بهزاد سهرابی-“به کدام سو ؟ مگر کومه له در “کدام سو”  بود ؟

“به کدام سو ؟ مگر کومه له در “کدام سو”  بود ؟

دوست گرامی ، فرشید شکری در نوشته ای تحت عوان ” به کدام سو ؟ ” ( درج شده در سایت آزادی بیان ) نقطه نظرات خود را در رابطه با بیانیه مشترک کومه له، سازمان کردستان حزب کمونیست ایران  با احزاب کردی ، به رشته تحلیل در آورده است  . من آگاهانه (فعلا ) وارد مباحث مطرح شده نمی شوم .  به باور من  دوران احزاب چپ قدیمی به سر رسیده است و سوسیالیسم از نیت خیرخواهانه و برنامه های خوب این یا آن حزب  نه اجتماعی می شود و نه به سر منزل مقصود می رسد . سوسیالیسم امرخود طبقه کارگر و پیشروان سوسیالیست آن طبقه  است که در مبارزه ای سرسخت ، پیگیر و همه جانبه در تضادی آشتی ناپذیر(کار و سرمایه ) خود را سازماندهی خواهند کرد . امرسوسیالیسم کارگری، دخالتگری و تحقق منفعت های طبقاتی طبقه کارگردرامرایجاد تشکل های توده ای طبقاتی و  حزب سیاسی کارگران است . سوسیالیسم کارگری  برای رهایی ازبرده گی و استثمار، برای جامعه ای آزاد و برابر  و لغو کارمزدی و الغای مالکیت خصوصی، خود را سازماندهی می کند ، این درک طبقاتی  و باور به نیروی طبقه کارگر، خارج از درک چپ سنتی است . به این اعتبار چپ قدیمی وغیر کارگری نمی تواند بیش از این در جامعه طبقاتی که عمیقا به دو طبقه اصلی  با تضاد های آشتی ناپذیر تقسیم شده است دوام آورد .

اما در باره نوشته دوست گرامی فرشید شکری ؛ باید اذعان داشت که فعلا تنها نوشته ای است که توانسته به بخش کوچکی از واقعیات درون تشکیلاتی  کومه له  اشاره  داشته باشد. او سعی کرده است با متدی جدید و برداشتی  متفاوت نقطه نظرات خود را فرموله کند. این رویکری جدید  قابل ستایش است و امید وارم  که دیگر فعالین چپ و سوسیالیست  درون کومه له و حزب کمونیست ایران بتوانند نظرات خود را مکتوب و برای تبادل نظر و پخته تر شدن مباحث  انتشار علنی دهند.

اما یک کمبود جدی و پایه ای در نوشته فرشید شکری وجود دارد.ایشان باید متوجه شده باشد که گردش به راست کومه له خلق الساعه نیست و سیاستهای حاکم بر کومه له طی چند روز گذشته قارچ وار رشد و نمو پیدا نکرده اند. واقعیت این است که کومه له ، گام به گام از جنبش کارگری در کردستان جدا شده است . جنبش کارگری در کردستان حداقل تا سال 1369 تحت تاثیر مستقیم کومه له، سازمان کردستان  حزب کمونیست ایران بود و در پیشروی و شکست  آن نقش موثری داشته است . اما در دوره جدید یعنی از سال 1383 به این طرف کومه له و حزب کمونیست ایران نتوانسته اند  خود را با سوخت و ساز جنبش کارگری در کردستان و ایران هماهنگ کنند. دلیل این گسست را نباید تنها  به حساب فشار پلیسی و اختناق هار رژیم اسلامی گذاشت، چرا که  تاثیر پذیری وتاثیری گذاری جریانات مدعی می تواند خارج از ارتباط تشکیلاتی هم تحقق یابد . اگررویکرد کومه له یک رویکرد سوسیالیستی می بود می توانست  با  بیان نظرات طبقاتی ، به رسالت  تاریخی خود عمل کند. اما این یک واقعیت انکار ناپذیر است که جناح چپ و سوسیالیست  جنبش کارگری در کردستان، مستقل از اراده کومه له عمل می کند و این مهم  در نوشته فرشید شکری به هر دلیلی نادیده گرفته شده است همانطور که کومه له تا کنون آن را نادیده گرفته است . فرشید شکری  از چرخش اخیر کومه له در حل مسئله ملی  کرد صحبت می کند اما اشاره نمی کند که در سال 1392 زمانی که کومه له در کنگره ملی کرد شرکت کرد ، بخشی از فعالین کارگری در کردستان این چرحش و راست روی را یاد آورشده و طی بیانیه ای راه حل کارگران و مردم زحمتکش در کردستان برای رفع ستم ملی را نشان دادند. (کومه له به جای اینکه از بیانیه کارگران کردستان استقبال کند- غیر مستقیم توسط عوامل خود  – نویسندگان آن بیانیه را مورد تهمت و افتراه قرار داد .)

فرشید باید بپذیرد که  کومه له بر سر دوراهی راه حل کارگری وناسیونالیستی و آمریکایی، راه حل دوم را برگزیده است.   ترکیب کمیته مرکزی منتخب کنگره 17 کومه له، نشان میدهد که این تصمیم در دستور کار کومه له قرار گرفته است.  اما باید سوال شود که راه حل رفع ستم ملی برای فرشید شکری چیست؟

بهزاد سهرابی

16 مرداد ماه 1396

behzad.sohrabi@gmail.com