حسن رحمان پناه- سنندج و تهران ، یک روز ، دو حرکت و یک هدف

سنندج و تهران ، یک روز ، دو حرکت و یک هدف

حسن رحمان پناه

اعتصاب غذایی ٧ تن از زندانیان سیاسی از جملە  آرش صادقی ٧٠ روز اعتصاب غذا،  علی شریعتی ۶۳ روز اعتصاب غذا، حسن رستگاری مجد ٣٠روز اعتصاب غذا، سعید شیرزاد ۲۷ روز اعتصاب غذا و لب های دوختە ، نزار زکا  ۱۴ روز اعتصاب غذا، محمدرضا نکونام، روحانی منتقد ۱۲ روز اعتصاب عذا و مهدی کوخیان ۱۲ روز اعتصاب غذا همچنان آدامه دارد. این جمع از زندانیان سیاسی همچون دیگر زندانیان سیاسی کە در طول ٣٧سال سلطە استبداد مذهبی،  مورد خشم و غضب سران جنایتکار جمهوری اسلامی قرار گرفتەاند، در دفاع از اندیشەاشان ، جسم نحیف و ضعیف خود را در زندان گرو گذاشتەاند تا در مقابل زور مستبدین از حقوق انسانی خود دفاع کنند کە ممکن است جانشان را در راە هدفشان فدا کنند. اعتصاب غذای این زندانیان سیاسی ابعاد وسیع داخلی و جهانی نیز یافتە است . نهادهای مدافع حقوق بشر از جملە ” عفو بین الملل ” به رفتار جمهوری اسلامی علیە زندانیان سیاسی دربند معترض و خواستار آزادی آنان شدە است . اما آنچه ابعاد اعتصاب زندانیان سیاسی در ماەها و هفتەهای اخیر را بیشتر از هر زمانی در افکار عمومی داخل و خارج کشور برجستە نمود، حرکت و اعتراض دستەجمعی صدها تن از زنان و مردان آزادیخواه و انساندوست در روز دوشنبە ١٣دیماه ١٣٩٥ در برابر قتلگاه مخوف “اوین” بود. معترضین بنا به فراخوانهای کە در شبکەهای اجتماعی در دفاع از جان زندانیان اعتصابی کە در خطر است تجمع و به طرف زندان اوین حرکت کردند. آنان خواهان آزادی فوری و بدون قید وشرط زندانیان دربند بویژه “آرش صادقی” بودند کە در وضعیت وخیم جسمی قرار دارد . حرکت روز دوشنبە با حضور این جمعیت در نوع خود کم سابقە بود کە نشانگر تقویت و گسترش روح همبستگی و مبارزە جویی در صفوف ناراضیان و ذوب شدن هرچە بیشتر یخ های ستم و سرکوب اسلامی در ایران  است.

به موازات این حرکت و در روز دوشنبە ١٣ دیماه در شهر مبارز و مقاوم سنندج نیز حرکت مردمی دیگری در جریان بود کە آنهم در نوع خود بی نظیر بود. روز یکشنبە ١٢ دیماه به همت زحمت و فعالیت بی دریغ جمع چشمگیری از فعالین و مبارزین خوشنام و دلسوز شهر سنندج کە از مدتها قبل کمپینی را برای نجات جان یک جوان زندانی (هێمن اورامی نژاد) کە در سن ١٧سالگی مرتکب قتل یک جوان دیگر(پوریا ابوالقاسمی) شدە بود و ٧ سال در زندان بود ، نتیجە داد. با گذشت و همت بزرگ منشانه پدر و مادر داغدیدە “پوریا” در دقیقە آخر، طناب مرگ از گردن “هێمن” بازشد و مورد بخشش قرار گرفت. این خبر مسرت بخش ، قلب میلیونها انسان را به شوق و شعف آورد و به همت بزرگ منشانه و انسانی پدرومادر “پوریا”  درود فرستادند و سرتعظیم فرود آوردند. البتە این اقدام اولین بار در شهر سنندج نبود ، اما سازماندهی کمپین برای نجات جان قاتل و وسعت خبررسانی و در انتظار لحظە انتخاب مرگ یا زندگی یک انسان به این رویداد ابعاد وسیع و گستردەای دادە بود و در نوع خود کم نظیر بود. با مورد عفو قرار گرفتن “هێمن اورامی نژاد” توسط پدر و مادر و خانوادە بزرگوار “پوریا ابوالقاسمی” سازماندهندگان کمپین آزادی “هێمن” به درست و هوشمندانه اعلام نمودند کە روز بعد یعنی دوشبنە ١٣ دیماه، مزار “پوریا” در “بهشت محمدی” شهر سنندج را گلباران خواهند کرد. این تصمیم و اقدام اگاهانه و انساندوستانه کە در آدامه حرکت کمپین بود از جانب مردم مبارز، انقلابی و قدر شناس شهر سنندج جواب مثبت گرفت . در این روز و در موعد  مقرر، هزاران نفر زن و مرد و پیر و جوان سنندجی با شاخەهای گل دردست بر مزار “پوریا” حاضر شدند و نسبت به وی ادای احترام کردند. از میان حاضرین در مراسم، کسانی سخنرانی و شعر خواندند . زندگی ، حق حیات و عشق به همدیگر و انسانیت را ستودند و در نهی و نفی مرگ و مرگ پرستان کە سران جمهوری اسلامی و گروەهای بنیادگرای مذهبی در رآس آنان قرار دارند، ندای انساندوستی سردادند. این تجمع و گردهمایی در شهری صورت گرفت کە به همت حضور قدرتمند جریان چپ و سوسیالیست، ٣٧ سال است در برابر رژیم مذهبی مقاومت می کند و پرچمدار سنت های پیشتاز مبارزاتی و انقلابی است . سنندج طلایەدار مبارزە و سنت های نوین مقاومت، اولین شهر در ایران بود کە خشم “داعش” مسلکانه جمهوری اسلامی در نوروز خونین ١٣٥٨ یعنی کمتر از ٤٠ روز بعد از پیروزی قیام مردم ایران علیە رژیم سلطنتی، بر سر مردم این شهر آزمایش شد و به نوروز خونین سنندج در تاریخ معروف گردید. سنندج شهر شوراها ، شهر بنکەهای محلات، شهر رزم و مقاومت دلیرانه در برابر فرمان جنایتکارانه “جهاد ” خمینی در ٢٨ مرداد ٥٨ علیە مردم کردستان ، شهر نبرد ٢٤ روزە در برابر دستور “بنی صدر” رئیس جمهور وقت در بهار سال ١٣٥٩  به ارتش ، سپاه پاسدارن و بسیج ، مبنی بر ” بازنکردن بند پوتین ها تا سرکوب غائلە کردستان “،  شهر اولین مراسمهای  اول ماه مه ها در دهە خونین ٦٠ و در دوران سیاه جنگ ارتجاعی ایران و عراق ، شهر ٨مارس ها ، شهر گرامیداشت روز کودک ، جشن آدم برفی ها ، شهر حمایت از کوبانی با شعا ( کوبانی تەنیا نییه ، سنە پشتیوانییە)، “کوبانی تنها نیست، سنندج حامی و پشتیبان آن است” ، و در یک کلام شهر مبارزە ، مقاومت ، سرزندگی و احترام به حرمت انسان. آخرین نمونه از سنت های نوین و مبارزاتی مردم این شهر میتوان به سازماندهی کمپین علیە مرگ توسط فعالین و مبارزین این شهر و نجات جان یک قاتل از چوبه دار با بزرگ منشی خانوادە مقتول،  بدون هیچگونه چشم داشتی و گل باران مزار مقتول توسط هزاران انسان عاشق زندگی و حق حیات انسانها، نام برد.

حرکت روز دوشنبە شهرهای تهران و سنندج در دفاع از آزادی زندانیان سیاسی و در ضدیت با مرگ و دفاع از حق حیات و زندگی انسانها ، اگر چه در دو شهر و برای دو مورد جداگانه صورت گرفت ، اما هدف یکسانی داشتند. این دو حرکت پیام های مشترک و مشابه در متن خود دارند کە اگر توسط فعالین جنبش های اعتراضی و اجتماعی به آنان توجە شود، میتواند بر حال و آیندە مبارزات جاری و روزانه کنونی تآثیر عظیم و راە گشایی داشتە باشند کە مختصرآ به چند مورد آن اشارە می شود.

_ هر دو مورد سازماندهی شدە و متکی به نظم و فراخوان و سطح معینی از تنظیمات بود.

_ هر دو مورد تودەای و اقشار مختلف مردم در آن شرکت کردە بودند.

_ هر دو مورد علیە خشونت، چه دولتی از جملە زندان ، شکنجە ، به بند کشیدن به خاطر نظر و عقیدە ، و چه قتل ، اگر هم فردی صورت گرفتە باشد، محصول نظام ظالمانه طبقاتی موجود و حکومت مروج قانونی و رسمی آن است.

_ هر دو مورد در دفاع از حرمت انسان بود . اعتراض تهران علیە زندان و در دفاع از زندانیان سیاسی صورت گرفت که (هیچ انسانی بخاطر نظر و عقیدە نباید زندانی شود). تجمع چند هزار نفرە سنندج و گل باران مزار مقتول در دفاع از حق حیات و گرامیداشت جوانی برگزار شد کە قربانی خشونتی گردید بود کە استبداد سیاسی و حکومتی عامل و رواج دهندە آن در جامعە است.

اما علارغم تمام نکات مثبت و امیدوار کنندە این اعتراضات ، چنین مبارزاتی از یک کمبود اساسی رنج می برند. آنهم نبود سازماندهی ، عدم هماهنگی و سراسری نبودن آنان است . این کمبود به نقطە ضعف جنبش کنونی مبارزاتی مردم ایران علیە استبداد مذهبی تبدیل شدە است . در همانحال این نقطە ضعف به نقطە قوت رژیم مذهبی برای سرکوب نارضایتی روزانه مردم نیز تبدیل گشتە است. امروز از گوشە وکنار ایران اعتراض و نارضایتی موج می زند. هر روز شاهد اعتراضات کارگری، زنان، دانشجویان، معلمان، پرستاران و حرکت های خودجوش و پراکندە برای خواست ها و مطالبات جاری و روزانه ، بویژه رفاهی و اقتصادی هستیم کە تمام آنها رنگ و بوی سیاسی ، ضد حکومتی و ضد استبدادی دارند. به عبارت دیگر، به وسعت ایران، جویبارهای نارضایتی در جریان و جاریند، اما هنوز به سیلاب برانداز تبدیل نشدەاند. چنین امری نیاز به سازمان و تشکیلات ، چه سازمان تودەای و چه تشکیلات حزبی دارند. حرکت های روزانه کارگری ، مبارزە معلمان ، پرستاران و دانشجویان و حرکت همزاد دفاع از زندانیان سیاسی در تهران و ضدیت با مرگ ، دفاع از حق حیات و زندگی در سنندج ، میدان و عرصەهای اصلی و مهم مبارزە و رودرویی با استبداد مذهبی هستند کە توان و ظرفیت بالفعل و بالقوە تودەای شدن و سراسری شدن را دارند. فعالین و رهبران عملی مبارزە کارگری و تودەای ضمن واقف بودن برنقطە ضعف کنونی جنبش ، بر این امر نیز واقفند کە تشکیلات در متن مبارزە ساختە و پرداختە شدە و همزمان آنرا نیز به پیش می برد و خود نیز صیقل می یابد. لازم و ضروری است فعالین و رهبران این جنبش ها ، بویژە مبارزین کمونیست ، اگاه و سازمانگر، برای جبران این کمبود اساسی جنبش انقلابی کنونی آستین ها را بالا بزنیم . سرنگونی جمهوری اسلامی از مسیر انقلابی ، با اتکا به ارادە و اگاهی مردم ایران و متکی به سازمان و تشکیلات رزمندە رهبری کنندە آنان، تنها مسیر جلوگیری از تبدیل نشدن ایران به عراق ، سوریە ، لیبی ، یمن و دیگر نقاط جنگ زدە و ممانعت از دخالت نیروهای خارجی و قدرتهای امپریالیستی است.

اعتراضات و تجمعات همزمان تهران و سنندج ، راە نشان دادند.  باید سراسری ، تودەای و به هم پیوستە گردند و آدامه یابند.

١٤ دیماه ١٣٩٥