و کمونیستها می شود که متاسفانه باعث بی اعتمادی مردم به آنها شده است. اینها را گفتم تا نشان دهم که همه این اشکالات باعث شده که مردم در داخل ایران به این احزاب که از دید آنها  به احزاب خارج کشوری مشهور شده اند با بی اعتمادی نگاه کنند و در سطح وسیع به فراخوان ها جواب نمی دهند. متاسفانه این اشکالات جدی شامل همه ما چپها و کمونیستهای که مدت درازی است مبارزه می کنیم و سختیها و زحمات زیادی کشیده ایم می شود. هدف اصلی من در طرح این اشکالات و انتقادات این بود که بگویم چرا مردم در سطح وسیع و میلیونی به فراخوان ها جواب مثبت نمی دهند و همچنین هشداری به احزاب مورد بحث است که با نگاهی باز و دورنمای وسیعتر و برای منافع عمومی تر و هدفی بزرگتر به تجدیدنظر و ارزیابی از حزب خود و جامعه ایران بپردازند. وظیفه هر انسان مبارز و کمونیست انقلابی است که صادقانه و جسورانه به این واقعیات نگاه کند و جواب بدهد که چکار باید کرد. ادامه وضع موجود فقط به نفع رژیم اسلامی است. راه حل فقط سوسیالیسم است.

سوسیالیسم امروز: شواهد  به ما  میگوید کە رویکرد و سیاستهای احزاب مخالف علیرغم تلاششان برای قانع کردن مردم در رابطه با “انتخابات” جوابگو نیست. به نظر شما چه باید کرد کە مردم را قانع کرد کە برخورد فعالتری داشته باشند و نه بزرگی را به رژیم بگویند؟

رئوف افسایی: این سئوال بسیار مهمی است و جواب به آن به دقت و ظرافت بیشتری احتیاج دارد. اولین بخش جواب من به این سئوال اینست که صورت مسئله غلط است. یعنی مسئله “انتخابات” که از طرف یک رژیم دیکتاتور مذهبی به زمین خودش پرتاب کرده و داور و توپ و تماشاچی و گزارشگر و غیره مال اوست و مخالفان چپ و راستش در زمین او بازی می کنند. مخالفان چپ نباید در این مسابقه جعلی در زمین رژیم بازی کنند. به برخورد اپوزیسیون چپ و کمونیستها به به این مسئله برمی گردم. اما سئوال این است، کدام “انتخابات”؟! این انتخابات نیست. “انتخابات” در رژیم اسلامی نه تنها  کوچکترین شباهتی به انتخابات در دمکراسی های بورژوایی غربی ندارد، حتی به گرد پای کشورهای چون ترکیه و پاکستان و مالزی و غیره نمی رسد. احزاب سیاسی و افراد مستقل از رژیم اسلامی آزاد نیستند. احزاب مخالف و بویژه چپها و کمونیستها و تشکلات مستقل کارگران و زنان … قبلا از دم تیغ گذشته اند و اکیدا ممنوعند.

در جامعه و سیستمی که حکم محاربه حاکم است و علنی می گویند حکومت خدا و از طرف خدا ماموریت حکومت کردن دارند، چطور می شود از انتخابات آزاد حرف زد؟! یکی از شروط اصلی کاندید شدن در “انتخابات” رژیم اسلامی اعتقاد و پایبندی عقیدتی و التزام عملی به نظام اسلامی و تابعیت تمام و کمال از ولایت فقیه می باشد. نصف جمعیت غیر رجال جامعه، یعنی ۲۸ میلیون زنان حق کاندید شدن ندارند. اما “افتخار” رای دادن به مشروعیت نظام مقدس اسلامی را دارند. عجب دنیایی متناقضی! عجب عوامفریبی آشکار و گستاخانه ای! اسم این خیمه شب بازی زیرکانه  و جعلی را مردم سالاری دینی یا به قول جناح اصلاح‌طلبان رژیم و گروههای ملی-مذهبی و بی بی سی فارسی و غیره دمکراسی اسلامی گذاشته اند. بیچاره خود دمکراسی آبروی زیادی برایش نمانده، حال کلمه اسلامی را هم یدک می کشد. عجب معجوبه ای، دمکراسی اسلامی! در مناقشات اخیر از آرا حلال و حرام هم صحبت شد. شاید این هم از فواید تازه دمکراسی اسلامی باشد!

برمیگردم به سئوال شما دره مورد احزاب و سیاست هایشان در برخورد به “انتخابات” رژیم. علیرغم اینکه مردم را به شیوه های مختلف از فشار و فریب  و بازارگرمی های تبلیغاتی بین هردو جناح رژیم، و گروهی از روی ناچاری و استیصال و گرو دیگری از روی توهم و خوش باوری به تغیر از راه این “انتخابات” جعلی به پای صندوقها کشاندند، اما شرکت مردم در چنین نمایشهای کاملا نادرست و زیانبار بود و هست. از اینکه گفته شود چون مردم شرکت کردند پس درست است غلط است. مردم مثل گروگان دسته جمعی و در چهارچوب کاندیداهای رژیم اسلامی و گزینه های نظام اسلامی شرکت کردند. والا در یک انتخابات آزاد و دمکراتیک که همه طرفها و نیروها حق دخالت داشته باشند مسئله دیگری خواهد بود. در آنصورت شاید انتخابها و نتیجه ها درست نباشد مثل نمونه رای دادن مردم آلمان  و ایتالیا به فاشیستها و یا هم اکنون به احزاب دسته راستی در دیگر نقاط دنیا، اما این مورد ایران کاملا متفاوت است و هیچ ربطی به انتخابات حتی نیم بند بعضی از کشورهای دیگر ندارد. اسم انتخابات بر آنچه که در رژیم اسلامی ایران می گذرد توهین بزرگی است به شعور مردم ایران و مخصوصا توهین بسیار بزرگتری است به زنان ایران. زنان باید این شو توهین به خود را مردود اعلام کنند. نباید این صورت مسئله جعلی را قبول کرد. باید آنرا کلا مردود اعلام کرد.

اما صادقانه بگویم اگر چه بخشی از مردم با شرکت خودشان در نمایش جعلی رژیم اشتباه کردند و کلاه  سرشان رفت، اما مقصر اصلی مردم نیستند، بلکه احزاب و سازمانهای سیاسی مخالف رژیم و اینجا بخصوص احزاب چپ و کمونیست و نیروهای سرنگونی طلب چپ هستند و هستیم که نتوانسته مردم را قانع کنند که این تصویر واقعی نیست. باید اذعان کرد که در این نمایش “انتخاباتی” جناحی از خود رژیم با پرچم و شعارهای توخالی “اعتدالگرایی” و البته ترس مردم از سابقه وحشتناک چهره های جناح مقابل و باید دوباره بگویم با پشتیبانی کامل و شبانه روزی رادیو و تلویزیون وزارت خارجه بریتانیا(بی بی سی فارسی ) و آنهم بطور موقتی و کوتاه مدت دست بالا را پیدا کردند و بخشی از مردم متوهم را در خدمت “مشروعیت” کاذب برای نظام اسلامی همراه خود کردند. خامنه‌ای می گوید: “هدف  مشارکت وسیع مردم در پای صندوقهای رای است و روز جمعه هر کس رای بیاورد، پیروزی نظام جمهوری اسلامی و مردم است.” روحانی هم در پیامش عینا حرف خامنه‌ای را تکرار کرد و گفت: ” ما در این انتخابات برنده و بازنده ای نداریم. همه پیروزند. نظام اسلامی و ولایت فقیه و مردم پیروزند.”  به نظر من خامنه‌ای و روحانی در جملات بالا  به غیر از کلمه “مردم” کاملا درست می گویند. اما این “پیروزی” جعلی در بین نصف رای دهندگان موقتی است، زیرا رژیم اسلامی همیشه با نفرت و بیزاری مردم و با بحرانهای لاعلاج اقتصادی، سیاسی،  اجتماعی و فرهنگی زندگی می کند و این “پیروزیهای” موقتی مثل درمان مسکن است و بالاخره شبح سرنگونی و انقلاب کارگری رهایش نمی کند.

سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی و انقلاب کارگری و سوسیالیسم، آزادی و بهبود رفاه و زندگی بهتر و خلاصی از شر رژیم اسلامی هم از کانال “انتخابات” نمیگذرد. از اینکه شاید بشود در اعتراض به تقلب و اشکالات “انتخابات” انقلاب کرد تنها یک توهم بزرگ است. ما باید بطور مستقیم و نقشه مند و مستقل از اینکه رژیم اسلامی چه برنامه ها و نقشه های را اجرا می کند، به جامعه، به طبقه کارگر، به فعالین سوسیالیست و رهبران عملی کارگران رجوع کنیم و آنها را تقویت کنیم. به جنبشهای اجتماعی و رهبران رادیکال و انقلابی آنها رجوع کنیم. ما باید مستقیما به فعالیت در داخل ایران متمرکز بشویم و به کار سازماندهی و ساختن حزب کمونیستی انقلابی متمرکز شویم. این کار شدنی است. هم زمینه مادی اش وسیع و زیاد است و هم ما توانایی و تجربه اش را داریم. پس تمام گزینه ها روی میز ما هست. ما اقدام می کنیم. تنها از این راه است که مردم دوباره به ما اعتماد می کنند و نه بزرگی را به رژیم اسلامی می گویند.