ترجمه – مدخلی بر زندگی و آثار کارل مارکس و فردریک انگلس (٤٢) دیوید ریازانف

مدخلی بر زندگی و آثار کارل مارکس و فردریک انگلس

(٤٢)

دیوید ریازانف

بد بود اگر مارکس مجبور به تکرار اعلامیه سوسیالیستهای فرانسوی و انگلیسی می گردید و اگر وادار می‌شد بگوید که ما باید بخاطر حقیقت، عدالت و اخلاق برای سوسیالیسم مبارزه کنیم و نه – چنانکه آنسان زیبا در خطابه افتتاحیه بیان کرده بود – باین خاطر که سوسیالیسم امری اجتناب ناپذیر است و بطور منطقی از خود شرایطی که توسط سرمایه‌داری ایجاد شده و از خود موقعیت طبقه کارگر ناشی می‌شود. این لغات بطرزی که توسط مارکس بکار گرفته شده بودند صرفا چنین معنی می‌دادند که اعضای انجمن بین‌المللی کارگران می‌بایست در رابطه با یکدیگر بر اساس حقیقت، عدالت و اخلاق رفتار نمایند. یعنی به یکدیگر و یا به طبقه‌ای که به آن تعلق داشتند، خیانت ننمایند، یکدیگر را فریب ندهند و اعمالشان بر مبنای روح رفاقت باشد و غیره. بجای اصولی که سوسیالیستهای تخیلی مبنای خواست خود برای سوسیالیسم قرار داده بودند، این مفاهیم اکنون بوسیله مارکس به قوانین اساسی کردار در درون خود تشکیلات پرولتاریائی تبدیل می‌شد.

لیکن بنابر نکته‌ای که اکنون مورد بحث است، این اصول می‌بایست بعنوان مبنائی برای کردار اعضای بین‌الملل در روابطشان با همه افراد، بدون در نظر گرفتن نژاد، مذهب یا ملیت، عمل کنند. و این فایده کمتری نداشت. باید بخاطر داشته باشیم که در این زمان جنگ داخلی در ایالات متحده در گرفته بود و اینکه مدت کمی قبل، شورش لهستان بطور قطعی درهم کوبیده شده بود؛ و اینکه ارتشهای تزار فتح قفقاز را با موفقیت بانجام می‌رساندند؛ و اینکه ستم مذهبی هنوز در سرتاسر اغلب کشورهای متمدن انجام می‌گرفت؛ و اینکه حتی در انگلستان تازه در اواخر دهه پنجاه به یهودیان حقوق سیاسی داده شده بود؛ و اینکه نه تنها در روسیه بلکه در کشورهای دیگر اروپائی نیز هنوز یهودیان از حقوق مدنی کامل برخوردار نبودند. بورژوازی هنوز به اصول “جاودانه” اخلاق و عدالت، حتی در مورد افراد طبقه خودشان در کشورهای خودشان، تحقق نبخشیده بود. در مورد افراد سایر کشورها و یا ملیتها، این اصول به توهین آمیزترین نحوی پایمال می‌شدند.

نکته مربوط به حقوق و وظایف، بیشتر قابل اعتراض بود. هیچ مناسبت و دلیلی وجود نداشت که از هر عضو خواسته شود که برای حقوق خود بعنوان یک انسان و بعنوان یک شهروند بجنگد؛ نه تنها برای خود، بلکه برای دیگران بجنگد. در اینجا مارکس علیرغم مهارت دیپلوماتیک فراوان خود، مجبور شده بود امتیاز جدی‌ای به نمایندگان مهاجرین انقلابی فرانسوی که در کمیته بودند، بدهد.

لازم است چند نکته را در مورد انقلاب کبیر فرانسه بخاطر آوریم. یکی از اولین اقدامات، اعلام حقوق بشر و حقوق شهروندی بود. بورژوازی انقلابی در مبارزه‌اش علیه اشرافیت صاحب زمین و علیه مطلق العنانی که همه امتیازات را بخود اختصاص داده و کلیه وظایف را بدیگران تحمیل نموده بود، خواست برابری، برادری و آزادی، خواست برسمیت شناختن حقوق سلب نشدنی هر انسان، هر شهروند، را مطرح ساخته بود. در میان این حقوق، بر حق مقدس غیرقابل تردید مالکیت خصوصی بطور خاص تکیه شده بود. آنجا که مالکیت طبقه سوم (عوام) مطرح بود، این حق بدون هیچگونه تردید از جانب اشرافت و قدرت سلطنتی مورد تجاوز قرار می گرفت.

ژاکوبنها فقط تصحیحات مختصری در این اعلامیه حقوق وارد کردند. نکته مربوط به تقدس مالکیت خصوصی دست نخورده باقی ماند. اعلامیه در رابطه با سیاست رادیکالتر شد، زیرا بر حق مردم به شورش کردن صحه می‌گذارد و اخوت همه ملل را تأکید می‌نمود. در این شکل بعنوان “اعلامیه حقوق ١٧٩٣” یا “اعلامیه حقوق روبسپیر” شناخته شده است و از آغاز سال ١٨٣٠ بصورت برنامه انقلابیون فرانسوی در آمد.

از سوی دیگر، هواداران مازینی بر پذیرفته شدن این برنامه اصرار می‌ورزیدند. مازینی در کتاب معروفش بنام “درباره وظایف انسان”، که به انگلیسی ترجمه شده، در انگستان از محبوبیت وسیعی در بین کارگران برخوردار گشته بود، هم آهنگ با شعار خود “خدا و مردم” – و در تضاد با ماتریالیستهای فرانسوی با اعلامیه حقوق بشرشان که بر مبنای برهان و طبیعت پایه گذاری شده بود – مفهوم وظیفه، مفهوم تعهد، را از جانب خدا بعنوان شرط اساسی اخلاق ایده آلیستی انسان در وی نهاده شده، مطرح ساخت.

ما اکنون ماخذ این فرمول مارکس را می‌فهمیم: هیچ حقی بدون وظیفه، و هیچ وظیفه‌ای بدون حق وجود ندارد. مارکس، تحت فشار برای مشتمل کردن خواستهای اعلامیه حقوق، از مشاجره بین فرانسویان و ایتالیائی‌ها استفاده کرد تا در فرمول خود تمایز بین این خواست و خواست قبلی بورژوازی را برجسته سازد. پرولتاریا نیز خواستار حقوقش می‌باشد، اما از ابتدا اعلام می‌دارد که وی حقی برای فرد بدون وظیفه متقابل وی نسبت به جامعه نمی‌پذیرد.

زمانی که چند سال بعد اساسنامه مورد بررسی مجدد قرار می‌گرفت، مارکس توصیه کرد که تنها لغاتی که به اعلامیه حقوق اشاره می‌کردند حذف گردند. حکم در مورد حقوق و وظایف حفظ شد، و بعدها در برنامه ارفورت در شکل حقوق برابر و وظایف برابر گنجانده شد.

اکنون به مطالعه خود اساسنامه می پردازیم.

١ – این انجمن بدین منظور تشکیل شده است که محملی مرکزی برای ارتباط و همکاری بین انجمنهای کارگران در کشورهای مختلف وجود دارند، و هدف مشترکی را دنبال می‌کنند، یعنی حمایت، پیشرفت، و رهائی کامل طبقات کارگر، ایجاد نماید.

٢ – نام این انجمن “انجمن بین المللی کارگران” خواهد بود.

٣ – هر ساله یک کنگره عمومی کارگران که از نمایندگان شعبه‌های انجمن تشکیل می‌شود منعقد خواهد گردید. کنگره باید آمال مشترک طبقه کارگر را اعلام دارد، و به اقدامات لازم برای پیشبرد موفقیت آمیز کار انجمن بین المللی مبادرت ورزد، و شورای عمومی انجمن را تعیین نماید.

٤ – هر کنگره وقت و محل برگزاری کنگره بعدی را تعیین می‌نماید. نمایندگان بدون هیچ دعوت مخصوصی در زمان و محل تعیین شده اجتماع می‌کنند. شورای عمومی می‌تواند در صورت لزوم محل را تغییر دهد، اما قدرتی برای بتعویق انداختن زمان جلسه ندارد. کنگره سالیانه کرسی‌های شورای عمومی را تعیین کرده، اعضای آن را انتخاب می‌نماید. شورای عمومی که بدینترتیب انتخاب می‌شود قدرت خواهد داشت تعداد اعضای خود را افزایش دهد.

کنگره عمومی در جلسات سالانه‌اش گزارش علنی‌ای از فعالیتهای سالانه شورای عمومی را دریافت خواهد نمود. شورای عمومی می‌تواند در شرایط اضطراری کنگره عمومی را قبل از دوره منظم سالانه فراخواند.

٥ – شورای عمومی از کارگران کشورهای مختلف که در انجمن بین‌المللی نمایندگی شده‌اند، تشکیل می‌شود. شورا از میان اعضای خودش مأمورین لازم برای انجام امور نظیر خزانه‌دار، دبیر کل، دبیران مربوط به امور کشورهای مختلف و غیره، را انتخاب می‌نماید.

٦ – شورای عمومی یک مٶسسه بین المللی بین گروههای ملی و محلی مختلف انجمن تشکیل خواهد داد، بطوریکه کارگران هر کشور بطور دائم از جنبشهای طبقه‌شان در تمام کشورهای دیگر مطلع گردند؛ و اینکه تحقیقی در مورد وضعیت اجتماعی کشورهای مختلف اروپا بطور همزمان و تحت رهنمود واحد انجام شود؛ که مسئله منافع عمومی مورد بحث در یک کشور در بین همه مطرح گردد؛ و اینکه آنگاه که اقدامات عملی فوری لازم باشد – مثلا در مورد نزاع‌های بین‌المللی – عمل انجمنهای وابسته، همزمان و همگون باشد. آنگاه که مناسب بنظر رسد، شورای عمومی ابتکار عمل ارائه پیشنهاد برای طرح در انجمن‌های ملی یا محلی مختلف را بدست خواهد گرفت. برای تسهیل ارتباطات، شورای عمومی به تهیه گزارش در فواصل معین مبادرت می‌ورزد.

٧ – از آنرو که موفقیت جنبش کارگران در هر کشوری نمی‌تواند جز از طریق قدرت اتحاد و اتفاق تأمین گردد؛ در حالکیه از سوی دیگر، مفید بودن شورای عمومی بین‌المللی باید به مقدار زیادی به این امر بستگی داشته باشد که آیا باید با معدودی مراکز ملی انجمن‌های کارگری و یا با تعداد کثیری انجمن‌های محلی کوچک و بی‌ارتباط با هم سر و کار داشته باشد؛ اعضای انجمن بین‌المللی باید نهایت کوشش خویش را برای متحد ساختن انجمنهای غیرمرتبط کارگران کشورهای مربوطه‌شان در تشکیلاتی ملی، که توسط ارگانهای مرکزی نمایندگی می‌شوند، بکار بردند.

(ادامه دارد)