حسن معارفی پور-هیاهویی برای هیچ!

هیاهویی برای هیچ!

کمال خسروی مدتی پیش در نقد مکاتب “اکادمیک” و بی ارزش “اونو” و “دیالکتیک نظامند” با بهره گیری از نظریات ولفگانگ فریتز هاوگ یکی از برجسته ترین مارکسیست های حال حاضر دنیا و دیگر مارکسیست های اکتیو در فصل نامۀ ارگیومنت،  مقاله‌ای به همین عنوان (هیاهو برای هیچ) منتشر کرده است که در آنجا بحث بر سر این مکاتب اکادمیک و خرده بورژوایی است که تنها هدفشان بازی با کلمات برای “کشف” “کنسپت” های جدید است و  من شخصا هم مضمون و هم عنوان این مقاله را که این بحث های بی ارزش و نفس گیر الکی را به نقد می کشد، برای ورود به فضای فیلتر شدۀ اکادمیک در عصر بورژوازی نئولیبرال قابل تعمق و دقیق می دانم. در واقع می توان گفت این مکاتب نئو”مارکسیست” هیچ ارزش علمی و تئوریک نداشته و ندارند. کمال خسروی می نویسد که این “سنت” فکری در پی ان است که “اشکالات” مارکس در فهم “منطق هگل” را برطرف کند و “سیستم” جدیدتر و “دستگاهمند تری” از مارکسیسم ارائه دهد[1]. (نقل به مضمون از مقاله ی کمال خسروی)

هدف من در اینجا بررسی مقاله ی تئوریک کمال خسروی نیست. هدف من پرداختن به یک جنحال سیاسی است که این روزها دامن کومه له و حزب کمونیست ایران را گرفته است و سرگردانی گرایشات مختلف در این حزب را در بعد فاجعه وار نشان می دهد. اگر کسی به گزارش کنگره ی هفده ی کمیته ی مرکزی کومه له نگاه کند، ممکن است تصور کند که در این حزب هیچ اختلاف سیاسی وجود ندارد و کنگره ی کومه له مثل کنگره های اخیر در ادامه ی همان “خط” همیشگی است. انچه که باید برای جامعه روشن شود این  است که احزاب سیاسی را نباید تنها بر اساس گفته ها و نوشتارهایشان شناخت، بلکه برای شناخت احزاب سیاسی، فعالیت نزدیک با این جریانات و یا مشاهده ی پراتیک روزمره شان ضروری است.

هزاران جوان امثال من در یک سنینی مثل 16 تا بیست و چند سالگی ممکن است با نوستالژی و توهم محض به این نتیجه برسند که کومه له یک جریان کمونیستی است و بلاخره در بازار خرتوخر کردستان و در میان نیروهایی که اغلب طاعون ناسیونالیسم کرد و فاشیسم اسلامی را در منطقه نمایندگی می کنند، توانسته است، “پرچم سرخ کمونیسم” را هنوز برافراشته نگه دارد، اما یک جریان مارکسیستی جدی و سیاسی نمی تواند با نوستالژی و احساسات رومانتیزه شده جامعه را تا ابد متوهم کند. کاری که احزاب قومپرست، ناسیونالیست و مزدور کورد در منطقه کرده و می کنند و هنوز هم ادامه می دهند، جذب جوانان ابله با تحریک احساسات “غریزی” و “نژادی” و قومی انان است. به جز کسانی که به صورت سیستماتیک و اگاهانه برای به قدرت رساندن بورژوازی کورد و یا چریدن بورژوازی کورد در دامن جمهوری اسلامی و حکومت ها و دولت های تروریست منطقه و جهان، در رهبری احزاب ناسیونالیستی قرار گرفته اند، کمتر جوان “روشنفکر” و اگاهی را می توان دید که به احزاب ناسیونالیست و قومپرست کورد پیوسته باشد. شما می توانید در جایگاه محقق و جامعه شناس به مقرهای سازمان های ناسیونالیستی کرد مراجعه کنید و انجا با تفنگچیان ابله این حزب مصاحبه کنید تا پی ببرید که این ادعای من تا چه اندازه واقعیت دارد! یا اراذل و اوباش و قمه کش سرخورده از جمهوری اسلامی به این احزاب ناسیونالیست کوردی می پیوندند یا کسانی که به صورت خانوادگی از قدیم الایام به دلیل فئودال بودن اجدادشان در گذشته ی نه چندان دور در کوردستان ایران، همچنان در فضایی نوستالژیک به سر می برند. کومه له_ سازمان کردستان حزب کمونیست ایران متفاوت از احزاب ناسیونالیست کورد نیست.

بعد از انشعاب حزب کمونیست کارگری از کومه له تا امروز، کومه له از یک خلاء تئوریک شدید رنج می برد و هر روز بیشتر به طرف راست می چرخد. کومه له را می توان یک سازمان سوسیال دمکرات چپ نما خواند، که بین ناسیونالیسم کورد و کمونیسم ایستاده است و تلاش می کند تعادل بین این دو را نگه دارد. بی دلیل نیست که سران کومه له به خصوص ابراهیم علیزاده هرازگاهی از “انسان های خیر” صحبت می کنند، که می توانند در خدمت جامعه باشند و با “مسجد سازی” و مدرسه سازی به “جامعه خدمت کنند. (نگاه کنید به مصاحبه ی سید ابراهیم علیزاده با تلویزیون حزب دمکرات کورد کانال به زبان کوردی در سال 2012)

در هر صورت حتی کمونیست هایی که در نظریه و عمل برای کمونیسم مبارزه کنند با خواندن گزارش کنگره ی هفده ی کومه له ممکن است این تصور را داشته باشند که این حزب یک سازمان کمونیستی است و “تبلیغات” که از درون خود حزب و از جانب “جناح چپ” و یا حتی توسط نیروهای مختلف چپ و کمونیست خارج از کومه له در مورد این حزب می شود، صرفا تبلیغاتی “کینه توزانه” باشد و هیچ “حقیقتی” نداشته باشد. چنین درکی از سیاست سالوسی و ساده لوحی این افراد را نشان می دهد. کومه له در سال 57 در واقع از لحاظ نظری هر چیزی بود به جز یک حزب کمونیستی و رادیکال، اما همین حزب فرمان مقاومت مسلحانه و توده ی تحت ستم مردم در کردستان را صادر کرد و علیرغم اینکه از لحاظ نظری راست و الوده به انواع “جهانبینی” شبه چپ همچون مائویسم و “سوسیالیسم” دهقانی، خیالی و فئودالی بود، توانست در عمل رادیکال ترین شکل مبارزه را در کوردستان ایران رهبری کند و به یک حزب مورد اعتماد توده ی مردم مخالف سیستم جمهوری اسلامی تبدیل شود. کومه له ی امروزی ممکن است از لحاظ “نظری” به مراتب قوی تر از کومه له ی 57 و 58 باشد، اما این سازمان در پراتیک در این موقعیت سیاسی ویژه در منطقه به مراتب راست تر از کومه له ان دوران است. کومه له ی ان مقطع تحت هیچ شرایطی حاضر نبود به حزب دمکرات باج بدهد و این حزب را “انقلابی” بخواند، اما رهبر امروز کومه له یعنی سید ابراهیم علیزاده، رهبری احزاب ناسیونالیست مرتجع ضد انقلاب، ضد زن، ضد کمونیست و کسانی را “رفیق” (هاوری) خطاب می کند که در راس اسلام سیاسی کوردی هستند یعنی جریاناتی مانند حزب دمکرات، سازمان مرتجع خبات (مجاهدین خلق کوردستان ایران)، دو سازمان موسوم به زحمتکشان. سید ابراهیم علیزاده سال ها به شکل مزخرف و سالوسانه از نشست با احزاب زحمتکشان خودداری کرد و این مساله را که سازمان زحمتکشان اسم کومه له را هنوز بر روی خود یدک می کشد، مبنای رد هر گونه ارتباط سیاسی کرده بود، اما امروز در کمال وقاحت این احزاب را به اسم کومه له ی زحمتکشان به رسمیت می شناسد و رهبری مرتجع انان را هاوری خطاب می کند. این مساله را نباید اشتباه لفظی یا تاکتیکی خواند، این یک انتخاب استراتژیک است؛ تحولات منطقه، جنگ سوریه، قدرت گیری جریان ناسیونالیست و قومپرستی مانند پ ک ک در سوریه از طریق حزب پ ی د، بند و بست پ ک ک با دولت های مرتجع و جنایتکار منطقه و ناتو، بوی باروت و خون در خاورمیانه (که به قدرت گیری جریانی مثل پ ک ک در بخشی از کوردستان سوریه منجر شده است) همگی باعث شده که کومه له به صورت استراتژیک در “تئوری سوسیالیسم” ش بماند؛ تئوری‌ای که چیزی جز یک برداشت سطحی و فئودالی از سوسیالیسم نیست.

از طرف دیگر طیف دیگری درون کومه له به دنبال “حزب کمونیست کردستان” هستند و خواهان آنند که حزب کمونیست ایران به “حزب کمونیست کردستان ایران” تبدیل شود. این طیف در امتداد همان خط سازمان زحمتکشان و روند “سوسیالیستی” کومه له بوده و تلاش می کنند کمونیسم را به عنوان یک جنبش طبقاتی معرفی کنند که منافع طبقه ی کارگر را در سطح بین المللی و در سطح “دولت-ملت” نمایندگی می کند و انقلاب طبقه ی کارگر را در مرحله ی اول در سطح “ملی” یا بهتر است بگویم درون “دولت-ملت” و در سطح کشوری به سرانجام می‌رساند و از این طریق به “رسالت” انترناسیونالیستی خود، از طریق حمایت از طبقه ی کارگر جهانی خدمت می‌کند. از این منظر می توان نظریات تروتسکیستی در مورد انقلاب جهانی را توهمی عارفانه خواند، چون هیچ انقلابی جهانی عمل نکرده و نخواهد کرد. شرایط و مناسبات تولیدی در هر کشور، تحلیل متفاوت و سازمان سیاسی متفاوت می طلبد به همین خاطر انقلاب جهانی امری خیالی بیش نیست، اما طیف طرفدار “حزب کمونیست کردستان ایران” درون کومه له از یک موضع رگیونالیستی و منطقه گرایانه به “کمونیسم” نگاه می کنند و کمونیسم انان چیزی جز پاتروتیسم عقب مانده و ارتجاعی و ناسیونالیستی قوم گریانه نیست و در تضاد کامل با مارکسیسم و سوسیالیسم علمی و حتی تروتسکیسم است.

طرف دیگر قضیه در کومه له طیف بایکوت کنندگان کنگره ی 17 کومه له است. کسانی که شرکت در انتخابات کمیته ی مرکزی کومه له را بایکوت کرده و از کاندید کردن خود برای وارد شدن به رهبری کومه له خودداری کردند. در راس این طیف ناهمگون، صلاح مازوجی دبیر کمیته ی اجرایی حزب کمونیست ایران قرار دارد. افراد دیگری چون خسرو بوکانی و یک عده تفنگچی دیگر هم بنا به هر دلیلی خود را به این خط متعلق می دانند. لازم به ذکر است که فرشید شکری اگرچه با این خط تداعی می شود، اما در ماه های گذشته نوشته هایی را منتشر کرده در تقابل کامل با خط صلاح مازوجی؛ بهتر است بگویم خط اتحاد سوسیالیستی کارگری و اذرین- مقدم به عنوان خط دهندگان اصلی با مازوجی همخوانی ندارد. فرشید شکری تا حدود زیادی در تقابل با خط اتحاد سوسیالیستی کارگری و مازوجی موضع گیری کرده و ضرورت بازگشت به منصور حکمت را تا حدودی گوشزد کرده است (چیزی که از نظر گرایش ضد کمونیستی و ضد کارگری اتحاد سوسیالیستی کارگری تابو محسوب می شود). من بارها علیه این خط ضد کمونیستی و ضد کارگری نوشته ام و نیازی به تکرار برهان هایم ندارم. اما این خط ضد کمونیستی بر یک بستر اجتماعی شکل گرفت که در ان امید به تغییر از درون حکومت بخش وسیعی از اپوزیسیون ایران از جمله حزب کمونیست کارگری و کومه له را شقه کرد و شاخه های متفاوتی در نتیجه ی این امید سر براوردند و تبدیل به سیاه لشکر اصلاح طلبان حکومتی شدند. اقای اذرین در کتاب چشم انداز و تکالیف در فصلی به اسم “نپ در اپوزیسیون” ضرورت دفاع و همکاری با اصلاح طلبان حکومتی و خاتمی چی ها و پیوستن طبقه ی کارگر به طیف لیبرالیسم اسلامی برای “پیشروی” این طبقه (در واقع برای به قهقرا کشاندن طبقه ی کارگر) را پیش کشید و گفتان نئولیبرالی پوپری و گرایش ضد کمونیستی هابرماسی را جایگزین انقلاب قهرامیز و گفتمان رادیکال مارکسی کرد. جالب این است که این ارتجاع و کثافت تحت نام سوسیالیسم کارگری به خورد مردم داده می شود و کومه له مثل همیشه به دلیل بی سوادی سیاسی و نداشتن یک خط منسجم تئوریک و سرگردانی سیاسی تا حدودی تحت تاثیر این جهان بینی بورژوایی و لیبرالی قرار گرفت و صلاح مازوجی کم و بیش همین ادبیات را دست و پا شکسته تکرار کرده و می کند و هنوز روابط بسیاری حسنه‌ای چه از لحاظ “نظری” و چه تشکیلاتی با این محفل ضد کمونیست و ضد کارگری دارد که تعدادشان از تعداد انگشتان دست فراتر نمی رود.

انچه لازم است بر همه روشن شود، وجود اختلاف در کومه له است. اما این اختلافات همان طور که گفته شد بر سر “هیچ” است. اصلا عدم وجود اختلاف در یک سازمان سیاسی باید شدیدا جای سوال باشد. هر سازمانی که ادعا کند اعضایش مانند هم فکر می کنند یا یک سازمان دیکتاتور و جنایتکار است، یا دروغ می گوید. هیچ سازمان سیاسی نمی تواند توده ی مردم را بر اساس تفکر مشترک، سازماندهی کند. دروایش و صوفیان هستند که سعی می کنند انسان ها را با نگرش فکری مشترک و ایدئولوژی مشترک جمع اوری کنند. حتی درون ارتجاعی ترین مذاهب، هزاران شاخه و تفسیر وجود دارد. اختلاف برادران کومه له یی (در کومه له مثل همه ی سازمان های دیگر کردستانی، زنان کاریکاتوری از زن رها هستند، به همین خاطر در واقع نمیتوان از خواهران کومه له یی صحبت کرد)، همانطور که گفته شد بر سر هیچ است. این فراکسیونیسم و این جنجال و پروکاسیون علیه همدیگر و این قهر کردن از شرکت در شب نشینی و مراسم شیرینی و میوه خوری کمیته مرکزی، به هیچ وجه منشاء تئوریک ندارد، چون از سازمانی می توان انتظار اختلاف تئوریک داشت که در ابتدا تئوری داشته باشد. کومه له یک سازمان پراگماتیست بدون تئوری است که همواره بین چپ و راست جامعه ی کردستان مشغول پیدا کردن یک موقعیت اجتماعی و سیاسی است و همیشه سعی می کند میانگینی از موضع راست و چپ را نمایندگی کند. در این وضعیت احمقانه است که بگوییم در کومه له اختلاف تئوریک وجود دارد. فقط اختلاف سیاسی و سلیقه‌ای و مرامی در مورد برخورد با احزاب و نیروهای سیاسی کوردستانی و غیر کوردستانی وجود دارد. این ها را می توان به قول منصور حکمت با یک قدم زدن سید ابراهیم با کاک صلاح در عرض پنج دقیقه حل و فصل کرد. اما وقتی که جامعه و نیروهای سیاسی یک مسئولیتی بر روی دوش “فراکسیون حزب کمونیست ایران” درون کومه له گذاشته اند (که از عهده ایشان بر نمیاید)، آنها مجبورند مثل سید ابراهیم علیزاده به شیوه‌ای بی نهایت موذیانه و اپورتونیستی اعلام کنند که هر کس گفت درون کومه له اختلاف وجود دارد، “از ابشخور جمهوری اسلامی سرچشمه می گیرد و این جمهوری اسلامی است که چنین تبلیغاتی را اشاعه می دهد” .[2](نقل به مضمون از مصاحبه ی سید ابراهیم علیزاده با تلویزیون رووداو وابسته به ایل بارزانی)

در چنین شرایطی رهبری کومه له و شخص سید ابراهیم علیزاده مثل دوران انشعاب سازمان زحمتکشان کردستان سعی می کنند اختلافات سیاسی، سلیقه یی و تشکیلاتی را مخفی و دور از چشم جامعه و مدیا نگه دارند، تا “خطر” انشعاب حزب کمونیست ایران از کومه له را دور نگه دارند. در طرف مقابل، صلاح مازوجی به همراه کسانی که در جبهه ی حزب کمونیست ایران قرار گرفته اند فیلشان یاد هندوستان کرده و از ضرورت تشکیل حزب کمونیست ایران در سال 62 و ضرورت گرامیداشت یازده ی شهرویر صحبت کرده و برای سالروز تشکیل حزب کمونیست ایران برنامه تشکیل داده تا از این طریق انسجام خود را سر خطی متحد کنند که می توان گفت خط “هیچ” است و اختلاف بر سر “هیچ” است. صلاح مازوجی در این مدت اخیر علاوه بر این که از شرکت در انتخابات کمیته ی مرکزی کومه له خودداری کرد، سعی کرد در مصاحبه با رادیو پیام کانادا خرده گله های خود را از یکه تازی سید ابراهیم و دادن بیانیه ی مشترک کومه له با خبات سازمان مرتجع و مذهبی مطرح کند. اما همه ی این خرده گله ها را همانطور که اشاره کرد می توان با یک قدم زدن و یک کافه خوردن و یک شب نشینی با خوردن دولمه و هندوانه ی کردستان در مقر کومه له حل کرد. بنابراین به جای این پروکاسیون الکی از جانب دو طرف و گرایشاتی که هنوز خود را پایبند همان چارچوب سوسیال رفورمیسم و ناسیونالیسم چپ کومه له می دانند، به نظر من بهت است مباحث سیاسی حاشیه‌ای و اختلافات جزئی را کنار بگذارند و با همدیگر کنار امده و به جای تاکید لجوجانه بر کمونیسم، بیشتر از این اسم سوسیالیسم و کمونیسم را لجن مال نکنند و با احزاب هم طبقه خود به صورت کاملا دوستانه وارد روابط و کار مشترک سیاسی و برنامه‌ای شوند. کومه له چند سالی است (حداقل بعد از به قدرت رسیدن پ ک ک در شمال سوریه به دنبال جنگ داخلی و خلاء سیاسی) مستقیم و غیر مستقیم حامی این نوع شیوه ی حاکمیت پوپولیستی و خلقی کومه له در شمال سوریه شده و تا حدود زیادی ان را ستایش کرده است. در صورتی که هر انسان عاقلی که به جای کاه توی کله ش مغز باشد، شک نمیکند که مناسبات حاکم در روژاوا شدیدا خرده بورژوایی است و کوچکترین ربطی به هیچ سیستم سوسیالیستی ندارد. می توان حتی اعلام کرد که چرخش عبداله اوجالان به طرف پست مدرنیسم انارشیستی نمای ناسیونالیستی و عبور از گفتمان ناسیونالیستی، از پرودونیسمی که مارکس بی رحمانه به ان نقد داشت صد گام عقب تر است. [3]

اوجالان بدون شک نه تنها یک نگرش مترقی و رادیکال ضد سرمایه داری را نمایندگی نکرده و نمی کند، بلکه یک تفکر شدیدا خرده بورژوایی و اتوپویستی را نمایندگی می کند، که التقاطی از همه چیز را می توان در ان یافت به جز یک نگرش ساختار شکنانه و رادیکال انقلابی علیه سرمایه داری. [4]

انچه کومه له در کردستان ایران (تحت نام حاکمیت شورایی یا مردمی برای کردستان ایران) سال هاست به دنبال ان است، نه نگرش سوسیالیستی در ان دیده می شود و نه می خواهد سوسیالیسم را پیاده کند. مغللطه ای است مانند همین برنامه ی کنفدرالیسم دمکراتیک و سیستمی که هم اکنون در روژاوا حاکم است؛ که اگر عقب تر از آن نباشد، جلو تر هم نیست. [5]

کومه له از اینده هراس دارد و هر روز بیشتر به راست می چرخد! این هراس یک خوف ابلهانه نیست. هم اکنون می بینیم که در یکی دو سال اخیر چگونه مردم کردستان ایران به طور کل کومه له را به فراموشی سپرده و در کنار بی تفاوتی و بی تحرکی احزاب کورد ایرانی، خون مردم و جوانان تشنه ی تغییر و ازادی و برابری در کردستان ایران در سطح وسیع تحت جنبش آپویستی (که نمود ان را در کردستان سوریه می بینم و تا حدود زیادی جنگ داخلی در کردستان ترکیه که از جانب ناسیونالیست های کورد باکور خوانده می شود) به جوش آمده و همین جوانان و توده ی مردم مخالف نظام جمهوری اسلامی به خاطر نداشتن اگاهی طبقاتی سوسیالیستی و رادیکال و صرفا بهره مندی از مقداری ملیتانسی (ناشی از فضای تاریخی حاکم بر کردستان) به اوجالانیسم و اپوئیسم گرایش پیدا می کنند و به طور کلی دیگر احزاب اردوگاه نشین کوردستان ایران را به فراموشی می سپارند.  این برای کومه له و حزب دمکرات و دیگران قابل پیش بینی نبود و باعث شده که کومه له برای اینکه کلا به یک سازمان حاشیه ای و بی تاثیر تبدیل نشود و به قول خودشان آن قسمت بزرگ کوه یخ را در جامعه ی کردستان حفظ کنند، ناچار شود یا با پ ک ک همکاری کنند و یا به همراه دیگر احزاب ناسیونالیست کردستان یک هیئیت پوپولیستی و ناسیونالیستی (به عنوان الترناتیو اپوئیسم و در مقابل پ ک ک) درست کنند. با توجه به اینکه پ ک ک مشکل استراتژیک و سیاسی جدی با جمهوری اسلامی ندارد و عملا در جبهه ی جمهوری اسلامی علیه دولت ترکیه سال ها جنگیده و بعلاوه، کومه له و دیگر نیروهای اپوزیسیون ایرانی سال ها تحت تعقیب و سرکوب دولت سرکوبگر جمهوری اسلامی هستند، کومه له نمی توانست به طور کل به زیر شاخه ی پ ک ک تبدیل شود. اما همکاری موضعی برای کومه له به دلایل مختلف الزامی بوده است. چون کومه له همچون پ ک ک حزب رئال پولیتک است و باید بند و بست داشته باشد، سازش کند و هرازگاهی بورژوازی خوب را به بورژوازی بد ترجیح دهد. کومه له می داند که در صورت هر تحولی در اینده ی ایران پ ک ک یکی از نیروهای اصلی خواهد بود و مدعی قدرت خواهد شد و ان موقع “انحصار طلبی” ناسیونالیستی پ ک ک دیگر احزاب مانند کومه له و حزب دمکرات را به اپوزیسیون خواهد راند. به همین خاطر کومه له در تلاش است از همین الان یا دل پ ک ک را به دست بیاورد که او را در قدرت سهیم کند یا (اگر این ترس را داشته باشد که پ ک ک، کومه له و دیگر احزاب را به جمهوری اسلامی خواهد فروخت) سعی کند یک ائتلاف ارتجاعی تر با ناسیونالیست ها را تشکیل دهد. جبهه ی کوردستانی که سال ها در مورد ان بحث می شد، در این اواخر در بیانیه ی مشترک علیه انتخابات به دقیق ترین شکل ممکن خود را نشان داد.

نتیجه گیری

کومه له به کجا خواهد رفت؟ ایا انشعاب در کومه له صورت خواهد گرفت؟ ایا گرایش طرفدار سوسیالیسم سطحی و رفورمیستی اذرین مقدم از کومه له انشعاب خواهد کرد و با اتحاد سوسیالیستی کارگری وارد پروسه ی “تشکیل حزب” خواهد شد؟ این هیاهوی اتحاد سوسیالیستی کارگری در کنفرانس سیزدهم، این جریان اپورتونیست، ریشه در ارتباطات شان با این بخش از کومه له دارد که امروز به صورت یک فراکسیون اعلام نشده زیر نام حزب کمونیست ایران “علیه” کومه له فعالیت می کند و به دست صلاح مازوجی رهبری می شود[6].  بی گمان نمی توان با دقت ریاضی پیش بینی کرد که ایا انشعاب صورت خواهد گرفت یا نه، اما به نظر من چه انشعاب صورت بگیرد، چه نگیرد، چه این بحث ها “تعمیق” شود و چه در سطح دراویشی باقی بماند، من هر دو جریان و شاخه ی کومه له به اضافه ی اتحاد سوسیالیستی کارگری و کل احزاب ناسیونالیست و قومپرست و گله های شلوار کردی پوش مذهبی مردسالار و ضد زن را (که حتی در میان انان یک رهبر زن پیدا نمی شود) جملگی فراکسیون های بورژوایی به حساب می اورم که از جناح چپ، راست و غیره به بورژوازی نقد دارند و مارکسیسم و سوسیالیسم و غیره برای شاخه های مختلف کومه له تنها مفاهیم توخالی و بی ارزشی هستند که تنها مصرف تبلیغاتی دارند. گزارش کنگره ی کمیته ی مرکزی کومه له در چارچوب بحث های همیشگی بر تبلیغ سطحی و پوشالی سوسیالیسم اتکا دارد، اما مباحثی که درون کنگره مطرح شده و شدیدا راست و ناسیونالیستی‌اند، در این گزارش ادیت می شوند و سعی می شود که این سوسیالیسم فرمال در لفافه ی جملات چپ نما، اضطرارا نگه داری شود تا این مارک تبلیغاتی باقی بماند و این دکان بسته نشود. اما نمی توان از سوسیالیسم صحبت کرد ولی ارتجاعی ترین سازمان های مجاهدینی را ستود. نمی توان از سوسیالیسم صحبت کرد ولی در تلاش برای پیاده کردن یک سیستم بورژوایی بود. نمی توان از سوسیالیسم و کمونیسم صحبت کرد ولی کمونیست های رادیکال درون سازمان خود را سانسور و سرکوب کرد. نمی توانی از سوسیالیسم و کمونیسم صحبت کنی ولی یک شارلاتان گانگستر مثل مصطفی هجری و عبداله مهتدی را رفیق خطاب کنی و و و

کومه له هم مثل هر سازمان دیگر تحت تاثیر کشمکش های جامعه قرار خواهد گرفت و این کشمکش ها درون کومه له بازتاب پیدا می کند و انسان ها با منافع طبقاتی، سیاسی و غیره مختلف در گفتمان های سطحی و غیر سیاسی هم درون کومه له بازتاب پیدا می کنند.

کومه له اگر بخواهد کار جدی بکند و جدی گرفته شود به جای سقوط به دامن رئال پولتیک حاکم در خاورمیانه، لازم است تمام گرایشات راست و ارتجاعی را تصفیه کند و راسخانه پرچم کمونیسم را بر افرازد. در این راستا هر گونه همکاری سیاسی و عقیدتی با نیروهای بورژوایی برای کومه له سم محسوب می شود و کومه له را برای همیشه به یک سازمان راست تبدیل خواهد کرد. ایا کومه له خواهد توانست از سوسیال دمکراسی و ناسیونالیسم چپ عبور کند و دوباره سوسیالیسم و کمونیسم را به عنوان جهان بینی خود برگزیند و رفورمیسم و غیره را حاشیه یی کند. من شخصا با شناختی که از رهبری اپورتونیست کومه له (که شدیدا الوده به رئال پولتیک حاکم است) دارم، به تغییرات جدی در کومه له در راستای رادیکال و انقلابی خوشبین نیستم و عروج راست در شکل افسارگسیخته تر و روشن تر از امروز را در مورد اینده ی کومه له پیش بینی می کنم و شکی ندارم که بدون انشعاب و با انشعاب نمی توان از هیچ کدام از جناحین انتظار یک عمل رادیکال و انقلابی داشت. به محض اینکه از کمونیسم به شکلی راسخانه دفاع کرد و لنین و مارکس و منصور حکمت و دیگران را خواند، حاشیه یی خواهی شد. در این شکی نیست که جریان صلاح مازوجی از فرشید شکری و کسانی که حدودا رادیکال تر هستند، فاصله خواهند گرفت و گرایش رادیکال تر درون کومه له از جانب هر دو طرف حاشیه یی تر می شود.

حسن معارفی پور

20.08.17

[1]برای مطالعه ی کمال خسروی لینک زیر را می توانید نگاه کنید https://pecritique.com/2016/05/07/%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%AA%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%D8%A7%D9%87%D9%85%D9%86%D8%AF-%D9%87%DB%8C%D8%A7%D9%87%D9%88-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%87%DB%8C%DA%86%D8%9F/

[2] مراجعه کنید به مصاحبه ی تلویزیون رووداو به زبان کوردی با سید ابراهیم علیزاده

 https://www.facebook.com/hmaarefipoor/posts/1452785654790732?pnref=story لینک مصاحبه در فیس بوک

[3] مراجعه شود به فقر فلسفه اثر مارکس

https://www.marxists.org/farsi/archive/marx/works/1847/faghr-falsafeh.pdf

عبداله اوجالان تحت تاثیر یک انارشیست امریکایی به اسم بوکوچینی در تلاش بود یک تئوری چپ نمای به اصطلاح انارشیستی ولی شدیدا پست مدرنیستی و متاثر از نوعی منطقه گرایی به اسم کنفدرالیسم دمکراتیک فرموله کند. کنفدرالیسم دمکراتیک یک نوع درک اتوپیایی از رهایی انسان است، در این سیستم نه تنها کار مزدی الغا نمی شود، بلکه تلاش می شود که بر اساس توزیع سرمایه “نابرابری” های اجتماعی برطرف شود. مارکس در فقر فلسفه پرودون را به دلیل عدم فهمش از سرمایه و مناسبات تولیدی شدیدا مورد نقد قرار داده و اعلام می کند که مشکل سرمایه داری و نابربری مشکل توزیع نیست، بلکه مساله را باید در تولید جتسجو کرد. اگر بخواهیم با همان شکل مارکس به جامعه نگاه کنیم و به شیوه یی دیالکتیکی برهان بیاوریم می توانیم اعلام کنیم که توزیع روبنای مناسبات تولیدی است و تولید سرمایه دارانه نمی تواند توزیع برابر در جامعه را به عنوان یک روبنا تولید کند، به همین دلیل باید مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را الغا کرد و مالکیت اشتراکی بر ابزار تولید را جایگزین ان کرد. اکثریت چپ های ایرانی و اروپایی این مساله ی ساده را نمی فهمند و اکثریت قریب به اتفاقشان با کله توی دامن ارتجاع پست مدرنیستی و ناسیونالیستی اوجالان شیرجه بردند.

[4] برای مطالعه ی بیشتر خواندن این مقاله را توصیه می کنم https://meidaan.com/archive/3950 همچنین به این جزوه از انتشار پژاک

https://www.pkkonline.com/farsi/27_Kofedralisme_Demokratic_dar_Iran.pdf

همچین به سخنرانی حمید تقوایی در مورد ناسیونالیسم پست مدرنیستی کرد نگاه کنید

لینک سخنرانیhttps://www.youtube.com/watch?v=dJQUaj6rxyE

[5] http://www.komalah.org/Farsi/files/pdf/hakmiet.pdf

مراجعه کنید به برنامه ی کومه له برای حاکمیت مردمی در کردستان

[6] نگاه کنید به کنفرانس سیزدهم اتحاد سوسیالیستی کارگری

لینک را اینجا ببینید https://www.youtube.com/watch?v=LUH_pH9tDIU