احسان فتاحی- تفکران ضد بشر

تفکرات ضد بشر:
نويسنده :احسان فتاحي

افکار مخرب بزرگترین دشمنان انسان ها هستد در جهان چیزی خطرناکتر از یک تفکر خراب وجود ندارد . کسی که از افکار مخرب اشباع شده است یک موجود انتحاریست که هر جا برود خرابی و ویرانی ببار می آورد .کسی که تفکرش این است که باید ویران کند تا زمینه ظهور نجات دهنده ای ایجاد شود ، او یک انتحاریست .
قانون تفکر می گوید تو بهر جهتی فکر کنی آن را تجربه خواهی کرد ، پس آنکه فکرش خراب است ، تجربیاتش زیانبار است .انسان های بیمارکه درک درستی از حقیفت ندارند ، نمی توانند درست فکر کنند ، از تفکر می ترسند ، و ذهنشان با خرافات و دروغ پر شده به مراتب خطرناکتر از بمب های آتش زا هستند .ادیان هم با ظهور خویش هم مردم را دعوت به تفکر و هم رموز و قوانین زندگی را معرفی کرده اند اما هرگاه که مثل یک ابزار در دست اندیشه های فرعونی وخراب قرار گرفتند موجب ویرانی و سقوط بشریت شدند .

حقا که اگر قوانین جهان نبودند جهان خودبخود متلاشی می شد ، اما باز هم جای شکرش باقیست که هنوز هم انسان هایی هستند که هم با این قوانین آشنا شده اند و هم از این قوانین درجهت رشد افکارشان، درست استفاده می کنند .

و آن عده ای که نا آگاهانه روز به روز تعدادشان بیشتر می شود ، تصورمی کنند اگر دین از صفحه روزگار حذف شود همه چیز حل می شود ، در حالیکه آنها متوجه نیستند که سعادت همیشه نتیجه هماهنگی با قوانین جهان است و بدبختی نتیجه برخورد با قوانین جهان .
روزی که ادیان ظهور کردند ، همگی یک صدا آمدند و گفتند که از عقل و خرد خود استفاده کنید ، انسان باشید ، اختلافات ظاهری را کنار بگذارید و آزاده باشید .اما انسان ها بجای شنیدن کلام حق ، بجای عشق ورزی ، و رشد انسانیت بجان هم افتادند و سعی کردند صدای حقیقت را خاموش کنند.
انسان امروز هم همچنان همان مشکلاتی را دارد که ده ها قرن پیش داشته و گویی که گرایش به جدایی و دشمنی با یکدیگر جزیی از ژن انسان ها شده است .
اما ما همه خوب می دانیم که انسان، قبل از همه موجودیست که قادر است تفکر کند و با جایگزینی فکر خوب بجای افکار غلط خود را اصلاح کند .
حالا هر چقدر هم که بخواهند صدای یک موجود متفکر را خاموش کنند و او را تابع قوانین شیطانی خود کنند و یا که بگویند هر چه ما می گوییم بگو چشم ، بالاخره جهان کار خودش را می کند ، و به آنکه در راه اصلاح گام بر می دارد ،
چراغ سبز نشان می دهد و امواج افکارش را بالاخره به ظهور می رساند .
آنهایی که امروزه خود را پرچمداران نظام الهی می دانند ، اما از طرفی فکرها را خفه می کنند ، باید بدانند که اگر حقیقی باشند ، نباید از فکری بترسند ، چرا که حقیقت بر هر چیزی غلبه می کند و هیچ نیرویی نمی تواند با آن مقابله کند .
بزرگترین هدیه هستی به انسان فکر و بعد حمایت از افکار است . آنها که فکرشان خراب است هم از هستی حمایت می گیرند اما در نهایت چون با جریان زندگی هماهنگ نیستند ماندگار هم نیستند ،
بنابراین سرکوب افکار هیچگاه نتیجه مثبت بهمراه نخواهد داشت و به بیماری های بشر دامن خواهد زد . اگر بوافع ما خواهان آزادی انسان ها هستیم باید اجازه دهیم انسان ها در قالب های فکری خود حقیقت را جستجو کنند . آنها که بقول شما آقایان در ظلمات هستند ، چرا سعی نکنید دستشان را بگیرید و با تفکر برتر خود آنها را نجات ندهید .
مگر شما از خداوند وهستی کاسه داغتر از آش هستید که جلوی افکار انسان ها سد ایجاد می کنید ؟
بدون شک کسانی که خفقان ایجاد می کنند و در مقابل امکانات عظیمی که علم و تفکر برای انسان ها بوجود آورده ،
سرکوب ، دشمنی و خفه کردن را انتخاب می کنند ، خود خطرناکترین انسان ها هستند.
ما باید بدون تعصب در دنیای مادی مطالعه و تحقیق کنیم ، ما نمی توانیم به اسم دین درها را بر روی تفکر انسانها ببندیم .کجا و کدام دین گفته که تفکر آزاد نیست و باید انسان ها همه مثل هم فکر کنند ؟
یک نمونه نشان دهید که در آن گفته باشد ای انسان ها چشم بسته راه دین را انتخاب کنید؟
بنابراین مساله مهم در زندگی ایجاد رابطه مستفیم با حقیقت از طریق تفکر هست و آنجا که ذهن قد نمی کشد می توان وارد عرصه ایمان شد ، اما معمولا دانش قبل از ایمان می آید .
بازهم تکرار می شود که همگی ما موظفیم از قدرت فکر و خرد خود استفاده کنیم و قطعا بدانیم که تماس با حقیقت ابتدا ازطریق فکر می باشد .
در ضمن بدانیم که حقیفت به هر زبانی با ما حرف میزند و فرقه ، رنگ ، عفیده و کشور خاصی ندارد.
حقیقت جهانیست و متعلق به همه انسانهاست ، ما هم بخشی از حقیقت هستیم ، و هدف اصلی ما باید انطباق پیدا کردن با حقیقت باشد.
حقیقت دنبال ویرانی و جنگ نیست ، حقیقت در صلح ، آرامش، قدرت، عشق، ایمان ، تندرستی و هماهنگی و وحدت وجود دارد . اگر ما با افکاری روان پریش و بیمار بدنبال حقیقت هستیم ، ابتدا باید سری به مطب های روانپزشکی و روانکاوی بزنیم ، چرا که با روان ناسالم و مردم آزار هرگز و هرگز نمی توان به حقیقت رسید .